به گزارش اصفهان زیبا؛ قرآن ماندگارترین اثر آسمانی و جاودانهترین پیامی است که خداوند برای هدایت بشر بر قلب شریفترین بنده خویش، محمد ابن عبدالله(ص)نازل فرمود.
گرچه این کتاب شریف خود را بهعنوان شفا و رحمت برای مؤمنین معرفی میفرماید:«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِین»؛ اما پیامهای حیاتبخش آن، جان هر تشنهای را سیراب میکند و خطابههای شورانگیز و لطیف آن، توجه هر حقیقتجویی را به خود جلب میکند.
این کتاب آسمانی از همان ابتدای وحی تا به امروز نفوذ زیادی در اندیشه، زبان، فرهنگ و زندگی مسلمانان داشته است. آنها هم در آداب و سنن زندگی خود و هم در سبک اندیشه و بیان خویش از کلام وحی و روایات استفادههای وافری کردهاند.
یکی از بارزترین موارد تأثیر قرآن کریم بر جامعه و فرهنگ مسلمانان، تأثیر آن بر ادبیات منظوم و منثور عربی و فارسی است. کتابهای ادبی پس از ظهور اسلام مملو از آیات آسمانی بوده و بر اساس مضامین و آیات وحی تدوین شدهاند. البته در کنار ذکر آیات الهی، میزان نقل روایات معصومان نیز در این کتب قابلتوجه و برجسته است.
این تحول را میتوان در بهکارگیری واژهها، مثلها، استعارهها و تشبیهها و حتی ارزشگذاریهای قرآنی ملاحظه کرد. قرآن خود ازنظر صورت و ساختار و چگونگی بیان، شاهکاری ادبی محسوب میشود و این مسئله تأثیر چشمگیر و ناخودآگاه خود را بر اندیشه ادیبان و شاعران مسلمان گذاشته و موجب خلاقیتها و آفرینشهای هنری هدفمند و مبرزی شده است.
یکی از این ادیبان و شاعران شیخ فریدالدین عطار نیشابوری است که شیفته قرآن و عرفان بود و به علوم دینی از قبیل تفسیر، حدیث و روایات احاطه کامل داشت. سراسر آثارش مملو از مضامین مأخوذ از آیات و روایات بوده و از این روی در سرودههای او بازتاب و تجلی کلام خدا و روایات بهوفور قابلمشاهده است.
او با انتخاب زبانی ساده و بهکارگیری داستان و تمثیل و بهرهگیری مستقیم و غیرمستقیم از آیات الهی و سیره اهلالبیت، معانی، معارف و آموزههای دینی را به بهترین شکل در آثار متعدد خود ازجمله اسرارنامه، منطقالطیر، مصیبتنامه، الهینامه، مختارنامه و … بیان کرده است.
اوضاع اجتماعی و فرهنگی زمانه عطار نیشابوری
از قرن ششم تا قرن هشتم هجری را میتوان دوره اوج شکوفایی شعر تعلیمی صوفیه دانست. بستر این نهضت فکری نیز نابسامانیهای اجتماعی ناشی از تسلط اقوام غیرایرانی و طوایف ددمنش بیگانه بر سرزمین ایران بود که منجر به کشتار، خرابی، تباهی، فساد و درنتیجه یأس و ناامیدی در میان آحاد مردم ایرانزمین شده بود.
آنچه در این برهه حساس، همچون نوشدارویی نجاتبخش مردم بود، تراوشهای فکری معلمان حکمت، اخلاق، عرفان و تصوف در قالب کلامی منظوم با محتوای پند، هدایت و اصلاح اجتماعی بود که به جامعه ایرانی هویتی دوباره بخشید و از فرهنگ آنان در برابر آنهمه تباهی و سیاهی حراست کرد و آلام آنان را تسکین داد.
از سویی دیگر، رشد تعصب مذهبی و نزاعها و مجادلههای بین فرق مختلف شیعه، سنی، اسماعیلی، اشعری، معتزلی و امثال آن و شروع جنگهای صلیبی، سبب خستگی و دلآزردگی مردم از اینهمه جدال شد؛ لذا در بین خواص، اهل درایت و اندیشمندان تمایلات صلحطلبی و اندیشههای وحدت مذاهب ظهور کرد و واضح است که بزرگان صوفیه که خالی از تعصبات مذهبی بوده و طریقه صلحوصفا و عقیده وحدت وجود را مبنای عرفان خود میدانستند، بیشتر از سایرین مستعد ورود به این عرصه بودند.
با همه کشتارها و غارتهایی که براثر حمله ترکان و مغولان در ایران در قرن هفتم رخ داد، تصوف ایرانی بهنحوی که در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم رایج بود، از رونق نیفتاد و قوت خود را از دست نداد. علت این امر را میتوان در این موضوع یافت که اولا در آن زمان تصوف و عرفان بهحداعلای توسعه و نفوذ خود رسیده بود و ثانیا آشفتگی اوضاع زمان، رواج مفاسد و رذایل طبعا سبب میشد تا متفکران به ذکر مواعظ، نصایح و هدایت خلق مشغول شوند و مردم خسته از زمانه نیز به این مباحث تمایل زیادی نشان میدادند.
اثر بارز این اوضاع در شعر و ادب قرن ششم کاملا آشکار است. کمتر شاعری را میتوان یافت که در این دوران به انتقادات سخت اجتماعی نپرداخته و از اهل زمانه شکایت جانگداز نکرده باشد. در این قرن تاروپود قسمت مهمی از اشعار شاعران، مأخوذ از تصوف و عرفان بود و سرودن منظومههای عرفانی آمیخته با مباحث تربیتی و اجتماعی رواج داشت؛ چنانکه باید گفت زحمات سنایی و عطار مقدمهای برای این رواج بود.
جایگاه عطار نیشابوری در ادبیات فارسی
به گفته استاد شفیعی کدکنی، اگر قلمرو شعر عرفانی فارسی را به گونه مثلث در نظر بگیریم، قطعا عطار نیشابوری یکی از اضلاع این مثلث است و آن دو ضلع دیگر را سنایی و مولوی تشکیل میدهند. شعر عرفانی به یک اعتبار با سنایی آغاز میشود و در شعر عطار به مرحله کمال میرسد و اوج خود را با آثار جلالالدین مولوی تجربه میکند. زبان شعر عطار در قیاس با سنایی نرمتر و حتی تا حدودی به زبان گفتار نزدیکتر است و نیز از فضلفروشی در آثار او کمتر میتوان نشان یافت.
شیوه عطار در بهرهگیری از قرآن و روایات
عطار برای تبیین دیدگاههای عرفانی خود به نظام و سنت عرفانی پیشاز خود پایبند بوده و مفاهیم و گزارههای عرفانی، تأثیرات عمیقی بر جهانبینی او گذاشته بود؛ اما در عین حال مهمترین الگویی که متون عرفانی و ازجمله منطقالطیر عطار مستقیم و غیرمستقیم با تمسک به آن به بیان مطالب خود میپرداخت، قرآن کریم بود. قرآن، خود در بیان مفاهیم چنان با بهرهگیری از داستان، تمثیل، رمز و … بهگونهای زیبا سخن گفته که این شیوه سرمشقی برای ادیبان و عارفان شده است. داستان یوسف که مملو از آموزههای ناب قرآنی است در همین قالب و به بهترین شکل برای پیامبری که خسته از ایفای وظیفه رسالت بوده، بیانشده است.
عطار معتقد است که معانی در شعر میجوشد؛ لیکن در حقیقت شاعر، خالق آنها نبوده و خالق اصلی معانی خداوند است و شاعر تمام معانی سخن خود را از حقتعالی گرفته است. عطار به اعتبار معانی الهی، شعر خود را شعر حکمت میخواند و معتقد بود که حکمت نهفته در اشعار او از «یؤتی الحکمة» یا بخشنده حکمت به او رسیده است.
به حکمت لوح گردون مینگارم
که من حکمت ز یؤتی الحکمة دارم
او که معانی شعر خود را نتیجه ذوق و فهمی میداند که از قرآن نشئتگرفته در آثار خود به شیوههای مختلفی به ذکر آیات، روایات و مفاهیم قرآنی میپرداخت. در شیوه نخست آیات را بهصورت مستقیم در شعر ذکر میکرده و در شیوه دوم مضامین و فضای فرهنگی قرآن را در اشعارش منعکس میکرده است.
عطار در روش سوم خود با تکیه بر رکنی از ارکان قرآن، هندسه و نظام جدیدی از معرفت را طراحی میکرده که در میان عرفای دیگر کمنظیر بوده است؛ مثلا در منطقالطیر معنایی بلند از توحید را مطرح میکند و با تأثیرپذیری از آیه سوم سوره حدید (هو الأول والآخر والظاهر والباطن) به منشوری صحیح، دقیق و قابلفهم از توحید چنگ میزند. همچنین او در عین طرح توحید افعالی، به توحید صفاتی و ذاتی خداوند نیز اشاره کرده و این نکات را با تمثیل و بیان هنری برای سالک باورپذیر میکند.
روح عرفان اسلامی و روح عطار نیشابوری با روح آیات و روایات آمیخته است؛ بهطوریکه اگر مفاهیم آیات و روایات از آثار عطار حذف شود، مطلب تأملبرانگیزی باقی نمیماند.
عشق و ارادت عطار نیشابوری به حضرت علی، امیر المومنین(ع)
عطار نیشابوری شاعر و عارفی است که با وجود سنیمذهببودن اما اخلاص و ارادت صادقانه خود را نسبتبه امیرالمؤمنین، علی علیهالسلام در مواضع متعدد ابراز داشته است؛ در این حد که قاضی نورالله شوشتری او را شیعه پاک خوانده است. هرچند درباره این شاعر پارسیگوی چنین مشهور است که نسبتبه مذهب خویش تعصب داشت؛ اما باید دانست که او هیچگاه حق اهلبیت عصمت و طهارت، خصوصا مولای متقیان، علی علیهالسلام را نادیده نگرفت.
عشق و ارادت شیخ نیشابوری به حضرت علی علیهالسلام از وصف، نعت و ستایشهای او در مقدمه مثنوی او قابلاستقصاست. او با هنرمندی و عشقی تمام باوجود سنیمذهببودن، تصویر والا و رفیعی از امام علی علیهالسلام در آثار خود به نمایش گذاشته است.
مرا کی زهره اسرار گفتن
طریق حیدر کرار گفتن
***
من که باشم که زند لاف شناخت
او شناسا شد که جز او را شناخت
عطار در مثنوی خویش ارادت و عشق و علاقه نسبتبه حضرت علی علیهالسلام را که ناشی از شناخت او نسبتبه کمالات و فضائل ایشان بود، همواره ابراز میکرد. او علی را جان خود میدانست؛ جانی که روحافزا و شادیآفرین است. نام ایشان را با اسم خدا پیوند داده بود و باب ورود به آستان الهی را آشتی و مودت با حضرت علی(ع) میدانست.
این زمان با من علی مرتضی است
در لسانم بهر او مدح و ثناست
مرتضی در جسم عطار است روح
زان رسد ما را به اهل دل فتوح
ترک کن بغض علی مرتضی
گر همی خواهی تو وصلت باخدا
عطار نیشابوری در جایجای آثارش به صفات و ویژگیها و سیره امام علی علیهالسلام اشاره داشته که در ادامه برخی از آنها بیان خواهد شد.
داستان لیلة مبیت
عطار نیشابوری در تفسیر در شرح و تفسیر آیه ۲۰۷ سوره بقره به بیان داستان لیلة مبیت پرداخت و چنین سروده است:
چون به سوی غار میشد مصطفی
خفت آن شب بر فراقش مرتضی
کرد جان خویشتن حیدر نثار
تا بماند جان آن صدر کبار
انفاق حضرت علی(ع) در حین نماز
مسلمانان شیعه و سنی معتقدند که شأن نزول آیه ۵۵ سوره مائده به شخص حضرت علی(ع) و داستان بخشش انگشتری در حین نماز برمیگردد:
«إِنَّمَا وَلِیکمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ رَاکعُونَ».
سرپرست و دوست شما فقط خدا و رسول اوست و مؤمنانی [مانند علی بن ابیطالباند] که همواره نماز را برپا میدارند و درحالیکه در رکوعاند [به تهیدستان] زکات میدهند.
عطار نیشابوری باتوجه بههمین موضوع چنین سروده است:
علی را گوی تا فرمانبری را
ببخشد در نماز انگشتری را
برو با بتپرستان داوری کن
جهانشان حلقه انگشتری کن
اعتقاد به شفاعت حضرت علی(ع)
علامه طباطبایی در «تفسیر المیزان» میفرماید:«پروردگار متعال شفاعت را درصورتیکه به اذن او باشد در کلام خویش بدون تقیید به دنیا و آخرت اثبات کرده و شفاعت را حق علمایی دانسته که بهحق شهادت میدهند و یقینا اینگونه علما انبیا هستند که ازجمله آنان نبی محترم ما (حضرت محمد) است»؛ چنانکه در آیات ۲۵۵ سوره بقره، ۸۶ زخرف و ۴۰ نساء بر آن تصریح شدهاست.
ایشان معتقد است که خداوند شاهد بحقبودن پیامبر را بنا به آیه ۱۴۳ بقره، ۱۴۰ آلعمران و ۴۳ عنکبوت تصدیق میکند و علاوهبر انبیا و خاتمالنبیین، شهدا و علمای را نیز شاهدان حق دانسته و معلوم میشود که آنها هم شهدای بحق هستند. در همین راستا عطار نیشابوری نیز بر این عقیده است که علی علیهالسلام در آستانه بهشت ایستاده و اوست که جواز ورود به آن را صادر میکند و چنین سروده است:
چنین گفت او گر منبر نهندم
به دستوری حق داور نهندم
میان خلق عالم جاودانه
کنم حکم از کتاب چهارگانه
هرکه در راه علی دارد قدم
هست در دار بهشت او محترم
بوی حب مرتضی مستت کند
در بهشت عین پا بستت کند
باب جنت غیر حیدر نیست کس
یا امیر این دم به فریادم برس
ذکر فضایل و برتری حضرت علی(ع) بر دیگر یاران
چنانچه بر همه مشخص است آیه ۶۷ سوره مائده که به آیه ابلاغ شهرت دارد، در حجةالوداع بر پیامبر نازل شد و ایشان از جانب خداوند مأموریت یافت که مطلب بسیار مهمی را به مردم ابلاغ کند. اهمیت این ابلاغ تا حدی بود که بدون انجام آن رسالت ختمیمرتبت، ناقص و نامقبول خواهد بود:
«یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ».
ای پیامبر آنچه از جانب پروردگارت بهسوی تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنی، پیامش را نرساندهای و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه میدارد. آری خدا گروه کافران را هدایت نمیکند.
بدیهی است که تا آن زمان پیامبر همه اصول و فروع اسلام را به مسلمانان ابلاغ کرده بود و تنها مطلبی که بهصورت رسمی و عمومی ابلاغ نشده بود، مسئله رهبری امت اسلامی پساز پیامبر بود. پس ایشان به مأموریت ویژه خود جامه عمل پوشانید و امیرالمؤمنین، علی علیهالسلام را بهعنوان رهبر امت اسلامی پساز خود معرفی کرد.
در اینراستا عطار نیز معتقد است بعد از رسول اکرم، علی ابن ابیطالب، برتر از همه مردم است و هیچکس در فضایل و کمالات به پای او نمیرسد. او علی را وارث علم حضرت محمد میداند و معتقد است ایشان دوست و یاور پیامبر بوده و وجود ایشان و حضرت محمد از یک نور است.
ای به احمد لحمک لحمی شده
ای به احمد دمک دمی شده
ای به احمد بوده در هر جا یکی
وی به احمد سر دو و اعضا یکی
ای به احمد گفت اسرار الاه
وی به احمد داد خاتم صبحگاه
ای به احمد همره و هم تاج تو
ای به احمد در شب معراج تو
در ولایت انبیا را سر شده
بر تمام اولیا سرور شده
در جایی دیگر چنین سروده است:
او دو مغز است از حسین و از حسن
یکدو مغزه است او ازین هر دو سخن
«لا فتی الا علی»اش از مصطفی است
وز خداوند جهانش «هل آتی» است
از دو دستش «لافتی» آمد پدید
وز سه قرصش «هل آتی» آمد پدید
آن سه قرص او چو بیرون شد به راه
سرنگون آمد دو قرص مهر و ماه
چون نبی، موسی، علی، هارون بود
گر برادرشان نگویی چون بود؟
هر دو هم لحماند و همدم آمده
موسی و هارون همدم آمده
مرجعیت علمی امام علی( ع )
بعد از پیامبر اکرم(ص)، طبق احادیث و روایاتی همچون حدیث ثقلین، سفینه، حدیث امان و المدینة العلم، وظیفه تبیین و تشریح دین بر عهده اهلبیت(ع) است. همچنان که آیات تطهیر، اولوالأمر، اهل الذکر و … مرجعیت علمی ایشان را اثبات میکند.
عطار نیشابوری نیز در کلام خود چنین بیان میکند که حق جایی است که علی باشد و غیرازآن ضلالت است. عطار حق مطلب را ادا کرده و چنین بیان میکند که هرچند پیامبر(ص) اسلام را به جهان معرفی کرده؛ اما علی بود که نهال نوپای آن را به درختی تنومند و ریشهدار مبدل ساخت:
من به تو صد بار گفتم صدهزار
دست از دامان حیدر بر مدار
راه حیدر رو که اندر راه او
نور حق بد از دل آگاه او
حق نخواهی دید الا با علی
رهبر کل جهان است آن ولی
***
چنان در شهر دانش باب آمد
که جنت را به حق بواب آمد
***
رونقی کین دین پیغامبر گرفت
از امیرالمؤمنین حیدر گرفت