همان آن که گنبد مطهر امام حسین (ع) از لابهلای جمعیت متراکم دیده میشود، همه رنج های مسیر فراموش میشود. دیگر خبری از عضلات گرفته و پاهای تاولزده نیست. گویی این روح مشتاق از جسم رنجورش جداشده و به سرمنزل مقصودش رسیده. زائر اربعین نهتنها غسل زیارت لازم ندارد که مستحب است با گرد راه وارد حرم شود. با همین سر و لباس خاکی از بابالقبله وارد میشویم و بر آن گونههای خاکآلود سلام میدهیم. در تفتیش ورودی حرم، خادمی احترام مهمانبودنمان را نگه میدارد و به فارسی خسته نباشیدی نثارمان میکند و چونان میزبانی که برای تکتک مهمانانش انتظار کشیده به آغوش میکشدمان. دیگر کسی خسته نیست. لبخندی از سر رضایت گواه این است که بار روی دوشمان سبک شده. آمدیم، به هر سختی بود آمدیم که زیارت اربعین را در بینالحرمینش بخوانیم و بلند فریاد بزنیم « و نصرتی لکم مُعَّده؛ برای یاریتان آمادهایم.» آمدیم تا بگوییم پای کار حسین (ع) و منتقم برحقش هستیم. تمامی روضههای مجسم را پشت سر گذاشتیم. اشک را بدرقه قدمهایمان کردیم تا قدرت شیعه را برای جهانیان به نمایش بگذاریم و توجه دنیا را به سوی او جلب کنیم. ما نبودیم که این همه سختی را تاب آوردیم؛ خودش میزبان تکتک قدمهایمان بود. حالا رسیدیم به آغوش میزبانی که لحظه لحظه در مسیر همراهیمان میکرد. آری، اینجا حرم اباعبدلله است به افق اربعین و همه مشتاقان در طول سال برای درک این لحظه نفس میکشند. چه خوش گفت جناب حافظ که: مرا امید وصال تو زنده میدارد/ و گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک…
عمود 1452
برای در راه ماندهای که قدمقدم عمودهای مسیر را شمرده چه بهتر از رسیدن؟ لحظه وصال همیشه باشکوه است.
نوشته شده توسط: لیلا کرامتی نیا در در جامعه | دیدگاه بسته شده