گفت‌وگو با دکتر علی ربانی خوراسگانی درباره ابعاد گوناگون شهر هوشمند

شهر هوشمند یک قصه است

گرفتن و آوردن، معمولاً مهم‌ترین مواجهه ما با پدیده‌های مدرن در دو قرن گذشته بوده است، همچنان که درباره دانشگاه و علم جدید چنین روندی طی شد. به تعبیر دکتر رضا داوری اردکانی رفتیم و دیدیم که آنجا دانشگاه دارند، گفتیم ما هم می‌خواهیم و شروع به ساختن کردیم.

تاریخ انتشار: 15:19 - سه شنبه 1403/01/7
مدت زمان مطالعه: 12 دقیقه
شهر هوشمند یک قصه است

به گزارش اصفهان زیبا؛

رسول صادقیان: گرفتن و آوردن، معمولاً مهم‌ترین مواجهه ما با پدیده‌های مدرن در دو قرن گذشته بوده است، همچنان که درباره دانشگاه و علم جدید چنین روندی طی شد. به تعبیر دکتر رضا داوری اردکانی رفتیم و دیدیم که آنجا دانشگاه دارند، گفتیم ما هم می‌خواهیم و شروع به ساختن کردیم. هوش مصنوعی به‌عنوان یکی از مظاهر تکنولوژی در سال‌های گذشته مورد توجه جامعه و رسانه‌ها قرار گرفته است. در گفت‌وگو با دکتر علی ربانی خوراسگانی، جامعه‌شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان به بررسی نسبت خود با مقوله «شهر هوشمند» پرداخته‌ایم.

در سال‌های گذشته، «شهر هوشمند» به عنوان یک پدیده یا نقطه مطلوب در ادبیات مدیران شهری مطرح شده است. نحوه مواجهه ما با این پدیده باید چگونه باشد؟

ابتدا به این نکته اشاره کنم که من در موضوع شهر هوشمند کار تخصصی و جدی‌ای نداشتم و اما این گفت‌وگو را قبول کردم تا نوعی همکاری با دوستانی مثل دکتر مهرشاد تلقی شود و ادای دِین به دوستانی باشد که در شهر کار می‌کنند. به همین دلیل در این گفت‌وگو بیشتر مواجهه‌هایم با چند صاحب‌نظر در این زمینه و چارچوب ذهنی شکل‌گرفته برایم در آن بحث‌ها را تشریح می‌کنم.

من عنوان بحث را «قصه شهر هوشمند» گذاشتم، به‌ این خاطر که داستان و قصه‌گویی در زندگی بشر جدید از نظر بعضی صاحب‌نظران علوم اجتماعی نقش فوق‌العاده مهمی دارد. دو نفرشان را معرفی می‌کنم که در این زمینه صحبت کرده‌اند.

یکی از کسانی که درباره قصه‌گویی نظام سرمایه‌داری صحبت کرده خانم نیکول اشاف است که کتابی هم از او تحت عنوان «پیامبران جدید سرمایه» به فارسی ترجمه شده‌است. یک کتاب انگلیسی هم تحت عنوان Smart Phone Society دارد که در واقع نظریه‌اش راجع به جامعه جدید است؛ یعنی کتاب «جامعه گوشی هوشمند» که در آن نظریه‌اش راجع به جامعه آمریکا را گفته‌است. ایشان آمریکایی است. آن کتاب را هم با بچه‌های دکتری کار کردیم. این کتاب را نشر ترجمان منتشر کرده‌است. در مقدمه‌اش اهمیت قصه‌گویی در دنیای جدید را گفته‌ و اینکه ما قصه‌های تعیین‌کننده و سترگی داریم که الان هم نظام سرمایه‌داری برای حفظ خودش آن‌ها را بیان می‌کند. قصه‌هایی را گفته ‌است که به بازتولید نظام سرمایه‌داری کمک می‌کنند و اگر نباشند این نظام با چالش مواجه می‌شود. چهار نفر یا مجموعه را نام برده‌است که تا زمان نوشتن کتاب خیلی در جا‌انداختن قصه‌های نظام سرمایه‌داری نقش داشته‌اند.

یکی از این چهار نفر، بیل گیتس و همسرش و بنیاد گیتس است که توانسته قصه خوبی برای نظام سرمایه‌داری بگوید. یکی هم اپرا اینفری است که تعبیر جالبی دارد و کاهن معبدی را می‌گوید که کمک می‌کند تا سوژه نئولیبرال حفظ شود. یکی هم هلدینگ هول فودز است که در زمینه محصولات سبز و سازگار با محیط زیست کار می‌کند. یکی هم خانم شریل سندبرگ است که جزو مدیران ارشد فیسبوک است و بیشتر این اندیشه را ترویج کرده‌است که زن می‌تواند در زندگی جدید به موفقیت‌های عالی برسد و به‌نحوی مبلّغ دیدگاه‌های فمینیستی است. خانم نیکول اشاف راجع به این چند نفر مفصل صحبت کرده‌است.

جامعه‌شناس مطرح دیگری به نام «جفری سی. الکساندر» درباره قصه‌گویی در نظام سرمایه‌داری، کتابی به‌نام «جامعه‌شناسی فرهنگی» دارد که مبین نوع جدید جامعه‌شناسی از نظر خودش است. او در قسمت اول کتابش صحبت مفصلی دارد که می‌گوید ما یک جور روایت‌هایی داریم که این روایت‌ها کمک می‌کنند تا بتوانیم زندگی‌مان را در این وضعیت با علاقه دنبال کنیم و انگیزه‌هایمان بالا برود، اسطوره‌ها و داستان‌ها و مناسکی برایمان ساخته می‌شود که در ایجاد انگیزه مؤثرند و امید می‌دهند که دنیای موجود بهترین دنیاست. اتفاقاً از مراسمی که سالانه برای هولوکاست برگزار می‌شود هم یاد می‌کند. اشاره هم می‌کند به اینکه ابزار در دنیای جدید در شرایطی که داریم تا حد زیادی تقدیس می‌شود و ما اصلاً با ابزار به زندگی‌مان معنی می‌دهیم.

به این ترتیب از نظر شما شهر هوشمند هم ماهیتی قصه‌گونه دارد؟

ما الان شاهد این هستیم که قصه‌هایی راجع به شهر هوشمند بیان می‌شود؛ قصه‌هایی با این منظر که الان گفتم؛ یعنی یکی از آن داستان‌هایی که می‌تواند در زندگی انسان جدید نقش اساسی ایفا کند قصه شهر هوشمند است. این را برایتان مقداری باز می‌کنم.

برای استفاده از شهر هوشمند مثل خیلی از ابزارهای نوین دیگر منطقی وجود دارد که نباید انکار کرد و هر انسان خردمندی استفاده از ابزارها و فناوری‌های نوینی که به زندگی بشر کمک کند را تأیید می‌کند. این‌ها خیلی از فرایندها را اصلاح می‌کنند و امکاناتی برای انسان فراهم می‌شود. منتها خطایی که وجود دارد این است که از اول کار نکات منفی و ملاحظات لازم دیده نشود. این نکات و ملاحظات هم چند لایه است.

یکی از لایه‌های شناخته‌شده تخصصی مشکلات فنی این قضایاست. در این قسمت فنی صلاحیت ندارم ولی از قول آقای دکتر سیاوش احمدی خدمتتان می‌گویم. ایشان استاد دانشگاه شریف است و این‌ها را در همایش IOT دانشگاه اصفهان ارائه دادند. مزایای اینترنت اشیا را از جهت امنیتی بحث کردند که تخصص ایشان است. لوازم و قسمت‌های اصلی این کار و Device ها و Platform ها و اپلیکیشن‌ها را بیان کردند که همگی جنبه فنی کار است. چیزی که در یکی از نمابرگ‌های ایشان برای من جلب توجه کرد، این بود که ده تا از برنامه‌های کاربردی که در حوزه فناوری اطلاعات در سال ۲۰۲۰ بیشتر به آن‌ها توجه شده بود را بیان کردند و ترتیبشان بر اساس تعداد پروژه‌های بین‌المللی در این موضوعات است.

اول در زمینه صنعتی است و بعد در زمینه حمل‌ونقل و بعد انرژی و بعد شهرهاست. روندش را نسبت به سال‌های قبل هم نشان می‌دهند که سرمایه‌گذاری و تعریف پروژه‌ها برای این کار سال به سال برای این زمینه‌ها با شیب صعودی زیاد می‌شود به‌جز برای زمینه شهرها. یعنی در زمینه شهرها با افت شدیدی در سرمایه‌گذاری مواجهیم. در سال‌های قبل‌تر گاهی تعریف پروژه‌ها برای شهر هوشمند در درجه اول هم بوده‌است ولی رتبه‌اش پایین آمده و پنجم شده و در عین حال درصد پروژه‌هایش هم نسبت به سال‌های قبل کمتر شده‌است. بایستی توجه شود که در دنیا که می‌خواهند در این مسائل پیشتاز باشند، چرا سرمایه‌گذاری روی شهر هوشمند کمتر می‌شود؟

آقای احمدی برخی از جنبه‌های چالشی شهر هوشمند را در نموداری گفته‌اند و چون حوزه تخصصی‌شان امنیت بود بیشتر از این منظر گفته‌اند. یکی از بخش‌ها این است که امکانات دزدی برای این زیرساخت‌ها خیلی فراهم می‌شود. مثلاً سنسورهای خیلی گران‌قیمتی باید در سطح شهر نصب شوند که امکان دزدیدن آن‌ها زیاد است. بخش دیگر مسائل تأثیرگذاری روی سلامت است. بخش دیگر مسائل مربوط به حریم خصوصی است.

مانند چیزی که درباره سرقت اطلاعات از حساب‌های شبکه‌های اجتماعی گفته می‌شود؟

این قضیه در زمینه حریم خصوصی خیلی گسترده‌تر است. این فناوری‌های نوین نگرانی‌های خیلی شدیدی را ایجاد کرده‌است؛ از این جهت که از این داده‌هایی که تولید می‌کنیم فوق‌العاده اطلاعات جدیدی ایجاد می‌شود که این اطلاعات توانایی تشخیص و تأثیرگذاری زیادی بر زندگی مردم دارند که اصلاً نمی‌توانیم تصورش را بکنیم. خانم زوبوف از استادان آمریکایی کتابی تحت عنوان The Age of Surveillance Capitalism دارد. در آغاز کتابش بحث را از خانه هوشمند شروع می‌کند. نشان می‌دهد که از این داده‌هایی که در خانه هوشمند از افراد به دست می‌آید، مثلاً آب‌گرم‌کن و دزدگیر هوشمند استفاده کردی و درجه حرارت اتاق خواب و تخت و تشک را تنظیم کردی، نمی‌توان تصور کرد که چه اطلاعاتی استخراج می‌شود. مستندی هم بر این اساس ساخته شده‌است که خود ایشان هم در آن صحبت می‌کند و عنوانش «دزدی بزرگ داده‌ها» است.

نشان می‌دهد که یک نفر برای مواظبت در برابر دزدی خانه‌اش امکان هوشمندی به کار می‌گیرد ولی چقدر اطلاعات از این فرد گرفته می‌شود! یعنی از طریق اطلاعاتی که از گوشی همراهش گرفته می‌شود، یک سازمان بالادستی مثل گوگل او را بیش از خودش می‌شناسد. یعنی یک بخش مخاطرات و مشکلات فنی است که زیرساخت‌ها و هزینه‌های عجیب‌غریبی می‌خواهد، ولی بخش‌های بالاتری هم دارد که این دزدی فقط دزدی سنسورها نیست، دزدی شخصیت و حریم خصوصی انسان است که در سطح بین‌المللی روی آن خیلی صحبت می‌شود.

این قسمت مشکلات مربوط به نادیده گرفتن جنبه‌های انسانی برخی صاحب‌نظران را به اینجا رسانده‌است که خیلی هشدار می‌دهند که نمی‌شود راحت از این‌ها استفاده کرد. مثلاً خانم اشاف کنفرانسی راجع به شهر هوشمند در سال ۲۰۲۰ داشته که در آن بخشی از شهرهای هوشمند را معرفی و بررسی کرده ‌است که در این‌ها چه اتفاقی دارد می‌افتد. یکی از صحبت‌هایش این است که با این مواجهیم که اول قصه خیلی جذابی برای شهر هوشمند می‌گویند که رؤیای زندگی مطلوب در آن برای انسان ترسیم می‌شود. عین جملاتش را می‌خوانم که می‌گوید آن چیزی که واقعیت دارد یک نحوه اعمال قدرت فوق‌العاده‌ای است که از این طریق روی انسان انجام می‌شود: «وعده‌هایی از قبیل ساختن شهرها بر اساس رؤیاهای مردم را می‌دهند و مردم نیز به گوش دادن این وعده‌ها علاقه‌مندند.»
این جنبه مهمی است که در قصه‌های جدید سرمایه‌داری هست. این دو سه صاحب‌نظری که از ایشان صحبت کردم و افراد دیگری روی این جنبه صحبت می‌کنند که میل ما جوری دستکاری شده و احساس نیاز در ما ایجاد شده‌است که خودمان فکر می‌کنیم بهترین شکل زندگی این است که با این‌ها باشیم و به عبارت ایشان مردم علاقه‌مندند. اما به‌نظر ایشان وابستگی ما قدرت غیرقابل کنترلی به ابرشرکت‌هایی می‌دهد که می‌خواهند شهرهای هوشمند نو را بسازند. ایشان می‌گوید: «آن‌ها می‌خواهند شهرهای خودشان را از نو بسازند برای اعمال قدرت.»

مثلاً ایشان نشان داده ‌است که شرکت سایدواک لبز زیرمجموعه آلفابت در قسمتی از تورنتوی آمریکا شهر هوشمندی می‌سازد که جذابیت‌های فوق‌العاده زیادی را به مردم نشان می‌دهد، ولی می‌خواهند اعمال قدرتشان را بیش از قبل بر ما تحمیل کنند.

با این حساب به نظر شما نحوه مواجهه ما با شهر هوشمند باید چگونه باشد؟

یک بحث این است که استفاده از این فناوری‌های نو را جزئی از خدماتی می‌بینیم که در شهرهای ما می‌آیند. مثلاً سامانه‌هایی برای حمل‌ونقل می‌سازیم که ممکن است هوشمندسازی شود. ولی بحث این است که اگر بدانیم منظور از شهر هوشمند در دنیا چیست و بخواهیم شهر هوشمند داشته باشیم، بخواهیم تمام ویژگی‌هایش و نه برخی از آن‌ها را داشته باشیم، خسارت این خیلی زیاد است، در عین اینکه امکان دستیابی به آن هم برای ما به این راحتی‌ها نیست. همان جور که دیدید در دنیا هم پروژه‌های هوشمندسازی شهرها و ساختن شهرهای هوشمند نو کم شده‌است.

در نهایت می‌خواهم بگویم که لازم است یک نگرش جامع و یکپارچه‌ به شهر داشته باشیم. آن جوری که در اصفهان مطرح می‌شود، اگر معتقدیم که واقعاً شهر شخصیت دارد، باید شخصیتش را به کالبد و خدمات و ابزارهای به‌کار‌رفته در آن ترجیح دهیم. اصالت شهر به شخصیتی است که دارد و بایستی فروپاشی شخصیت شهر برای ما نگران‌کننده باشد. این فروپاشی وضعیتی است که ما داشته‌ایم و بعد از دوران صفویه به‌تدریج زیاد شده‌است. در مقطعی در انقلاب اسلامی سعی کردیم که به اصالت‌های خودمان در شهر برگردیم و روح اصیل شهر را بازگردانیم. ولی متأسفانه جریان شتابان توسعه‌ای که بعد از انقلاب داشتیم، اجازه موفقیت به این مسیر مبارک را نداد. باید کالبد و ابزارهای شهر را در خدمت روح شهر داشته باشیم. این مسئله هم خاص ما نیست و باز به نویسندگانی ارجاع می‌دهم که در این زمینه کار کرده‌اند.

صاحب‌نظر مطرحی در علوم اجتماعی به نام زیگموند باومن کتابی تحت عنوان The Art Of Life دارد. کتاب عمیقی است که با بچه‌ها کار کردیم. بخش قابل توجهی از این کتاب راجع به شادی است. تعبیر ایشان این است که یک Baffle راجع به شادی انجام بدهیم؛ یعنی درنگ و تأملی که وادار به انجامش هستیم. معضل و مشکلی که راجع به شادی هست این است که در دنیای ما تصور شده‌است که بر اساس رفاه و شاخصه‌های تعریف‌شده دیگری در جهان پیشرفته شادی به دست می‌آید، ولی ما از شادی دورتر شده‌ایم. یعنی مثلاً رفاه زیاد در آمریکا و انگلستان وجود دارد ولی این رفاه منجر به شادی بیشتر مردم و رضایت بیشتر آنان از زندگی نشده‌است. بحث ایشان این است که چرا این‌جور است و چه باید کرد و اسم کتابشان «هنر زندگی» است که یعنی اگر زندگی می‌خواهیم باید به این مسائل توجه کنیم. ایشان می‌گوید که ما یک استراتژی و راهبرد یا سیاستی برای زندگی داشتیم که شادی را از ما ربوده‌است و در جهان غرب دیگر مردم را شاد نمی‌بینیم. این‌ها آمار و ارقام و مطالعه دارد. نسبت به سطحی از رفاه که رفاهشان بالاتر رفته رضایتشان از زندگی و شادی‌شان و احساس خوشبختی‌شان باز بالا نرفته‌است. شاخصه احساس خوشبختی خیلی مورد توجه الان است و با Well Being تعبیر می‌کنیم که خوشبختی ترجمه بهتری است.

کتاب دیگری از ادوارد فیشر هست که او در آن خوشبختی را ذیل مفهوم Good Life یا زندگی خوب قرار می‌دهد. با عنوان جامعه خوب هم از آن یاد می‌کنند. ایشان یکی از شاخصه‌های خوب زندگی را همین Well Being می‌گوید که بعد جزئی‌تر می‌شود. بعد در همین Well Being بشادی یا Happiness هست و جزء دیگرش حکمت عملی یا Practical Wisdom است و نیز عدالت یا انصاف یا Fairness است. این‌ها در زندگی جدید کمتر شده‌اند. در دیدگاه بعضی از صاحب‌نظران مهم است که به این‌ها بپردازیم و توجه و اصالت دادن به ابزارها دیگر خیلی نمی‌تواند مشکلی از زندگی بشر حل کند. ما که با مبانی خودمان بیش از این باید بگوییم. مثلاً امکان ندارد که بتوانی شهر هوشمندی داشته باشی و حرف از عدالت و انصاف بزنی. این خدمات فوق‌العاده گران‌اند. خودم به آلمان رفتم و از آنجا بازدیدی داشتیم و روی پروژه‌ای کار می‌کردیم.

دو سه تا از این شهرها ساخته بودند که هنوز به صددرصد نرسیده بودند، ولی جاهای کوچکی برای عده‌ای بسیار ثروتمند ساخته بودند تا این‌ها را بخرند. شهر را با هزینه‌های چه‌کسی هوشمند می‌کنید؟ شهرداری این پول‌ها را از کجا بیاورد که بخواهد این کارها را بکند؟ این‌ها مسائلی اساسی‌اند که باید به آن‌ها توجه کرد. مرحوم شهید مطهری ذیل آیه «یا أیها الذین آمنوا استجیبوا لله وللرسول إذا دعاکم» تعبیر جالبی دارند: پیغمبر آمد که روح زندگی را اصلاح کند. آیا ارزش ابزارها بیشتر است یا ارزش روح زندگانی که آدمیت است؟ امروز بحران‌های عظیمی در دنیا وجود دارد که در مسائل زندگی پیش آمده ‌است. پیشرفت ابزار زندگی الزام و ایجاب می‌کند که روح زندگی قوی و مقتدر باشد.

نسبت علوم اجتماعی و علوم انسانی در این جامعه توسعه‌نیافته با این مسائل چه نسبتی است و چه نقشی می‌تواند ایفا کند؟

درباره نقش علوم انسانی، ما باید همین نقش مراقبت و هشدار و به تعبیر باومن یک Baffle یا وادار کردن به تأمل را داشته باشیم. سیل این فناوری‌های نو دارد ما را هم با خودش می‌برد. ولی می‌شود که جنبه انسانی ما قوت پیدا کند و مقهور جبر فناوری نشویم. همان جور که آنجا سعی کردند تأمل کنند، ما هم تأمل کنیم و روی ابعاد مثبت و منفی‌اش صحبت کنیم. بزرگ‌ترین خطایی که در کشور ما انجام می‌دهند این است که اینجا همه چیز را با هم عرضه می‌کنند؛ یعنی مثلاً می‌گویند که هوش مصنوعی خیلی لازم و خوب است و دارد می‌آید؛ ولی فکر می‌کنند که حتماً هم باید ChatGPT هم باشد. مدیران آنجا هوش مصنوعی را در خدمات دیگری به کار می‌برند.

در همین ChatGPT اگر به انگلیسی بپرسید که «چه نظری راجع به جنگ غزه داری» طوری ابعاد مثبت و منفی را می‌گوید که فهمیدن حق در این قصه و تصمیم‌گیری برای شما خیلی سخت می‌شود. اما اگر بپرسید «اسرائیل چه کشوری است» برایتان جوری از اسرائیل صحبت می‌کند که یک کشور آرمانی می‌شود که می‌خواهید به آنجا بروید. یعنی این الگوریتم را به آن داده‌اند. بعضی‌ها فکر می‌کنند که دخالت عنصر انسانی در اینجاها حذف می‌شود. ولی انگیزه آدم‌ها درون این سیستم‌ها می‌آید. بین این دو تا باید مقداری فاصله بیندازید.

اغلب کسانی که با این فناوری‌ها سر و کار دارند فکر می‌کنند توجه به این جنبه‌ها اهمیت ندارد یا این‌ها یک نگاه بدبینانه است. فکر می‌کنند که وقتی می‌گویید شهر هوشمند یا هوشمندسازی، چیز کاملاً روشنی است که فناوری این خدمت‌ها را به ما می‌کند و ما استفاده می‌کنیم. مثال این اپلیکیشن‌ها و برنامه‌های کاربردی را می‌زنند. اما این تعبیر مورد استفاده دانشمندان مشهور است که این‌ها یک متن مشهود دارند و یک متن نامشهود. آن چیزی که می‌بینیم و به‌نظرمان منطقی می‌آید همه قصه نیست. باید سعی کنیم که قسمت پشتش را هم ببینیم و بفهمیم. اصل قضیه این است که این را قبول کنیم که اگر در این عرصه‌ها می‌رویم این عرصه‌ها خیلی پرمخاطره‌اند، اگر این ابزارها را می‌آوریم بدانیم که این ابزارها با خودش روحی می‌آورد که با روح و شخصیت فرهنگی شما سازگار نیست.

اگر با این تأمل برویم، حالا راه‌حلمان چیست؟

راه‌حل ما این است که برای چنین قضایایی، چه برای آن برنامه‌های کاربردی و چه در کارهای بزرگ‌تری مثل شهر هوشمند، جمعی از صاحبان تخصص و فناوری و جمعی از حکما و دانشمندان ما که فرهنگ و دانش ما را می‌شناسند با هم مواجهه را انجام بدهند. ما فقط مواجهه فنی انجام می‌دهیم. شرکتی می‌آید و چیزی ارائه می‌دهد و متنی روی آن را هم می‌گذارد که این خدمات را به تو می‌دهیم، ولی عده‌ای باید بنشینند و پشت آن را ببینند و برای آن برنامه‌ریزی کنند. ما این را به‌عنوان یک درد می‌شناسیم. در کشور ما چقدر به‌تناسب پولی که برای این فناوری‌ها داده می‌شود برای آن اندیشه‌ای که بایستی در کنارش باشد و برای زندگی و شخصیت مناسب ما توجه می‌شود؟ عده‌ای باید فهمی عالی از زندگی دلخواه ما در اصفهان داشته باشند. این نیست که این‌ها روی هم تأثیر نداشته باشند. این ابزارها تأثیر می‌گذارند. این را بپذیریم که اگر پروژه‌ای برای هوشمندسازی شهر مثلا به‌قیمت صدمیلیارد تومان تعریف می‌کنی، باید حاضر باشی که پنجاه میلیاردش را هم برای این قضیه بگذاری؛ ولی ده میلیونش را هم نمی‌گذارند و می‌گویند که این‌جور نمی‌شود کار کرد. عجله‌ای که دوستانمان برای رسیدن به این فناوری‌ها دارند باعث می‌شود که نتوانیم این‌ها را با فرهنگمان پیش ببریم؛ در حالی که به نظر ما می‌شود این کار را کرد و ما آدم‌هایی برای این قضیه و سایر قضایا داریم.

مسئله این است که این قضیه به‌قول کسانی که در فضای IT هستند Ignore می‌شود. یعنی این قسمتش اصلاً نادیده گرفته می‌شود! در حالی که من می‌گویم باید مساوی دیده شوند والا اصفهان شما ده سال یا بیست سال دیگر چیزی می‌شود که اصلاً فکرش را نمی‌کنید. همان جور که در مراحل بعد از انقلاب درباره تکانه‌های فرهنگی‌ای که خوردیم، اصلاً از ده سال جلوتر نمی‌توانستیم فکر کنیم که این اتفاق‌ها به این صورت می‌افتد و این‌قدر فاصله‌مان از اصالت‌هایمان زیاد می‌شود.

این جنبه‌هایی هم که بیان می‌شود، که مثلاً در آینده سازمان یا هویت محلی یا دولت‌ملت نخواهید داشت و همه یک جهان یکپارچه می‌شوند، از همان رؤیاپردازی‌هایی است که ما را درونش می‌برند و آن کلاه را بر سرمان می‌گذارند. در حالی که متفکران خودشان چقدر روی این صحبت می‌کنند که ما در عین حالی که با جهانی شدن یا Globalization داریم پیش می‌رویم با Localization هم داریم پیش می‌رویم. اصلاً امکان ندارد که انسان را از این چیزها کاملاً جدا کنید. بله! شکل سازمان‌ها تغییر می‌کند و دولت‌های ملی تغییر می‌کنند. ولی اینکه فکر کنیم همه مرزها کنار می‌روند و سازمان‌های جهانی پیش می‌آیند، نه! الان نمی‌دانید که چه مشکلات بزرگی در اتحادیه اروپا وجود دارد.

باومن که خودش یهودی‌الاصل است و دو سه سال پیش هم فوت کرد، آخرین کتابی که نوشته‌ است اسمش «رتروتوپیا» است؛ کتاب جالبی در مقابل اتوپیاست. اصل بحثش روی این شروع می‌شود که چرا انگلستان وارد اتحادیه اروپا نشد و الان شرایط در اروپا چه‌جور می‌گذرد؟ او در انگلستان زندگی می‌کرد. از نظر او مشکلات عمده‌ای برای یکپارچه شدن اروپا پیش آمد و این‌ها خواب و خیال است. این حرف یک آدم تحلیلگر سیاسی پروپاگاندیست نیست. همه‌اش تحلیل با داده‌های واقعی و تفکر است. سطح او از مطالعات عادی بالاتر و عمیق‌تر است. از تحلیل‌های عمیق فلاسفه استفاده می‌کند که چقدر چالش در این قضایا وجود دارد و این یکی از آن‌هاست. اینکه بگوییم چون انگلستان برگزیت را داشت و ضربه بزرگی به اتحادیه اروپا زد همه ماجرا نیست. ابعاد مختلفی وجود دارد که ما نه‌تنها به‌سمت اتوپیا نمی‌رویم، بلکه دیگر اتوپیا را هم باید در باستان و داستان‌های قدیمی خودمان جست‌وجو کنیم. شرایط واقعی دنیا شبیه این قصه‌هایی که برایمان می‌گویند نیست.

موفقیت شرکت‌های بزرگ خیلی چشمگیر است و نمی‌شود نادیده گرفت؛ مثل شرکت متا و… . اما همه قضیه این نیست. نباید به این خیره و مرعوب شویم. متأسفانه خیلی وقت‌ها این‌جور بوده ‌است. از ابتدای مواجهه ما با دنیای غرب یک حس مرعوب بودن در برنامه‌ریزهای ما و کسانی که مواجه بودند بوده‌است و نتوانسته‌اند همه واقعیت را درست ببینند. مشکل عمده این است. والا اینکه این امکانات می‌آید و تأثیرهایی می‌گذارد، همگی درست است. اما شما بدون اینکه خودت را ببازی بنشین و اندیشه‌ات را به‌کار بگیر. الان بعضی از متخصصان ما که در این عرصه‌ها کار می‌کنند اصلاً دیگر هیچ‌چیز را در دنیا نمی‌بینند، فقط کارهایی که این شرکت‌ها می‌کنند را دنبال می‌کنند. اگر عنان را به دست آن‌ها بدهید، شما را به جای دیگری می‌برند. نه اینکه بخواهند خیانت کنند، بلکه فقط همین یک چشم را دارند. وقتی با این یک چشم نگاه می‌کنند کار خراب می‌شود. باید در کنارشان حکما و عقلایی مثل استاد طاهرزاده هم بنشینند و کار را با هم پیش ببرند. این شدنی است و ضرورت هم هست.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

یازده − 10 =