محمدقائم خانی یــکی از آن نویسنــدههایی اســـت که قـــلـــم خوشخوانی دارد و در کوتاهترین زمان ممکن، مخاطب را میخکوب کتاب میکند. این را در «سور سوریه» و «سیمرغ سیمرغ» هم به اثبات رسانده است. همین نویسنده خوشقلم حالا «صور سکوت» را به دست گرفته است تا بار دیگر در این عرصه، عرضاندامی کند. پیش از ورود به داستان باید مقدمهای را بگویم و آن این است که مسئله منجی امری مشهور و انکارنشدنی است که در همه ادیان و مذاهب، حتی در بین آتئیستها، محسوس و ملموس است. روایتی که در «صور سکوت» بازگو شده است، به همین امر مربوط میشود؛ با نگاهی از جانب یهودیان.«صور سکوت» داستان حیرانی و سرگردانیای را که «حام» و «راحیل»، به ارث بردهاند، روایت میکند. ولی دست تقدیر حام را دستخالی به سوزیانا بازمیگرداند و پای راحیل را به یثرب میکشد؛ آن هم درست دو سال پس از وفات پیامبر خاتم.ولی این همه ماجرا نیست. مسئله مهم و اساسی دیگر در این اثر، مسئله «ایمان» است. خانی در صور سکوت اینطور شخصیتها را به تصویر کشیده است: هرکسی مطابق با شخصیت و سرشت خود از اعتقادات گذشتهاش دست میشوید و لباس ایمان میپوشد. یکی مثل «هارونزاده» به سبک دانشمندان بحث میکند و جز با مناظره و گفتوگو نمیتواند ایمان بیاورد و یکی مثل «شام» به شیوه بردگان ایمان میآورد؛ نه نیاز به برهان علیت دارد، نه نیاز به برهان نظم و نه وجوب و امکان. طبیعتا دریافتش از حقانیت، عقلی نیست؛ بلکه دقیقا مبتنی بر فطرت پاک و خداجویش است. اما راحیل نمیتواند مانند بردگان ایمان بیاورد. او ایمانی از جنس دانشمندان میخواهد؛ هرچند بهانهجوییای که از قوم بنیاسرائیل در او به یادگار مانده، سبب میشود تا هر باربهانهای بتراشد و به راحتی بحث را تمامشده نداند.برخی نیز مانند «دانیال» همین که رگهای جسته را ببینند، برایشان کفایت میکند؛ «اگر محمد پیامبر باشد، بزرگترین دلیلش همین رگهایی است که از آهوی پلنگدیده تندتر میزند و ربودن قلبهایی است که با هیچ طوفانی در دنیا نمیلرزند.»ولی در این میان حام باید به حسیترین شکل ممکن، یعنی با «معجزه» ایمان بیاورد. او که به قلعه تیما رفته و حتی با بزرگان کِنِشت درباره حقانیت دعوت محمد(ص) و وعده موسی(ع) و نشانههای موعود مناظره کرده، سرانجام راهی اورشلیم میشود و در پایان دست خالی به وطن بازمیگردد.دانیال دوست دارد پیامبری محمد را باور کند؛ ولی میترسد. در کابوسهایش خود را همچون فرعونی میبیند که معجزه را دیده و ایمان نیاورده، در مقابل گروه انبیا و شهدا که پدرانش ابراهیم و یوشع نیز در میانشان هستند، میایستد؛ ولی این نمیتواند پایان وارث خاندان یوشع و ابراهیم باشد؛ کسانی که در راه رسیدن به موعد جان دادهاند. همان خونها حام را نجات میدهند و او را از مرگ در بیایمانی رها میکنند. ابزاری قویتر از خبر معجزه برای حام نیاز است. حام باید به چشم خود ببیند که به جای «مادما» بر ستاره داوود، نام «محمد» حک شده تا ایمان بیاورد و خون پدران و برادرش هدر نشود.او باید خواب خروج پدرش را وقتی که با هیبتی نورپوش بین زمین و آسمان متجلی میشود، به یاد بیاورد و شمشیر درخشانش را تحویل بگیرد؛ زیرا دیگر لازم نیست کابوسهای پدرش تعبیر شود؛ کابوسهایی که در آن پدربزرگش برای بالاکشیدن پدر از بستر نیل (زمانی که دریا به اذن خدا و با عصای موسی کلیمالله شکافته) شمشیرش را دراز میکند و ابراهیم با دستی پرخون نجات مییابد. هرچه خون ریخته بس است. این بار حام با شمشیری نورانی و ستاره داوودی که نام محمد بر پیشانیاش میدرخشد، موعود را مییابد.نویسنده اینهمه را گفته تا به فصل پایانی کتاب برسد؛ آنجا که در صور سوکوت دمیده میشود.سوکوت یا جشن آلونکها جشنی هفتروزه است که هرساله به مناسبت خروج بنیاسرائیل از مصر و پایان چهل سال آوارگی در بیابان برگزار میشود؛ جشنی که به معنای بیرون آمدن از خانه بندگی و ورود به اتاقک و آلونگ آزادی است. سوکا در بیابان نماد ابرهای ویژهای هستند که معجزهوار مردم را در بیابان از اطراف احاطه کرده و آنها را از هر گونه گزند و آسیب محافظت میکردند.سقف آلونکها از جنس حصیر یا شاخ و برگ درختان است؛ به طوری که باران به آسانی داخل آن میشود. کسی که در سوکا ساکن است، اعلام میدارد که حاضر است به فرمان خدا، خانه مستحکم و راحت خود را ترک کرده و امید دارد که خدا او را در هر وضعیتی، مانند اجدادش در بیابان سینا حفظ کند.سپس در شادمانی تورات، یهودیان به انجام رسیدن خوانش پنج جلد تورات در عرض یک سال را جشن میگیرند.«صور سکوت» خبر از نویسندهای اهل تحقیق، تأمل و تعمق میدهد که دغدغه دین و دینداری و کنکاش در اعتقادات دارد. «صور سکوت» شاید بهعلت فرم و زبانش کتاب راحتخوانی نباشد؛ ولی بیشک خوانندهاش را پریشان و او را وادار به فکر خواهد کرد.