این دورهــمجمـعشــدن به بهـانــه عروسی و اتفاقات بعد، تعاملات و روابط اعضای خانواده با یکدیگر هسته اصلی فیلم را تشکیل میدهد.قصه با مقدمات مراسم ازدواج دختر کوچک خانواده آغاز میشود؛ سوژهای که در ذات خود و از همان ابتدا این انتظار را در مخاطب بهوجود میآورد که با موضوعی کاملا خانوادگی روبهروست؛ چون تصمیم برای ازدواج در فرهنگ ایرانی و اسلامی، مقولهای بهشدت خانوادهمحور است و شاید بهجرئت بتوان گفت که بدون حضور و تأثیر همه افراد خانواده، چندان رسمیت و مقبولیت نمییابد.در فیلم نشانی از فقر و نداری نیست و ریتم زندگی در روزگار خوش و زیبای گذشته به تصویر کشیده شده و شاید اگر المانهایی چون لپتاپ و موبایل و دوربین را از صحنه حذف کنیم، فیلم هیچ ارتباطی با زندگی امروزی نخواهد داشت. شاید به تعبیری زیبا از رضا امیرخانی، فیلم همچون یک قالی قدیمی ایرانی است.قصه پر از جزئیات بیربط؛اما دلپذیر و دوستداشتنی است. سکانس بازی بچهها با مرغ و خروس و قورباغه و شادی آنها از بازیهای غیررایانهای یا پچپچکردنهای درگوشی بین خواهران، شوخیهای نهچندان خندهدار اما عمیق و باورپذیر، همگی بخش کوچکی از شخصیتهای فیلم را برای مخاطب آشکار کرده؛ اما با این حال، مخاطب برخلاف فیلمهایی با سبک اینچنینی، در طول قصه چندان به شخصیتها نزدیک نمیشود و شاید شخصیت اصلی فیلم در تمام این نود و خردهای دقیقه همان کلیت یک خانواده ایرانی باشد.در این میان، دایی بزرگ خانواده که ازقضا از این وصلت ناراضی است، دنیای عجیبی دارد. آدمی که وقتی از شکار بازمیگشته یک شمسآباد را سیر میکرده، حالا مقابل بچهای که از جن ترسیده، حاضر است وانمود کند در بچگی و موقع رفتن به دستشویی با خود تفنگ میبرده است.او بهتبع سنتها مایل است پسند، همان عروس فیلم، با قاسم، برادرزاده همسرش، ازدواج کند و این خواستهاش را با بدقلقلیها و غرغرهای مختلف و گاه نگاههای سرزنشآمیز به افراد نشان میدهد.این شیوه غیرمستقیم دایی شاید ریشه در همان حفظ حرمتی داشته باشد که باعث شده افراد خانواده با همه مشکلات و کمبودهایشان در کنار هم حضور داشته باشند، ازخودگذشتگی کنند و بغضشان را فروخورند؛ اما حرف دلشان را رک و مستقیم به زبان نیاورند. شاید بخشی از نارضایتی دایی ناشی از آگاهی او از علاقه پنهانی پسند و قاسم است؛ اما باز هم نمیخواهد این آگاهی را با صدای بلند نشان دهد.پسند به حکم تصمیم خانواده، حاضر نیست خلاف مسیر شنا کند.سکوتهای آمیخته به بهت نگار جواهریان از همان ابتدا علائم نارضایتی عمیق او را از ایــن رویـــداد مــهم نـشـــان میدهد. پسند انگار نماد شرم شرقی شده است؛ گهگاه در جنگ درونی تلاش میکند خواسته دل را به زبان بیاورد؛ اما حال خوب خانواده او را از جسارت بازمیدارد. به نظر میرسد پسند تسلیم تقدیر شده؛ اما مرگ ناگهانی دایی، شرایط را تغییر میدهد. با مرگ دایی شادیها به غم و سرزندگیها به ماتم تبدیل میشود.همــه بــا چشمـــانی نگران، رفتـــار پسند را زیرنظر میگیرند. در تصور آنها پسند دختری است که تمام آرزوهایش را ازدستداده؛ اما برخلاف تصور همگان، او این بار مانع بزرگ جسارتش که همان حال خوب خانواده بود را ندارد و با پوشیدن لباس مشکی، نظر منفی خود را در خصوص ازدواج با خواستگارش، محترمانه و بدون آنکه حرمتی را بشکند، اعلام میدارد.خانواده از حرف دل او آگاه میشود؛ اما باز هم همچنان همان خانواده است و افراد براساس قرار نانوشته، تصمیم میگیرند از ویرانی این حادثه غیرمنتظره بکاهند و با پسند همدل میشوند.فیلم درصدد است تا با بیان معایبی از زندگی سنتی، ازجمله نادیده گرفتن حق انتخاب در کنار مشکلات زندگی مدرن، نوعی تلفیق از این دو نوع زندگی را برای مخاطب نمایش دهد. میرکریمی ویژگی مهم اقتدار خانواده را کمی به نقد میکشاند و تلاش میکند تا راهحلی منطقی و محترمانه برای بیان احساسات و حق انتخاب فردی معرفی کند تا ضمن ارجنهادن به خانواده و قدر دانستن و روابط حاکم بر آن، فردیت افراد را محترم بشمارد و نشان دهد که زندگی به سبک سنتی در درون جامعه مدرن امروز هم قابلیت محققشدن دارد و حیات جمعی و نشاط و سرگرمی نهتنها رؤیایی نیست که تنها گذشتگان ما سهم در آن داشتهاند؛ بلکه امری است قابل ایجاد و بهره بردن.جای خالی خانواده نشئتگرفته از فیلمنامه است. فیلمنامهنویسان هنوز در حد مطلوب به جایگاه و اهمیت خانوادهها در فیلم واقف نیستند. ممکن است برخی از نویسندگان از اهمیت جایگاه خانواده در سینما آگاه باشند؛ اما شرایط گیشه به آنها اجازه نمیدهد در این راستا قدم بردارند. برای درک این موضوع هم نیاز نیست چندان پژوهشی انجام شود؛ بلکه با نگاهی اجمالی به گیشه میتوان به این مسئله رسید؛ زیرا در فیلمهای ایرانی، خانواده شکلی پرخاشگر دارد و دائما شخصیتها در حال جنگیدن با هم هستند؛ درحالیکه با توجه به گـرایشهــای ایــرانیاســلامی مـا باید در پرداختن به خانواده الگو باشیم.«یه حبه قند» یک کلاس درس است که سعی دارد هنرمندانه درس گذشت و همدلی بدهد، خصلتهای خانواده ایرانی را به تصویر بکشد و از اهمیت خانواده و حفظ شأن و احترام والدین سخن بگوید؛ مفاهیم ارزشمندی که جای خالیشان در بین فیلمهای امــروزی بـــــهوضـــوح دیـــده و حــس مـیشـود.