به گزارش اصفهان زیبا؛ یکی از انواع هنرهای نمایشی که پیشینهای کهن در فرهنگ ما دارد «نقالی» است. نقالی هنر انتقال مفاهیم سنجیده و غنی، با کمک سخنوری، بازیگری و میدانداری است. میداندار بودن را میتوان همان اداره اصولی صحنه توسط هنرمند دانست که در نقالی نیز اهمیت زیادی دارد.
با وجود اینکه نقال بسیاری از مفاهیمی را که روایت میکند حفظ کرده است، بداههگویی برای اداره شرایط اجرا اصلی جداناپذیر در این سبک از هنرهای نمایشی است. اصطلاح «نقالی» در دوران صفویه رایج شد و پیش از این دوره با اصـطـلاحـاتی مـانـنـد واقـعـهخـوانـی، قصهسرایی موزون، نقالی آوازی، خنیاگری، رامشگری، روضهخوانی، صورتخوانی، مـنـاقبخـوانـی، ســخــنـوری، ذاکـری، پردهخوانی، قوالی، معرکهگیری و واگویه نیز شناخته میشد.
نقالی در لغت به معنای کار و پیشهای است که فرد نقال در آن کالایی را از جایی به جای دیگر میبرد. در اصطلاح نقال، افسانهگو و قصهخوانی است که داستانها و واقعههای هیجانانگیز را برای مردم روایت میکند. درواقع انتقال احساسات مهمترین اصل در هنر نقالی شناخته میشود. نقالان با آهنگ دادن به کلام، بالا و پایین بردن بهموقع دستها، نجوا کردن و بیفاصله فریاد کشیدن، لرزاندن و عوض کردن صدا، کوفتن دستها بر هم و بهخصوص نگهداشتن داستان در جاهای حساس، توجه مردم را جلب میکردند. گفتنی است محققان متعددی به بررسی هنر نقالی اصفهان پرداختهاند که دراینبین میتوان به مقالات و کتب ارزشمندی از جمله کتاب «هنر نقالی در ایران» اشاره کرد.
نقالی اصفهان، میراث صفویه
در گذشته رسم بر این بود که نقالان در میادین شهر با لباسهای سفید و ریشهای بلند، همراه با چوبدستیهای قهوهایرنگ، مردم را جمع میکردند و برایشان از حماسهها میگفتند. زمانی که شاهعباس پایتخت را از قزوین به اصفهان منتقل میکند، دستور میدهد در کنار ساخت چهارباغ، مکانهای دیگری از قهوهخانه تأسیس شود.
رفتهرفته با حضور مردم در قهوهخانهها، نقالی به شیوه اصفهانی نیز شکل میگیرد. نقاشی قهوهخانهای نیز تحت تأثیر داستانهای شاهنامه و بهطور ویژه داستان «رستم و سهراب» رواج یافته و هنر نقالی نیز بهعنوان تکمیلکننده این تصاویر، از همان زمان در میان مردم و قشر متوسط جامعه رواج یافت. محمدجعفر قنواتی، مدیر دانشنامه فرهنگ مردم ایران، درباره نقش اصفهان در گسترش هنر نقالی اینگونه میگوید: «تأسیس قهوهخانه تأثیر مختلف بر حوزههای فرهنگ و هنر همچون موسیقی و نقالی میگذارد.
اولین تأثیری که تأسیس این مکان بر نقالی میگذارد این است که نقالان دارای یک فضای ثابت و گرم میشوند که باعث میشود در طول سال نقالی کرده و مخاطبان ثابت خود را داشته باشند. دومین تأثیر این است که نقالان دیگر مجبور نبودند به دلیل اینکه مردم رهگذر داستانهای آنها را گوش دهند، داستانهای بلند را خلاصه یا داستان کوتاه بازگو کنند؛ زیرا هماکنون یک مکان با مخاطبان ثابت داشتند که میتوانستند داستانهای بلند را حتی ماهها بازگو کنند.
به همین جهت بسیاری از آیینها در ارتباط با نقالی همچون سیاهپوش کردن قهوهخانه در شب سهرابکشی با تأسیس قهوهخانه به وجود آمد. تأسیس قهوهخانه در اصفهان نهتنها باعث گسترش کمی، بلکه باعث گسترش کیفی نقالی در ایران شد و همین باعث شد نقالان معروف سایر شهرهای ایران حتی کشورهای دیگر همچون “وارث بخارای” از بخارا برای آشنایی هرچه بیشتر نقالی به اصفهان سفر کند.»
مرز ظریف شاهنامهخوانی و نقالی
پیشینه نقالی با چاشنی داستان پهلوانان ایرانی به دوران مادها و هخامنشیان میرسد. چیزی که در تاریخچه این هنر به چشم میآید، وجود هنرمندانی توانمند بوده که داستانهایی مشهور درباره حماسهها و دلیریهای پهلوانان ایرانی نقل میکردند. در کتب تاریخی که فرهنگ مردم ایران از هخامنشیان تا دوران پس از اسلام را ثبت کردهاند، این افراد را با نام «گوسان» معرفی نمودهاند. دراینبین، داستان سهرابکشی، سیاوش و آتش، دیو سپید، کاوه آهنگر، آرش کمانگیر و هفتخوان رستم، پرتکرارترین داستانهایی هستند که جایگاه مهمی در هنر نقالی ایرانی داشتهاند.
بعضی از صاحبنظران معتقدند که شاهنامهخوانان با نقالان یکسان نیستند و عنوان میکنند شاهنامهخوانان در مجالس داستانسرایی تحرک چندانی ندارند و تنها قادرند شاهنامه را گشوده و داستانهای آن را بازگو کنند و گاهی اشعار آن را با صدایی بلند بخوانند. درصورتیکه میگویند نقال با حرکات خود، آنچه نقل میکند، نمایش هم میدهد. خودش را همانند پهلوانهای داستانش تصور میکند و مانند آنها تیر را پرتاب میکند، شمشیر میزند و سوارکاری میکند و گاهی نیز کشتی میگیرد. ازاینجهت میبایست بدنی ورزیده داشته باشد. گفتنی است که بسیاری از نقالان نیز بودهاند که شاهنامهخوانی میکردند. اینگونه شد که کمکم عنوان نقالی شامل شاهنامهخوانی نیز شد و مردم به کسی که شاهنامه میخواند، «نقال» نیز میگفتند.
میتوان عنوان کرد که سنت شاهنامهخوانی و قصهخوانی در عصر پرشکوه صفویه جریان داشته است؛ بهطوریکه شاه اسماعیل صفوی را از نخستین حامیان آن عصر در خصوص اجرای شاهنامهخوانی معرفی کردهاند.
پردهخوانی، آغاز نقالی آیینی
در این نمایش کسی با عنوان «پردهخوان» از روی تصویرهای روی پرده، به روضهخوانی و ذکر مصیبت معصومان میپردازد. قدمت این هنر به زمان صفویه بازمیگردد که شیوهای از عزاداری اصفهانیها محسوب میشد. پردهخوانی در اصفهان از گذشته تاکنون محل اجرای ثابتی نداشته و معمولا فرد پردهخوان در قهوهخانهها، محلهها، بازار و میادین شهر به اجرای نمایش خود میپردازد.
در هنر پردهخوانی، هنرمند نقال طوماری در دست دارد که آن را آرامآرام میگشاید تا داستانی حماسی، آیینی و احساسی را برای مخاطب اجرا کند. برخی مورخان تفاوت پردهخوانی و نقالی را تنها در وجود پردهای منقوش میدانند که حاوی تصاویری مرتبط با قصه بوده و از دوران صفویه در اصفهان و سایر شهرها رواج یافته است. با توجه به خدمات شاه اسماعیل و شاهعباس صفوی به موضوع فرهنگ شیعی، در آن زمان پردهخوانی با موضوعاتی همچون ولادت پیامبر اکرم (ص)، ولادت حضرت علی (ع)، جنگ خیبر، شهادت امام حسین (ع) و سایر رویدادهای مهم تاریخ اسلام رواج پیدا کرد. با رونق پردهخوانی، نقالان به میادین شهر، کوچهها، مساجد و روضههای خانگی رفتند و حضور آنها در میان مردم بیشتر شد.
نقالی زورخانه، ترکیب حماسه و پهلوانی
یکی دیگر از مکانهایی که در پیشینه نقالی از آن یاد میشود «زورخانه» است. بهطورکلی زورخانه مکانی ویژه برای این مردم محسوب میشود و قداست ویژهای برای آن قائل بودهاند. نقالی به شیوه زورخانهای ترکیبی از حماسههای بزرگان دین و پهلوانان ایرانی است که روح این ورزش را برای ورزشکاران و تماشاگران نمایان میسازد.
در این شیوه، فرد نقال با کمک پرده، تصاویر دیوار زورخانه، طومار یا تنها با حرکات و بیان شیوای خود به نقل داستانهای حماسی اسلامی ایرانی میپردازد و شور و طراوت خاصی را به ورزشکاران منتقل میسازد. البته منظور از نقالی در زورخانه کاری نیست که مرشد انجام میدهد. نقالی توسط افرادی انجام میگیرد که دائما تحرک دارند و نمایشی تکنفره را در برابر چشم دیگران اجرا میکنند.
در نقالی زورخانهای ممکن است ورزشکاران نیز همانند تماشاگران بهصورت نشسته اجرای فرد نقال را نظاره کنند. برخلاف نقال، فرد مرشد کسی است که با شعر، ضرب و زنگ، حرکات ورزشکاران را به شیوهای منظم و حماسی برای بیننده میآراید. امروزه نقالی در زورخانهها کمتر دیده شده؛ اما مرشد زورخانه همچنان وجود دارد که یکی از ارکان اصلی این ورزش نیز به شمار میرود.
مرشد عباس زریری، گنجینه نقالی اصفهان
مرشد عباس زریری، فرزند حسین، از مشاهیر نقالی و شاهنامهخوانی اصفهان است. زریری در سال ۱۲۸۸ در محله مستهلک اصفهان متولد شد. مرشد عباس در کودکی پدر و مادر و بستگان خود را بر اثر قحطی از دست داد و برای امرار معاش به شغلهای مختلفی روی آورد. زریری در جوانی به نقالی در قهوهخانههای اصفهان پرداخت و کمکم شهرت و مهارت زیادی یافت تا جایی که از شهرهای دیگر برای شاهنامهخوانی از او دعوت شد.
او روایات نقالان قدیم از شاهنامه و سایر کتابهای اساطیری ایران را که سینهبهسینه به دوره او رسیده بود از حفظ بود و با بیانی گیرا و جذاب و با حرکات دست و پا و عصا روایت میکرد و صحنههای رزم و بزم را برای حاضران مجسم میساخت. از داستانهای زیبای شاهنامه «رزم رستم و سهراب» بود که در نقالی به سهرابکشان ختم میشد و پس از بیان آن، مرشد شاهنامهخوان به ماجرای عاشورا و شهادت جوان رعنای امام حسین (ع) یعنی حضرت علی اکبر (ع) گریز میزد و مجلس را به گریه میآورد.
نقالی نصف جهان، هنری نیازمند احیا
تأثیر هنر در فرهنگسازی پدیدهای مهم است که بیتوجهی به آن نشانه ضعف در حفظ میراث گذشتگان است. آنچه درباره هنر نقالی، شاهنامهخوانی، پردهخوانی و به طور کلی هنرهای نمایشی تکنفره که با چاشنی ادبیات و اعتقادات اصیل اسلامی ایرانی اجرا میشوند، شیوهای تأثیرگذار، کمخرج، محبوب و با قدمت چندین هزارساله محسوب میشوند که در حال حاضر جایگاه حقیقی خود را از دست دادهاند. شاید بهترین راه برای احیای این هنر کهن، بازپروری مکانهای ویژهای است که از زمانهای قدیم، هنر نقالی در آن قابلاجرا بوده است. برای مثال هنر نقالی میتواند با حمایت مسئولان شهری به میادین، مساجد، محلهها و تکیههای بزرگ اصفهان بازگردد.
در حال حاضر هنرمندان نقال متعددی در اصفهان حضور دارند؛ اما بدون شک برای تداوم این هنر اصیل باید کارگاههای آموزشی برای نوجوانان و جوانانی برگزار شود که علاوه بر فن بیان قوی، استعداد بازیگری و کار نمایشی، دارای علاقه ویژهای به ادبیات فارسی و داستانهای کهن آن باشند. هرچند ایجاد این علاقه، خود نیازمند یاری مسئولان مربوطه در آموزشوپرورش و کانونهای هنری شهر است. شاید هنرهایی مانند نقالی که اصالتی تمام ایرانی داشته و از طرفی موجب وحدت مفاهیم آیینی و حماسی بودهاند، نیازمند حمایت جدیتر حتی نسبت به سایر هنرهای نمایشی موجود باشند.