آنجا که پای سکه و زر و قدرت به میان میآید و ایمان و یقین به محک مینشیند تا بازنده را از برنده بازشناسد و چه بد عاقبتی است عاقبت آنکه آخرتش را به دیناری فروخت. «فصل شیدایی لیلاها» یکی از سطرنوشتههایی است که نویسنده جوانش را واداشته تا در 23 فصل و از زبان هفت راوی، از انتخاب بگوید و عاقبت؛ انتخابی که از لحظه حرکت امامحسین (ع) از مکه شروع شده و به عصر عاشورا ختم میشود و چه عاقبتها که در این بازه زمانی رقم میخورد. عاقبت زهیر بن قین بجلی، که بهعنوان اولین و پرسخنترین راوی کتاب، مسئولیت روایت سخن و حرکت امام از مکه را برعهده گرفته است؛ آنکه به وقت جانسپردن از خاطره کوچه میگوید. خاطره کودکی و همبازیشدن با حسین(ع) و دعای عاقبتبهخیری پیامبر(ص) به وقت آغوشکشیدن او. یا عاقبت ضحاکبن عبدالله مشرفی، در دومین و پرتکرارترین عنوان کتاب که روایتگر اتفاقهایی است که او را از امامش جدا میکند؛ جدایی در وقت بزنگاه که جز حسرت و پریشانی جانکاه چیزی به همراه ندارد. در حقیقت هر فصل این اثر، نمایانگر تدریجی ذات پاک و نان حلالی است که شیره وجود آدمیان شده است. سیرت پاک افرادی همچون حربنیزید ریاحی که در آزمون مقابله خویش با حسین بن علی(ع) سربلند بیرون میآید، یا زهیر بن قین بجلی که به وقت دعوت امام به تشویق زنی عفیف و نیکو سیرت، برای جانبازی پا در رکاب میگذارد یا ذات ناپاک آنان که به طمع مال دنیا و ترس جان، حتی در وقت بخششهای بیکران امام پای جهالت خویش میایستند و عاقبتی شوم برای خود رقم میزنند. کسی چون عبیدالله بن حر جعفی که بیبصیرتیاش چارهای برای امام نمیگذارد جز آنکه بگوید: «خیمهات را تا میتوانی دور ببر، بسیار دور» و از آن بیبصیرتتر و خبیثتر، عمر بن سعد که به طمع حکومت ری، امام عصر خویش را به قتلگاه میکشاند؛ آنگاه که حسین (ع) به او میگوید: «اگر به وعده ری قصد خون من داری، باور دار که از گندمش هم تو را نصیبی ندهند.» در واقع نویسنده در طول اثر، تقابل دو نیروی خیر و شر را به تصویر میکشد که هرکدام با عِده و عُده خود در این دنیا، در مقابل هم صفآرایی کردهاند.نیروی شری چون شمر بن ذیالجوشن، که برای پسران امالبنین اماننامه میآورد و خشم عباس بن علی را برمیانگیزاند و نیروی خیری چون عمرو بن قرظه انصاری جوان که تأثیر نگاه پرنفوذ علی در کوچههای کوفه، عاقبتی شهادتوار در صحرای کربلا برای او رقم میزند. از نکات مثبت داستان، تعدد وقایع و شخصیتهاست. وقایع و اتفاقاتی که در نقطه نهایی و اوج داستان با هم تلاقی دارند؛ آن هم در شب واقعه؛ شب انتخابکردن و انتخابشدن به «فصل شیدایی» آنگاه که به روایت زهیر بن قین بجلی، در خاموشی شب از صد نفر بیعت برداشته و راهی بیابان شدند؛ تغییر دراماتیکی که ورق تاریخ را برگرداند. وِردها و رجزخوانیهای خاص همراه با گرهافکنیها و تعلیقهای شگفتانگیز، فضای داستان را به فضایی وحشتآور و در عین حال جذاب مبدل ساخته و خواننده را میخکوب و ثابت پای داستان نگه میدارد. نویسنده در اوراق آخر اثر، هشدار میدهد؛ هشدار به تمامی بشریت از خطر ضحاکهای درون، فصل پرتکرار روزگار آدمی، فصلی تمام ناشدنی که هر ثانیهاش ایمان میخواهد و بصیرت. و فصل آخر «فصل وصل» فصل رسیدن عاشق به معشوق. فصل حسین (ع) و خدای حسین.آنگاه که میگوید: «صبراً عَلی قَضائک یا رَب لا اله سِواک» الحق والانصاف که پسر، سید علی شجاعی، حق شاگردی را بهجا آورده است و همچون پدرِ نویسندهاش، چنان کلمات را به بازی گرفته که مات میمانی و متحیر. زبان آهنگین، جملات کوتاه و کلمات پرمغز همگی از ویژگیهای برجسته قلم و نثر نویسنده است. در باب زاویهدید داستان باید چنین گفت که رفت و برگشتی است مدام بین زاویهدید اول شخص و دانای کل؛ امری که باعث عوضشدن حال و هوای هر فصل و بالطبع حال و هوای خواننده اثر شده است. و این نیز از دیگر ویژگیهای کتاب است. این اثر ارزنده که جایزه جشنواره ملی جوان ایرانی را از آن خود کرده، تاکنون 9 بار توسط انتشارات نیستان به چاپ رسیده است.