عطر روغنی کوچکی را به گوشهای از لباسشان میمالد و چشمانش از شوق میدرخشد. شاید عطرآگینکردن زوار نهایت وسع کودکی چهارساله باشد. اینجا همه با تمام توانشان پای کار حسین (ع) ایستادهاند. هر کسی با هر وسعی خود را در مرکز جهان میداند و خدمتش را هر چند کوچک، مهمترین کار روی زمین. مجموعهای از دستها و قدمهای کوچک است که حرکتی چنین با عظمت را شکل داده. همین دستان کوچک دخترکان و پسرکان که یکی آب میدهد و دیگر با دستمالی عرق راه زائر را میزداید. همین دستان پر از خط و خطوط شیرزنان عرب که یکی با مقوایی زائر را باد میزند و دیگری خستگی راه را از پاهای زائر میگیرد. همین دستان غیور مردان عشیره که یکی قهوه میدهد و دیگری کیف و کفش تعمیر میکند. اینجا هر تکه از کسی بوی عطری را میدهد. اینجا همه دستها عطرآگیناند. معطر به نام مبارک
حسین (ع).