بیماری مرگ‌بار بی‌تفاوتی

 

 

در زبان‌شناسی، تأکیدِ داده‌شده به یک قسمت از سخن که به‌وسیله تلفظ شدیدتر آن بخش انجام می‌گیرد، «تکیه» (Stress) نام دارد. در بسیاری از زبان‌ها، گاهی تفاوت محل تکیه در کلام منجر به تفاوت معنا می‌شود. 

تاریخ انتشار: 08:56 - چهارشنبه 1401/07/20
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
این خصوصیت  هم در یک کلمه می‌تواند باعث تفاوت معنا شود، هم در بیان یک جمله.برای روشن‌شدن مطلب به یک مثال ساده تمسک می‌جوییم. گاهی جمله «من رفتم» را بیان می‌کنیم و تکیه کلام را روی کلمه «من» اعمال می‌کنیم. اینجا آنچه برای ما مهم است این است: شخصی که رفته غیر از «من» نبوده؛ اما گاهی همین جمله را با تکیه بر فعل، بیان می‌کنیم در این صورت عمل رفتن، مهم و مقصود گوینده اصلی جمله است. در گفتار، تکیه‌کلام راحت‌تر مشخص می‌شود و مقصود گوینده و هدف اصلی او مشخص می‌گردد؛ اما در نوشتار مشخص‌شدن مقصود گوینده، نیاز به دقت و تأمل در قرائن و شواهد داخلی و خارجی کلام دارد. این مطلب مقدمه‌ای بود برای بیان مقصود اصلی.روایت مشهوری از حضرت علی (علیه‌السلام) بیان شده است که می‌فرمایند: «شنیده‌ام که مردی از لشکریان معاویه به خانه زن مسلمان و زن دیگر غیرمسلمانی که در پناه اسلام جان و مالشان محفوظ بوده است، وارد شده‌اند و خلخال از پا و دستبند از دست و گردنبند از گردن و گوشواره‌های آن‌ها را از گوششان بیرون آورده و ربوده‌اند، در حالی که هیچ وسیله‌ای برای دفاع جز گریه و التماس نداشته‌اند. آنان با غنیمت فراوان برگشته‌اند بدون این که حتی یک نفرشان زخمی شود یا قطره خونی از ایشان ریخته شود.» و در ادامه می‌فرمایند: «اگر از این پس، مسلمانی از غم چنین حادثه‌ای بمیرد، جای ملامت نیست؛ بلکه به نظر من سزاوار است» (نهج‌البلاغه خطبه 270).استرس و تکیه‌کلام حضرت، در این روایت کجاست؟ آیا آنچه ایشان را تا سر حد مرگ، ناراحت کرده است آزار زن مسلمان و زن یهودی است؟ یا این‌که آیا یهودی بودن یا زن بودن مطرح است؟
 شاید برداشت عده‌ای از افراد این باشد که منظور حضرت این بوده که چرا به زنی در حکومت اسلامی تعرض شده است؛ اما این ناشی از عدم توجه به تکیه کلام مولاست. اگر کمی پیش‌تر رویم و در ادامه کلام تأمل کنیم؛ دلیل ناراحتی شدید حضرت هویداست؛ اما متأسفانه این قسمت مغفول مانده است. حضرت در ادامه می‌فرمایند: «شگفتا شگفتا، به خدا سوگند، این واقعیت قلب انسان را می‌میراند و دچار غم و اندوه می‌کند که شامیان در باطل خود وحدت دارند و شما در حق خود متفرقید. زشت باد روی شما و از اندوه رهایی نیابید که آماج تیر بلا شدید. به شما حمله می‌کنند، شما حمله نمی‌کنید با شما می‌جنگند، شما نمی‌جنگید. این گونه معصیت خدا می‌شود و شما رضایت می‌دهید» (نهج‌البلاغه خطبه 270).اگر در ادامه سخن دقت کنیم درمی‌یابیم که راضی بودن به معصیت خدا و واکنش نشان ندادن و بی‌تفاوت بودن، گناهی است که فرد و جامعه را شایسته مرگ از شدت اندوه می‌کند.«امام (علیه السلام) در این بیان گویا از مطلبی که اعماق او را می‌سوزاند، پرده برمی‌گیرد و آن این که چرا مسلمان با ایمان، آنقدر در برابر حوادث، سستی به خرج دهد که دشمن، بدون هیچ مانعی، به سرزمین او حمله کند اموال او را به غارت برد، حتی متعرض نوامیس او شود و بدون کمترین ضایعات، با دست پُر، به خانه خود برگردد؟! آری هیچ مسلمان غیرتمندی نمی‌تواند چنین حادثه دردناکی را تحمل کند و اگر کسی از غصه و اندوه بمیرد، جای سرزنش نیست.1»اهانت به زنان و عدم رعایت حقوق اقلیت‌ها در جامعه قبیح است؛ اما آنچه دل امیر مؤمنان (علیه‌السلام) را به درد آورده است، بی‌تفاوتی افراد جامعه است. علی الخصوص خواص جامعه، وقتی در جهت منفعت‌طلبی سکوت اختیار می‌کنند و واکنش نشان نمی‌دهند و نظاره‌گر منکر می‌شوند؛ باید از ناراحتی جان داد. وقتی منکری در جامعه باب می‌شود و عده‌ای که می‌توانند تأثیر گذار باشند سر در لاک خود فرو می‌برند؛ باید در انتظار نزول بلا بود.پی نوشت:1. پیام امام امیر المؤمنین (علیه السلام)، آیت‌الله مکارم شیرازی، جلد 2، ص  156تا134.