تأییدطلب نباشید
تأییدطلبی، اگر مهمترین عامل در خشمگینشدن شما از رفتارهای ندانسته اطرافیان نباشد، به قطع یکی از مهمترین عوامل است؛ وقتی مانند یک معتاد که خود را محتاج به مواد مخدر کرده است، خودتان را محتاج به تأیید دیگران کردهاید! اما اصلا نیازی به رفتارهای چندان توهینآمیز و نازیبا از افراد مورد تأییدتان نیست که بتواند شما را به هم بریزد، بلکه فقط کافی است این افراد کمی بیتوجهی کنند. همین بیتوجهی کاری با روح و روانتان میکند که نرسیدن مواد به یک فرد معتاد میکند.متأسفانه بعضی افراد در این مواقع سوء استفاده کرده و از فردِ تأییدطلب، باج عاطفی میگیرند؛ چراکه آنها میدانند اولویت برای یک فرد تأییدطلب ابدا خودش و سلامتی روح و روانش نیست؛ بلکه گرفتن امتیاز مثبت یا تأیید از طرف مقابل است؛ حالا به هر قیمتی که باشد!خانمی به من مراجعه کرد و میگفت همسرم با یک خانم ارتباط عاطفی دارد و دائم صحبتهای نامناسب و توهینآمیز به من و خانوادهام میکند. وقتی از او دلیل سکوتش را پرسیدم و گفتم چرا تاکنون هیچ اقدام قاطعی انجام ندادهای؟ گفت نمیتوانم قهرکردن و سکوتش را تحمل کنم؛ میترسم با من قهر کند و… اینگونه است که تأییدطلبی باعث باج عاطفی در فرد میشود.
اما مهمترین اقدامی که فرد تأییدطلب لازم است برای رفع این مسئله و افزایش قدرت خودش انجام دهد، این است که تلاش کند باورهایش را درباره خودش تقویت کند.دکتر دیوید برنز در کتاب « از حال بد به حال خوب» از مثال جالبی استفاده میکند؛ او میگوید اگر شما در حال بازدید از بخش روانشناسی یک بیمارستان روانی باشید و ناگهان یکی از بیماران به محض ورود شما به اتاقش از جا برخیزد و دستتان را ببوسد و تعظیم کند و بگوید شما الهه و رهبر و پیشوایی بزرگ هستید و… در این موقعیت آیا شما از فرط خوشحالی خدا را شکر کرده و بابت این مقام معنوی خشنود میشوید؟ البته که نه، چون باور شما از خودتان چیز دیگری است. قطعا یک فرد بیمار روانی نمیتواند باور شما را درباره خودتان تغییر دهد یا برعکس اگر فرزندتان، شما را به دلیل نوع لباستان، شیطان بنامد، باز هم دیدگاهتان نسبت به خودتان هیچ تغییری نخواهد کرد؛ چون باور قوی از خودتان دارید و آن این است که شیطان نیستید.از مثال فوق دو نکته مهم وجود دارد: قدرت باور انسان درباره خود و ارزشها و توانمندیهایش (که اگر این باور قوی باشد) هیچوقت نیاز به گرفتن تأثیر از کسی نیست. باورمان درباره اطرافیان است که چقدر آنها را داناتر، باهوشتر و ارزشمندتر از خودمان میدانیم. بهتر است همیشه خودمان را مقصر ندانسته و در مقابل بعضی از انتقادها سر در لاک «من همیشه مقصر هستم» فرو نبریم و به خودمان بگوییم شاید هم او اشتباه برداشت کرده یا شاید از درون به هم ریخته است.
به احساستان دقت کنید
هر زمان از رفتار یا گفتار فردی ناراحت و خشمگین شدید، به احتمال بسیار زیاد قبل از آن، احساس و حال و هوای خودتان چندان خوب نبوده است؛ چون به ندرت پیش میآید شما در حال و هوای خوبی باشید و فردی بتواند به راحتی ناراحت و خشمگینتان کند.شما اغلب، وقتهایی که به هر دلیلی از درون به هم ریختهاید، بسیار حساس و تحریکپذیر هستید و با یک رفتار ساده نامناسب به شدت عصبی و ناراحت میشوید؛ قطعا شما به دفعات با این تجربه روبهرو بودهاید که وقتی ناراحت یا دلگیر هستید، زودرنجتر و حساستر هستید و بارها به خود گفتهاید اطرافیان من درست زمانی که به آرامش آنها و کمکشان نیاز دارم و به هم ریختهام، دقیقا همان زمانها عزم خود را جذب میکنند که مرا بیشتر عصبی کنند؛ اما واقعیت چیز دیگری است. آنها نقش خاصی ندارند؛ بلکه این شما هستید که حساس و تحریکپذیر شدهاید.نکته بسیار مهم در تحلیل این نوع رفتار، چنین است که کافی است بدانید احساس شما از کجا نشئت میگیرد. هر زمان از کسی به شدت عصبانی و خشمگین شدید، کمی به عقب برگشته و به افکار خودتان دقت کنید.احساس لحظهای انسان، از افکارش نشئت میگیرد، بعضی افکار منفی و ناراحتکننده به شدت احساستان را تخریب کرده و شما را در شرایط حساس و تحریکپذیری قرار میدهند. مثلا شما قبل از ورود به یک مهمانی یا دورهمی درگیر این موضوع هستید که چقدر انسانها بداخلاق و نامهربان شدهاند و این فکر چنان در سرتان چرخیده است که احساستان را تخریب میکند و باعث زودرنجی و تحریکپذیریتان در مهمانی میشود. لذا برای جلوگیری از خشمگین و عصبانی شدن از رفتارهای دیگران کافی است قبل از هر مهمانی و دورهمی به افکار غالب خود بیندیشید و با کنترل افکارتان، احساستان را خوب و مناسب نگه دارید. همچنین به ادراک خودتان درباره اطرافیانتان کمی فکر کنید و ببینید درک و باور شما درباره پدر، همسر، مادر همسر، خانواده همسر و… چیست؟اگر میخواهید از فرد خاصی خشمگین و عصبی نشوید، بر باورهای خود نسبت به او دقت کنید. لازم است بدانید غیرممکن است شما درباره فردی ذهنیت بد داشته باشید و در روابطتان از او دلگیر و ناراحت نشوید و با تغییر این نگرش نیز غیرممکن است بهراحتی از او رنجور و دلگیر شوید.
ذهنخوانی نکنید
یــکی از دلایـــل زودرنــجـــی و عصبانیشدن از رفتارهای اطرافیان، تحریف شناختی ذهنخوانی است. روانشناسان 10 مورد تحریف شناختی را در انسانها شناسایی کردهاند که یکی از آنها ذهنخوانی نام دارد.ذهنخوانی، یعنی شما رفتار یا گفتاری را در ظاهر فردی میبینید و سعی میکنید ذهن طرف مقابل را بخوانید. البته با ذهن و باورهای خود؛ مثلا در خیابان یکی از اقوام را میبینید که از کنار شما رد میشود و سلام نمیکند، در این موقعیت شما شروع به ذهنخوانی میکنید؛ مثلا من آنقدر مزاحم هستم که به این خاطر میخواست به من بیاحترامی کند! یا در یک مهمانی در حال صحبت با اطرافیان هستید ولی یک نفر به شما نگاه نمیکند و در حال بازی با موبایلش هست و اینگونه برداشت میکنید که چقدر صحبتهای من برای او خستهکننده است!اما به محض اینکه احساس کردید در حال ناراحتشدن از رفتار فردی هستید از خودتان بپرسید آیا الان در حال ذهنخوانی هستم؟ من به شما قول میدهم ۹۰ درصد اوقات به این نتیجه میرسید که در حال ذهنخوانی هستید و چه بسا سلامنکردن او در خیابان به خاطر این است که به شدت درگیری فکری داشته است یا بازیکردن او با موبایلش زمانی که با شور و هیجان در حال تعریفکردن یک خاطره بودید، به خاطر این است که شاید خاطره شما، او را به یاد عزیز از دست رفتهاش انداخته و دوست ندارد بشنود و یا… .در آخر لازم است بدانید شما حق این را دارید که از رفتارهای ناپسند اطرافیان ناراحت بشوید، ولی حق ندارید ناراحت بمانید؛ چون ناراحتشدن از یک رفتار ناپسند، نشانههای صحت روانی و ناراحت ماندن، نشانه ناسالمبودن روان است.در علم عصبشناسی گفته میشود؛ انسان هر چیزی که برایش اتفاق میافتد، از قبل آن را درک کرده و با خودش حمل کرده است. در غیر این صورت نمیتواند آن را احساس کند؛ به عنوان مثال اگر در خانوادهای باشید که مادرتان قبل از ازدواج بارها از بد بودن رفتار خواهر شوهرها صحبت کرده، این درک برای شما شکل گرفته و آن را قبول کردهاید، بدین ترتیب قطعا نمیتوانید با خواهر شوهرتان ارتباط خوبی داشته باشید، هرچقدر هم که او فرد سالم و مناسبی باشد. پدر علم عصبشناسی به این نوع تفکر، تفکر تحریف شده میگوید که با تفکر واقعی خیلی متفاوت است.