به گزارش اصفهان زیبا؛ محمد بن عزالدین حسین ابن عبدالصمد جبل عاملی حارثی همدانی، معروف به شیخ بهایی حکیم، فقیه، عارف، منجم، ریاضیدان، شاعر، ادیب، مورخ و دانشمند نامدار قرن دهم و یازدهم هجری است که در دانشهای فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشت. یونسکو به پاسداشت خدمات او در علم ستارهشناسی در سال ۲۰۰۹ که مصادف با سال نجوم بود، نام او را در لیست مفاخر ایران ثبت کرد.
نسب او به حارث همدانی، صحابه حضرت علی (ع) میرسد. اگرچه او و خاندانش ایرانی نبودند، اما از جبلعامل به ایران مهاجرت کرد، در ایران رشد و نمو یافت، تحصیل کرد و در شهرهای مختلف آن ازجمله قزوین، اصفهان، مشهد، شیراز و … زیست.
شخصیت علمی، ادبی، اخلاقی و پارسایی او سبب شد تا از ۴۳ سالگی، شیخالاسلام اصفهان شود و پساز انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان تا آخر عمر، یعنی ۷۵سالگی، منصب شیخالاسلامی پایتخت صفوی را در دربار مقتدرترین شاه صفوی، شاهعباس بزرگ برعهده داشته باشد.
همسر او بانویی اندیشمند و دختر شیخ علی منشار عاملی بود. این بانو پساز درگذشت پدر، کتابخانه نفیس چهار هزار جلدی را از او به ارث برد که شیخ بهایی آن را وقف عام کرد.
شرایط زمانه شیخبهایی
شیخبهایی برنامه توسعه اصفهان را در دورهای آغاز کرد که شرق، غرب و جنوب ایران توسط عثمانیها و پرتغالیها اشغالشده بود و وضعیت بسیار آشفتهای بر ایران حاکم بود.
او ابتدا به تربیت دانشمندان بزرگی همت گماشت و حدود چهارهزار نفر را در رشتههای مختلف تربیت کرد که در بین آنها اندیشمندانی همچون ملامحمدباقر مجلسی، میرداماد و ملاصدرا ظهور کردند. سپس شیخ طرح آبادانی و توسعه کشور را تدارک دید.
استقرار دولت صفوی در اصفهان فرصتی بود که این دولت، آرمانشهر خود را برمبنای آرای حکمی و فلسفی بنا نهاد. برنامهریزی، طراحی و اجرای ساختار جدید اصفهان به مدت ۲۵ سال طول کشید و آن فردی که در شهرسازی اصفهان مکتب فلسفه اصفهان را پایه نهاد، کسی جز شیخبهایی، یکی از پایهگذاران مکتب اصفهان در حکمت و فلسفه نبود.
شیخ بهایی در فضای حاکمیت صفویان، ارتباط بین هنر و قوانین دینی را بهخوبی پایهریزی کرد؛ بهگونهای که استحکام جنبههای مذهبی و فرهنگی، موجب تقویت و تحکیم صنعت و هنر تحت تأثیر مکتب فلسفی اصفهان شد و هنر و معماری ایرانی رونق و شکوفایی خاصی یافت.
وجود امنیت و ثبات سیاسی، بهبود اوضاع اقتصادی در عصر شاهعباس اول و نیز حمایت مادی و معنوی شاهان و حاکمان از عالمان و دانشمندان و هنرمندان، زمینه و شرایط لازم را برای شکوفایی علم و هنر در آن زمان بیشتر فراهم آورد. مذهب تشیع نیز در عصر صفوی تأثیر اساسی بر حیات فرهنگی و تمدنی ایران گذاشت.
مکتب فلسفه اصفهان در عصر صفویه بسیاری از اندیشمندان، فقها و فیلسوفان را زیر چتر خود گرفت و فضایی مناسب برای رشد و بالندگی هنر، علم و خصوصا علوم شیعی همچون فقه الحدیث، فلسفه، کلام و … مهیا کرد.
برکات وجودی شیخ بهایی
شیخ بهایی یکی از پربرکتترین علمای جهان اسلام است که با تألیف آثار متعدد (۱۲۳ تألیف)، پرورش شاگردان مبرزی همچون ملاصدرا و ملامحمدتقی مجلسی، تأثیر بر ساخت سازهها و ابنیهها، تأسیس مدارس گوناگون و …، خدمات فرهنگی شایانی انجام داده و نقش مهمی در اعتلای علوم و مکتب شیعی داشته است.
علاوهبر تلاشهای شیخ در حوزه علوم و معارف اسلامی، مهمترین بخش فعالیتهای علمی او در حوزه ریاضی و سپس معماری و مهندسی بود. شیخ بهایی در طول حضور در دربار صفویان، ۹۹۹ کاروانسرا ساخت و با این اقدام شبکه راههای ایران تعریف و تنظیم شد.
معروفترین اثر علمی و ریاضی او کتاب «خلاصهالحساب» بود که یک دوره ریاضیات مقدماتی برای آموزش محسوب میشد. شیخ بهایی تحول مهم و خلاقیت نوینی در مسیر این علوم ایجاد نکرد و آثار او بیشتر اخذ و نقل مطالب کتابهای پیشین بود.
اما بهدلیل جمعبندی ساده و روشن از علوم ریاضی، جبر، مساحت و حساب، این آثار اقبال عمومی و قابلتوجهی در حوزههای علمیه کسب کرد و لذا آثار او سبب زنده نگهداشتن علوم مذکور در حوزههای علمیه شد. شیخ بهایی همچنین نقش عمدهای در تدوین مکتب اصفهان در معماری و شهرسازی داشت. آثار او سرشار از ارزشهای معنوی است و رایحه معنویت از آنها به مشام میرسد. آثار او گواه از توازنی است که میان علوم ظاهری و باطنی، مباحث مابعدالطبیعی و جهانشناسی برقرار کردهاست.
شیخ بهایی و معماری فلسفی
هرچند در صحت انتساب برخی از آثار و ابنیه مهم معماری به شیخ بهایی تردید وارد است، نمیتوان از نقش و تأثیر این عالم بزرگ در سبک معماری اصفهان سخن نگفت. البته باید متذکر شد که بخشی از آثار معماری منتسب به شیخبهایی، دارای اسناد دقیق و قابل دفاعی است. مهندسی تقسیم آب زایندهرود که به طومار شیخ بهایی شهرت دارد، از آن دست است.
اما در رد معماری برخی دیگر از آثار و ابنیه منتسب به او شواهدی در منابع پژوهشی وجود دارد. معماری و طراحی کاریز نجفآباد، تعیین دقیق قبله مسجد شاه، طراحی نقشه حصار نجف، طراحی و ساخت شاخص ظهر شرعی در غرب مسجد شاه اصفهان، طراحی صحن و سرای مشهد مقدس، ساختن منارجنبان، طراحی گنبد مسجدشاه اصفهان از این قبیلاند.
اما بیان این موضوعات، هیچگاه سبب کمرنگ شدن نقش شیخبهایی در پایهریزی سبک معماری عصر صفوی نمیشود؛ چراکه شیخ بهایی بهعنوان یکی از پایهگذاران مکتب فلسفی اصفهان در بنا نهادن شیوه معماری جدید که به معماری عصر صفوی شهرت یافت، تأثیر بسزایی داشت.
رد پای مکتب اصفهان در معماری صفوی
معماری در دوران صفویه باشکوهترین و فاخرترین نوع معماری در تاریخ ایران است. بناهای متعدد بهویژه بناهای دوران شاهعباس به بعد و ابتکاری که در معماری و شهرسازی اصفهان به وقوع پیوست، جلوهای باشکوه و جاودان به معماری این دوره داده است. بلندترین نقاط اوج سلسله صفوی در دوران شاهعباس اول، بازخوانی حکمت ایرانی و جهتدهی به باورهای مذهبی بود که به معماری ایرانی نیز هویت بخشید و عالیترین شکل وحدت دین اسلام با فرهنگ ایرانی را آشکار ساخت.
مکتب اصفهان در معماری در اثر توجه پادشاهان صفوی و خلاقیت معماران شکل گرفت و باعث ظهور تمایز این مکتب با معماریهای دیگر دورهها شد. بهعبارتدیگر در این دوره، معماری از شیوهای که صرفا براساس نیازهایی طبیعی شکل گرفته بود، به معماری خردگرا بدل شد که ارزشهای فلسفی، هنری و فنی را در خود جای داده بود.
اولینبار، عبارت مکتب اصفهان را هانری کربن، دانشمند و اسلامشناس فرانسوی استفاده کرد و آن را برای اطلاق به گروهی از متفکران و فیلسوفان عصر صفویه که شیخ بهایی نیز از جمله سرآمدان آنها بود، بهکار برد. مکتب اصفهان تحقق آرمانشهر دولت صفوی است که بهعلت ریشهدار شدن در دگرگونیهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زمان خویش به مکتبی ماندگار بدل شد.
معماران این دوره بر ایجاد نوعی وحدت و یکپارچگی در ابنیه تأکید داشته تا بدین ترتیب بتوانند تداعیکننده وحدت الهی باشند و این امر به ایجاد سبکی در معماری اسلامی میانجامد که معروف به شیوه اصفهان بوده و یکی از چهار شیوه معماری اسلامی ایرانی محسوب میشود.
معماری در مکتب اصفهان بر مبنای سادگی هر چه بیشتر در طرحها و هندسهها بنا شد تا به اصل سادگی و سادهزیستی در اسلام اشاره کند. از دیگر اصول این سبک، یکسان بودن تناسبات در بنا بود که تداعیکننده مساوات و برابری انسانها در پیشگاه عدل الهی است. در این مکتب، هندسه بنا نیز ساده است.
اما تکنیکهای تزیینی متنوعی از قبیل آجرکاری، کاشیکاری، کتیبهنگاری، گچبری، آیینهکاری، تزیینات چوبی در حد کمال خود مورداستفاده هنرمندان قرار میگرفته است. در دوره صفوی خط کوفی در کاشیکاری بناها بهوفور استفادهشده است. مضامین کتیبهها در این دوره در اثر تغییر مذهب به مضامین شیعه تغییر یافته و در قالب دعا یا حدیث تنظیم و ساخته شد.
هرچند خاستگاه سبک معماری اصفهان، شهر اصفهان نبود، این شیوه معماری در این شهر رشد و نمو کرد و بهترین ابنیههای این سبک در اصفهان ساخته شد. این شیوه در اصفهان بدون هیچ مداخله سنگینی در بافت کالبدی و نظام فضایی کهن و نو و با عبور از محور زایندهرود بهعنوان محور طبیعی، عملا ترکیبی از عناصر طبیعی و مصنوعی را عرضه کرده است.
سبک معماری اصفهان، تنها سبک در معماری ایران است که ممزوجی از معماری و شهرسازی بوده و ابداعکننده نوعی وحدت و رابطه معنایی عمیق میان جزء و کل است؛ مثلا در میدان نقشجهان اصفهان، تمامی این جزئیات اعم از مسجد، ارگ حکومتی و بازار هرکدام بهعنوان جزو تشکیلدهنده این میدان خود کلیتی هستند که مبانی بسیاری را دربر گرفتهاند.
برخی از اصولی که پایه طراحی معماری مکتب اصفهان تشکیل میدهند، بدین شرح است: اصول سلسلهمراتب، کثرت، وحدت، تمرکز، تجمع، طبایع، اتصال، توازن و تناسب، تداوم، سادگی، ایجاز و… .