آیا زمان اصلاح فرارسیده است؟
ائتلاف بزرگ اصولگرایان، فهرست جامعتین، جمنا، شانا، مبنا، شورای وحدت، شریان، امنا و… اینها انواع اسمهای انتزاعی است که نام آنها را معمولا در ایام انتخابات میشنویم؛ روزبهروز هم اسامی زیادتر میشود تا گَرد کهنگی بر آنها ننشیند که معروف است «لِکُلّ جَدیدٍ لَذّه»، اما مردم چندان از چیستی و کیستی آنها سردر نمیآورند و معلوم نیست بهراستی امروز این جریانات چه میزان اقبال در میان مردم دارند؟
در اصفهان نیز مجمع نیروهای انقلاب اسلامی (مجمع اصولگرایان) که سابقا با حمایت علما، دو لیست انتخاباتی خود را در سالهای 1398 و 1400 بهطور کامل به صندلیهای مجلس شورای اسلامی و شورای شهر رسانده بود، در انتخابات مجلس 1402، تنها دو نفر از پنج نفر لیست خود را توانست به مجلس بفرستد.
هرچند در میان انواع لیستهایی که در انتخابات اصفهان وجود داشت، تنها لیست مجمع بود که مسیر فرایندمداری را طی میکرد و پشت درهای بسته شکل نگرفت، نمیتوان خود را به خواب غفلت زد و انتقادهایی را که به نحوه انتخاب اعضای حقیقی و حقوقی مجمع وارد است، نشنید.
با حفظ احترام برای تشکلهای فعال، اما با وجود بسیاری از احزاب کاغذی، گروههای محفلی پرفشار، مدعی اما غیرفعال و تشکلهای غیرواقعی شب انتخاباتی که هیچ بدنه مردمی ندارند و نقل است «کل اعضای آنها در یک پراید جا میشوند!»، نتیجهای بهتر از این نخواهد داشت. آیا زمان آن رسیده است که درباره مدل مطلوب کار تشکیلاتی بحث کنیم و به اصلاحاتی ساختاری و دلسوزانه دست بزنیم؟
در این مطلب بهاجمال سخن خواهیم گفت و به لطف الهی در ویژهنامهای تفصیلی هم جداگانه بحث خواهیم کرد.
ظاهر و باطن حزب؛ مروری بر ادبیات
حزب به مفهوم فعلی آن، در اندیشه غرب از قرن هجدهم میلادی تأسیس شد و در ایران از پیروزی نهضت مشروطه پدید آمد؛ اما سابقه ایجاد گروههای متشکل (به معنی جمعی که باانگیزه، اهداف و مقاصد مشترک با رعایت موازین و مبانی و ارزشهای خاصی، تحرک اجتماعی یا سیاسی داشتهاند) مربوط به شکلگیری جوامع انسانی است؛ زیرا در تاریخ بشر از زمانی که حکومت، ریاست و مدیریت سیاسی پدید آمده است، تشکلهای گوناگون سیاسی هم پدید آمدهاند.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز در دو اصل 26 و 27 به کلیات مربوط به آزادی احزاب و انجمنها و شرایط و حدود فعالیت آنها پرداخته است.
جدال احزاب
اما از سوی دیگر، تجربههای عینی زیادی در اختلاف و تنش میان احزاب سیاسی به چشم میخورد که برای جوامع مدنی هزینهبردار است. ایده تقسیم قدرت و سهمخواهی احزاب در برخی کشورها دیده میشود؛ اما بهوضوح این ایده در جامعه یکپارچه و آرمانخواه ایران قابلپذیرش نیست و روشی بدون صداقت است که در افواه با عناوین زنندهای مانند گاوبندی و لابیگری از آن یاد میشود و تجربه تاریخی مردم ما نیز خاطره خوبی از ایده تقسیم قدرت یا دولت ائتلافی ندارد.
شاید برخی تصور کنند که تحزب و احزاب در جهان غرب مخالفی ندارد؛ اما این تصور واقعیت ندارد؛ زیرا گزارشهای زیادی خلاف آن حکایت دارد؛ بهطورمثال، «سیمون وی» که در دوران اشغال کشور فرانسه از مبارزان علیه فاشیسم بود، رساله مختصری با عنوان «در باب حذف احزاب سیاسی» دارد و در آن تفکر حزبی را مضر به آزاداندیشی و خلاف مصلحت عمومی میداند.
همچنین «موریس دوورژه»، حقوقدان و دانشمند معروف فرانسوی، درباره تئوری احزاب کوچک حرف غمانگیزی میزند. او میگوید: «افکار عمومی درباره این گروههای کوچک بسیار متغیر هستند. این گروهها عده بسیار کمی نماینده دارند و درخور ایفای نقش حکومت یا اقلیت مهمی نیستند. عدهای این احزاب کوچک را سرچشمه پراکندگی و تشتت تأسفآور میدانند و برای امحای آنها تلاش میکنند» (دوورژه، 1357: 321).
در ایران نیز امام خمینی(ره) با عنایت به درگیریها و خشونتهای حزبی سالهای آغازین انقلاب اسلامی در خصوص اختلافافکنیها و انحرافهای احزاب هشدار میدهد: «این احزابی که از اول مثلا شاید از مشروطه به اینطرف، این احزاب پیدا شده باشد، این احزاب مختلفه خیال نکنید که منباب اتفاق یک دستهای با هم جمع شدند و حزبی تشکیل دادند، این با یک نقشه شیطانی [بوده]؛ قدرتهای بزرگ برای اینکه ایران را نگذارند با هم [متحد] بشوند، یک حزب درست کرده اسمش را این گذاشته، یک حزب درست کرده اسمش را آن گذاشته؛ این حزب با آن دشمن است، آن حزب با این دشمن است…» (امام خمینی، 57.8.9).
رهبر کبیر انقلاب اسلامی بهعنوان شاهدی هوشیار، ناظر سیر تحولات احزاب و گروههای سیاسی در ایران بودند و در سخنرانیهای مختلف به آسیبشناسی احزاب میپردازند: «گروهگروه میشوید و هر گروهی مخالف گروه دیگر. اگر همه در یک مسیر میرفتید، باز مضایقه نبود… لیکن دستهای خبیث اجانب در کار است که شما را ندانسته گروهگروه کند و مخالف با هم» (امام خمینی، 58.4.15).
درمجموع بررسی سیره حضرت امام(ره) نشان میدهد که ایشان مخالفتی با فعالیت آزادانه احزاب و گروههای سیاسی در چهارچوب نظام مبتنی بر ولایتفقیه نداشتند؛ اما همواره درباره مفیدبودن فعالیت احزاب و گروههای وابسته یا دولتی از لحاظ عملی و نظری تردید داشتند.
در دو آیه قرآن نیز بهطور خاص به اختلاف بین احزاب اشاره شده است. آیه 36 سوره رعد میگوید: «وَمِنَ الْأَحْزَابِ مَنْ یُنْكِرُ بَعْضَهُ» (برخی از احزاب منکر بعضی دیگرند). همچنین آیه 37 سوره مریم میگوید: «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَیْنِهِمْ» (احزاب در بین خود اختلاف کردند) و نهایتا آیه جالبی که دو بار در قرآن تکرار شده است، میگوید: «کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ» (هر حزبی به آنچه خود دارد، شادمان است. آیه 53 سوره مؤمنون و 32 سوره روم).
آیا حزب جمهوری اسلامی اسطوره بود؟!
اما مورد قابل تنبّه، خاطره حزب جمهوری اسلامی است؛ بهطوریکه این حزب با هدف جلوگیری از تفرقه نیروهای انقلاب و پاسداری از ارزشها یک هفته پس از پیروزی انقلاب تأسیس و به حزب امام و بعدها به حزب شهیدان معروف شد؛ اما با همه گسترش و موفقیتی که داشت، با مشکلات و موانع فراوانی روبهرو شد و سرنوشت خود حزب چیزی جز جناحبندی و انشقاق نبود.
دانشنامه جهان اسلام درباره حزب جمهوری چنین روایت میکند: «پس از تشکیل دولت بر اساس قانون اساسی، مغایرت دیدگاههای مختلف در اداره امور کشور، بهویژه در مسائل و مباحث اقتصادی، بهصورت جدی آشکار شد. این دیدگاههای متعارض اقتصادی در درون شورای مرکزی حزب نیز به ظهور رسید؛ ازجمله بحث بر سر اموری نظیر گسترش یا عدم گسترش مالکیتهای دولتی و تمرکزگرایی بر اقتصاد دولتی. بعضی افراد و جریانهای سیاسی هم از بیرون حزب در ایجاد شکاف و اختلاف بیتأثیر نبودند. موفقیتهای حزب در انتخابات مجلس و حضور شماری از اعضا و هواداران آن در ردههای مختلف دولت نیز باعث تحریک حس رقابت و حسادت در مخالفان حزب شده بود» (قدسیزاده و همکاران، 1390، 95).
سرانجام با عمیقشدن این اختلافها در درون شورای مرکزی و اختلافهایی که در بعضی شهرها میان مسئولان حزب و سایر مقامات اجرایی پدید آمد و اخبار آن نیز به اطلاع امام خمینی(ره) رسید، آیتالله سید علی خامنهای (رئیسجمهور وقت و سومین دبیرکل حزب) و هاشمیرفسنجانی (رئیس مجلس وقت) در نامهای به امام خمینی، در 11 خرداد 1366، ضمن اشاره به موجبات تأسیس حزب در آغاز پیروزی انقلاب، ادامه حیات حزب را بهانهای برای دودستگی و افتراق نیروهای انقلاب دانستند و رأی شورای مرکزی را مبنی بر تعطیلی حزب و توقف کلیه فعالیتهای آن به اطلاع امام رساندند که با آن موافقت شد.
لابهلای خاطرهها: ضعف و طیفبندی در حزب جمهوری اسلامی
علی جنتی که خود مؤسس حزب جمهوری اسلامی دفتر کرمانشاه بوده است، در کتاب خاطـراتش (تدوین سعید فخرزاده)، صفحه 173، از ضعف حزب جمهوری اسلامی میگوید: «عناصری که به حزب پیوسته بودند، خیلی سیاسی نبودند و افرادی هم که سیاسی بودند و کار سیاسی کرده بودند و میتوانستند کاری انجام بدهند، مشغلههای دیگری داشتند؛ برای نمونه، مرحوم بهشتی هم درگیر مسائل شورای انقلاب بود و هم در مجلس تدوین قانون اساسی فعال بود؛ به همین دلیل کمتر به حزب میرسید… ایشان هم پیوسته نوید میداد: مجلس تدوین قانون اساسی که تمام شود و درواقع قانون اساسی به یک جایی برسد، حتما میآیم و وقتم را بهطور کامل در اختیار حزب قرار میدهم. البته باید گفت که متأسفانه این کار انجام نشد؛ چون بلافاصله پس از آن، امام به ایشان حکم رئیس دیوان عالی کشور را دادند و باز درگیر کارهای آنجا شد.»
حجتالاسلام ناطقنوری در کتاب خاطرات خود (تدوین مرتضی میردار)، جلد دوم، صفحه 78، از طیفبندیها در حزب جمهوری مینویسد: «بهتدریج که حزب جلو میرفت، کشمکشهای سیاسیای که در جامعه، مجلس و در دولت بود، در شورای مرکزی حزب هم رخنه کرد و اعضای حزب به سه دسته تقسیم شدند.
دیدگاه من و آقای عسکراولادی با اینکه در دولت مهندس موسوی بودیم، با ایشان همخوانی نداشت. درواقع یک گروه ما بودیم، گروه دیگر مهندس موسوی و سایر دوستان بودند، گروه سوم آقایان فرزاد رهبری، میرمحمدی و محمدخان و میرسلیم که معروف به خط ۳ حزب بودند. اداره چنین شورایی برای آقا خیلی سنگین بود. بحثها دوبهدو و خیلی داغ میشد… طبیعی است تصمیمهایی که در چنین فضایی گرفته میشد، گاهی خیلی موفق نبود.»
آیتالله مهدویکنی در کتاب خاطرات خود (تدوین غلامرضا خواجهسروی)، صفحه 187 و 188 میگوید: «دکتر بهشتی به بنده پیشنهاد دادند که من هم عضویت در هسته مرکزی حزب جمهوری اسلامی را بهعنوان ششمین نفر بپذیرم؛ ولی بنده از اول از حزب چیزی نمیدانستم و در آن وارد نشدم… آیتالله مطهری اصلا اظهار علاقهای به حزب نمیکردند و دنبال آن هم نبودند… من در مسائل مربوط به روحانیت، به ارتباط و مرابطه معتقدم؛ ولی ساختار حزبی را با شئون روحانیت سازگار نمیبینم. ساختار حزبی به معنای مصطلح قهرا جامعومانع بوده، گروهی را جذب و گروهی را دفع میکند و این با ساختار روحانیت نمیسازد… حزب معمولا طالب قدرت است… .»
تفاوت کار تشکیلاتی و کار حزبی؟
علامه محمدتقی مصباحیزدی در کتاب «آذرخش کربلا» (سلسله درسهای عاشورایی در محرم ۱۴۲۱)، با تأکید بر لزوم فعالیت جمعی و کار تشکیلاتی، اما مدل غربی حزب را مردود دانسته و مدل مطلوب را در ائتلاف هیئتهای مذهبی (هیئتهای مؤتلفه) میداند که مبتکر اصلی آن، امام خمینی بود.
او میگوید: «… از حدود یک قرن پیش تابهحال، چنین وانمود شده است که اگر بخواهیم کار اجتماعی در قالب تشکل باشد، باید بهصورت حزب باشد. از صدر مشروطیت تابهحال هم احزابی که تشکیل شده کارنامههای خوبی ندارند؛ حتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم احزابی که تشکیل شد، چندان چنگی به دل نمیزد. اگر به یاد داشته باشید، با اینکه مؤسسان حزب جمهوری اسلامی، مرحوم دکتر بهشتی، دکتر باهنر، مقام معظم رهبری و آقای هاشمی بودند، امام (قدسسره) خیلی تأکید نکردند که حزب تشکیل شود. ایشان فرمودند: اگر میخواهید حزب داشته باشید، حزبِ جمهوری اسلامی باشد. این تعبیر تفاوت دارد با اینکه حتما بروید حزب تشکیل بدهید. بههرحال، اینگونه برای ما توجیه شده که در مسائل سیاسی و اجتماعی، کار یا فردی یا حزبی است… غافل از اینکه شکل سومی هم هست. هیچکدام از اینها مدل اسلامی نیست؛ مدل اسلامی همان است که خود امام (قدسسره) به آن رسید؛ ولی متأسفانه درباره آن پژوهش لازم و تلاش کافی انجام نشد.»
او میافزاید: «اوایل نهضت، کسانی که به امام (قدسسره) علاقه داشتند و فدایی امام رحمهاللهعلیه بودند، بهخصوص از تهران خدمت ایشان آمدند و عرض کردند که آقا! جان و مال ما در اختیار شما، شما بگویید که چهکار کنیم… این افراد چند هیئت سینهزنی و مذهبی داشتند. امام رحمهاللهعلیه فرمود بیایید این هیئتها را به هم نزدیک کنید، ائتلاف کنید. هیئتها جدا باشند. هر هیئتی سر جای خود و در محله خود باشد؛ هر کدام هم اعضای خود را داشته باشند؛ روش کار هیئت را هم خودتان انتخاب کنید. گوینده، منبری و مداح هیئت به انتخاب خودتان باشد؛ اما سعی کنید با هیئتی که در همسایگی شماست، رابطه برقرار کنید… اسم هیئتهای مؤتلفه از آنجا پیدا شد و حالا اسم گروهی شده است.»
هیئتهای مؤتلفه چگونه توسط امام خمینی(ره) بهوجود آمد؟
مرحوم عسکراولادی در کتاب خود (تدوین سید محمد کیمیافر)، صفحه 80 میگوید: «در یک جمعهای که بنده و آقای شفیق خدمت امام(ره) رسیدیم، وقتی فرمایشهای ایشان تمام شد، اجازه گرفتیم که بیرون بیاییم؛ اما امام فرمودند که در اتاق دیگر منتظر بمانید. داخل آن اتاق رفتیم. دیدیم چند نفر از برادرانی کـه میشناختیم، آنجا هستند. کمی بعد چند نفر دیگر آمدند؛ سپس حضرت امام تشریف آوردند و فرمودند: «آنطور که من راجع به شما شناخت دارم، همه برای خدا کار میکنید، همه به قیامت معتقدید؛ همه به نبوت و امامت معتقدید؛ همه برای عظمت اسلام و عزت مسلمین کار میکنید؛ پس چرا پراکنده باشید؟ چرا با هم کار نکنید؟»
سپس توصیههایی فرمودند؛ اما برای اغلب شنوندگان مشکل بود که به هم اعتماد کنند… ما گفتیم: بالاخره مرجعتقلیدمان یک دستوری داده و ما تعهد کردیم هر دستوری بدهد، اجرا کنیم. الان چارهای جز اجرا نداریم. شما بگذارید ما آزمایشی برویم و با اینها جلسهای داشته باشیم… به دنبال دستور حضرت امام شروع به فعالیت دراینارتباط کردیم… .»
او میافزاید: «پس از انجام این کار امام توصیه فرمودند: شما سه تشکیلات، الان یک تشکیلات شدهاید. حوزه دارید، شاخه دارید، بحث دارید، تصویب دارید، اکثریت دارید، اقلیت دارید و بیتفاوت دارید. بدانید وقتی بحث میکنید، یک تعدادی اکثریت میشوید. اکثریت باید اقلیت را قانع کند؛ نه ساکت، نه اینکه بگوید چون من تعدادم زیادتر است، شما باید تبعیت کنید. باید اکثریت، اقلیت را قانع کند. اقلیت هم باید بداند که تعداد زیادتری از برادرانش به یک مطلب رسیدهاند و به حق نزدیکترند و برای قانعشدن از درون آمادگی داشته باشند… اما اگر به حذف همدیگر شروع کنند، هیچکدامشان نمیمانند.»
رسول جعفریان، در کتاب «جنبشهای سیاسیمذهبی سالهای ۱۳۲۰-۵۷»، ص ۲۸۴ درباره اعضای اولیه هیئتهای مؤتلفه مینویسد: «شهید عراقی، عسکراولادی، هاشم امانی و… از مسجد امینالدوله بودند. شهید صادق امانی، شهید سید اسدالله لاجوردی، شهید صادق اسلامی و… هیئت مسجد شیخعلی در بازار تهران بودند و یک گروه دیگر، گروه اصفهانیهای مقیم تهران بود… سپس تعداد هیئات روبهافزایش گذاشت.»
دکتر فضلالله صلواتی نیز، در کتاب «سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی ایران»، ص 728 درباره عضوگیری هیئتهای مؤتلفه مینویسد: «… اولین گروهی که اطراف امام را گرفتند و منسجم به فعالیت پرداختند، عدهای از بازاریها و چند تن از روحانیون مبارز با عنوان هیئتهای مؤتلفه بودند که از میان هیئتهای مذهبی، دعای ندبه یا دعای کمیل یا جلسههای عزاداری امامحسین(ع) افراد روشن و آگاه و مؤمن را جمع میکردند و آنان را به تشکیلات سیاسی خود میکشاندند.»
جمعبندی و پیشنهادها
مجمع نیروهای انقلاب که برای ایجاد آن زحمات زیادی توسط السابقون السابقون کشیده شده، لازم است رودربایستی را کنار بگذارد و از نو به چینش اعضای خود بپردازد و حق رأی تشکلهای غیرواقعی و رابینهودهای سیاسی را حذف کرده و مساجد و هیئات مذهبی پرمخاطب و فعال در طول سال را جایگزین آنها کند؛ همچنین باتوجهبه تقسیمبندی مناطق پانزدهگانه شهرداری، اثرگذاران هر منطقه را شناسایی و مجامع محلی را راهاندازی کند، در طول سال برای آنها آموزشهای لازم سیاسی تشکیلاتی برگزار کند، به آنها حق رأی بدهد و در زمان انتخابات بهصورت یک شبکه مویرگی از این ظرفیت عظیم مردمی استفاده کند.