به گزارش اصفهان زیبا؛ فروردین است؛ هجدهمین روزش! صبح بیستوششمین روز از رمضان یکهزار و چهارصدوچهل و پنج طلوع کرده و آفتاب نیمهجاندارِ بهار، بر تن زمین افتاده است… آدمها خیابان به خیابان خود را رساندهاند به نقطهای که امروز مرکز ثقل جهان است، به میدانی که میعادگاهِ عاشقانِ نصفِجهان است.
تا چشم کار میکند، سیاهی جمعیت است که در قاب چشم مینشیند. اصفهانیها دورتادور پل بزرگمهر را قرُق کردهاند و چشم دوختهاند به نقطهای که ابرمردی دیگر از دیارشان یعنی «حاجعلی زاهدی» را در آغوش کشیده است؛ به همان تابوت چوبی با پرچم سه رنگ وطن که روزی روزگاری تن خسته، اما سربلند سرداران دیگرش همچون حاجحسین خرازی و حاجاحمد کاظمی را در خود جای داده بود؛ یکی را در دهه شصت و دیگری را در دهه هشتاد. مرد و زن امروز آمدهاند تا روایتسازان حماسه دیگری در تاریخ دیارشان اصفهان باشند، حماسهای که در هجدهم فروردین یکهزار و چهارصد وسه، آفریدند و با عطر گلهای شببو و آب جاری اما موقت در زایندهرود تشنه، جاودانهاش کردند.
ازدحام جمعیت از چهار خیابان منتهی به میدان بزرگمهر، به جایگاه نزدیک میشود و پرچمهای سه رنگ وطن با باد بهار در دست مردم میرقصند. میرقصند و جان میدهند به نام ایران؛ آنجا که «سردار سرلشکر پاسدار محمد باقری»، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح که امروز در مراسم تشییع پیکر سردار شهید حاجعلی زاهدی مهمان اصفهانیهاست، محکم و باصلابت و مقتدر در پشت تریبون میگوید: «حمله اسرائیل بدون پاسخ نخواهد ماند. زمان عملیات و نوع عملیات را ما تعیین میکنیم. با دقت انجام خواهد شد و قطعا او را از کارش پشیمان خواهیم کرد.» و حالا مردم با فریادهای خود بر سر آمریکا و اسرائیل، نفرتشان از این دو رژیم منفور را اعلام میکنند. آنها فقط «انتقام» میخواهند؛ «انتقام سخت»؛ خواستهای که آن را بدون هیچ واسطهای و با صداهای در هم گرهخورده و فریادهای ممتد، به گوش سردار اسماعیل قاآنی، فرمانده سپاه قدس و سردار حسین سلامی، فرمانده کل سپاه که امروز در بین مردم اصفهان حضور دارند، میرسانند.
سردار باقری میگوید: «امروز ما در مراسم تشییع شهیدی گرد آمدهایم که همرزم و یاور دائمی شهید سلیمانی، شهید همدانی، شهید عماد مغنیه و همه شهدای بزرگ آزادی قدس شریف و مقابله با رژیم صهونیستی بود.» او با بیان اینکه حمله به سفارت ایران در دمشق خودکشی اسرائیل بود، تأکید میکند: «شهادت سردار زاهدی و همرزمانش روند نابودی اسرائیل را سرعت خواهد بخشید و مسئولیت اصلی حمله دمشق بر عهده آمریکاست و آنها باید پاسخگو باشند.»
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح عنوان میکند: «شهید زاهدی عزیز مدتهای زیادی مورد تعقیب دائم رژیم صهیونیستی بود؛ اما ایستاد و جنگید و طبق وعده الهی در روز شهادت مولای متقیان حضرت علی علیهالسلام عاقبتبهخیر شد.» سردار باقری در ادامه از آشنایی سالیان سالش با شهید زاهدی میگوید و اذعان میدارد: «من افتخار آشنایی با شهید زاهدی را از ابتدای دفاعمقدس دارم. از کجای مجاهدت او بگوییم که حقش را ادا کنیم؛ از حضور در خط شیر، از زخمیشدن در عملیات فرمانده کل قوا، از حضور ویژه در عملیات ثامنالائمه و از نقش ویژه در عملیات طریقالقدس که پس از آن هم در لشکر ۱۴ امامحسین شانهبهشانه حاجحسین خرازی و سردار مصطفی ردانیپور ادامه یافت.
او پس از دفاعمقدس مسئولیتهای سنگینی ازجمله فرماندهی نیروی زمینی و هوایی سپاه را برعهده گرفت؛ اما تواضع او موجب شد بهعنوان همرزم شهید سلیمانی به نیروی قدس اضافه شود و یاور سید مقاومت باشد.» او ادامه میدهد: «سرلشکر زاهدی در تمام ۴۳ سال گذشته دائم در حال مجاهدت بود و در تمام مسئولیتهایش هیچگاه تواضع خود را از دست نداد. او برای آزادی قدس شریف حاضر شد به جبهه مقاومت برود و ۱۳ سال یار و یاور سیدحسن نصرالله و رزمندگان حزبالله باشد؛ همانهایی که به نام او قسم میخورند.»
سردار باقری با بیان اینکه شهید زاهدی فرماندهای متواضع، خوش اخلاق، اهل عبادت، اهل قرآن و … بود، به دیدار آخرش با این شهید عزیز اشاره میکند و میگوید: «او فرماندهای باتدبیر بود.روز قبل از شهادتش که تهران او را دیدم، همانند همیشه با دلی پر، اما روی خندان از جبهه مقاومت گزارش داد و پس از دیدار دوستان، خانواده و اقوام به زیارت امامرضا(ع) رفت و همانجا شهادتنامهاش امضا شد.»
فریادهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل هنوز در بین مردم جان دارد که سردار باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، در محضر پیکر مطهر شهید زاهدی و در ماه رمضان و در بین مردم روزهدار و خانواده شهدای اصفهان دعا میکند: «خداوند شهیدان ما را با مولایشان محشور فرماید.» او دعا میکند و مداح نوحه میخواند و با ذکر حیدر حیدر، خودروی حامل شهید کمکم به حرکت درمیآید.
مبدأ میدان بزرگمهر است و مقصد بهشتِ اصفهان یا همان گلستان شهدا! مردم از هرسویی خودشان را به جمعیت میرسانند و قطرهقطره دریای خروشانی میشوند، دریایی که نه آغازش مشخص است و نه پایانش! پیر و جوان با سلام وصلوات، با اشک و نوحه و با بوی اسپند و شکوفههای بهار بر تن درختان، همراه میشوند و شهید قدس را بدرقه میکنند.
قدمبهقدم مسیر با نام و قاب عکسهای شهید زاهدی که در دستهای مردم جاخوش کرده است، طی میشود. علی زاهدی اما برای اصفهان و اصفهانیها و حتی برای ایران، فقط یک اسم نبود. او مبارزی بود که چهل و چهار سال برای شهادت دوید. جنگ و جهاد برای او نقطه پایان نداشت؛ حتی اگر میدان مبارزه در مرزهایی فراتر از خاک خودش و در حمایت از مظلوم بود. او در همه این سالها بیشتر از اینکه مرد شعار باشد، مرد عمل بود و از هر فرصتی برای خدمت استفاده میکرد و چهبسا مزدش اگر غیر از شهادت بود، جای تعجب داشت؛ موضوعی که بسیاری از اطرافیانش به آن اذعان دارند و معتقدند «شهادت حق او بود».
برق آفتاب بهار بر تن خیابانها افتاده و سوز گرما خودی نشان داده است. غیر از جمعیت تشییعکننده، خیلیها در حاشیه خیابانها و از پنجره خانهها به تماشا ایستادهاند. صدای طبل و دهل بلند است و نوحهها جاندار. بدرقه پرشور شهید زاهدی، عکاسان و خبرنگاران زیادی را به میدان آورده است. مرد و زن، پیرو جوان، همه و همه آمدهاند. مسیر تشییع بعد از دو ساعت بدرقه پرشور، به پایان نزدیک و نزدیکتر میشود و بالاخره پیکر مطهر شهید زاهدی به گلستانشهدا میرسد و با بدرقه باشکوه مردم نصفجهان به منزل ابدیاش و در جوار نعمالرفیق، یار دیرین و قدیمی و فرمانده لشکر مقدس امامحسین(ع)، حسین خرازی رهسپار میشود.
سرلشکر زاهدی پس از چهار دهه مجاهدت و مقاومت در فروردین امضای شهادتنامهاش را از حضرت رضا(ع) میگیرد و به فاصله یک روز، یعنی در روز شهادت مولا و مقتدایش حضرت علی(ع) به آرزوی دیرینهاش میرسد. حاجعلی زاهدی حالا برای همیشه در گلستان همیشه بهشت اصفهان و در کنار بچههای لشکر امامحسین(ع) مأوا و مأمن میگیرد و عاقبتبهخیر میشود!