به گزارش اصفهان زیبا؛ بدیهی است رشد و تکامل آموزشوپرورش و گسترش مدارس در سیر تاریخی اصفهان قابلبررسی و امعاننظر است؛ با توجه به اینکه اصفهان به دفعات مرکز تمدن اسلامی و ایرانی شده است، لذا رشد فرهنگی و اجتماعی آن بدیهی به نظر میرسد.
نمیتوان فرهنگ اصفهان را فارغ از دوره سلاجقه بررسی کرد. خواجه نظامالملک با ایجاد مدارس نظامیه توانست هویت رسمی به مدارس ببخشد و ساختار و شالوده مدرسه را بنا نهد. مدارس نظامیه در شهرهای بغداد، نیشابور، اصفهان و با توجه به وسعت امپراتوری سلجوقی در سایر بلاد اسلامی گسترش پیدا کرد. چندین ویژگی از جمله ساختار و شکل مدرسه بهصورت ساختمانی صاحب حجره، ایوان و میانسرا و… همچنین در بعد محتوا دروس خاصی همچون فقه شافعی، نجوم، ریاضیات، عربی و در بعد مربی انتخاب اساتید، شکل مدارس نظامیه را بیشازپیش به مدارس امروزی نزدیک میکند.
مدرسه «ابنسینا» مدرسهای با بنای کوچک و گنبدی آجری مربوط به دوره سلجوقی در خیابان ابنسینای اصفهان باقیمانده از عصر سلجوقی است که زمان کوتاهی ابنسینا در آن تدریس میکرده است.
در عهد ایلخانی نیز میتوان به «مدرسه امامیه» که در ابتدا اسم آن «بابا قاسم» بود اشاره کرد؛ گرچه مدارس ایلخانی نظم و کارایی مدارس دوره سلجوقی را نداشت. ولی حافظ فرهنگ ایرانی در میان فرهنگ مغولی بود؛ بهگونهای که توانست تأثیر خود را در فرهنگ اقوام مهاجم بر جای بگذارد.
اوج فرهنگ اصفهان در عصر صفوی است. شاید بتوان گفت که فرهنگ شیعه وامدار علما و بزرگان عصر صفوی است که هنوز رد پای آنها در کتب فقهی و ساختار فرهنگی ایرانزمین دیده میشود. بدیهی است که مدارس شگرفی در این عصر به چشم میخورد؛ ازجمله مدرسه «ملاعبدالله اصفهان» که در زمان شاهعباس اول تأسیس شد تا مولانا عبدالله شوشتری از علمای دوره صفوی در آن به تدریس بپردازد یا مدرسه «جده کوچک» که در زمان صفویه مقارن با شاهعباس دوم به دستور جده بزرگ ایشان دلارام خانم ساخته شد. همچنین مدرسه «جده بزرگ» که به خاطر وسعت آن در مقابل مدرسه جده کوچک به این نام نامیده میشود نیز ازجمله مدارس ساختهشده در عهد صفوی است.
تأثیر زنان در ساخت مدارس در عصر صفوی نسبت به سایر دورهها چشمگیر است. یکی دیگر از مدارسی که توسط یکی از زنان نیکوکار در زمان شاه سلطان حسین به نام «زینب بیگم» ساخته شد، مدرسه «نیمآورد» در خیابان عبدالرزاق است.
بدیهی است که مدرسه «چهارباغ» یکی از مدارس چشمگیر و جالب این عصر است که از سال ۱۳۱۸ هجری قمری تا ۱۳۲۶ ساخت آن به طول انجامید.
در عهد قاجار نیز قبل از پیدایش مدارس نوین میتوان به دو مدرسه «صدر اصفهان» و مدرسه «سید اصفهان» اشاره کرد. مدارس نوین اصفهان و شاید مدارس نوین ایران ابتدا توسط ارامنه و دول خارجی ایجاد شد. همانطور که پروفسور حامد الگار گفته است نمیتوان از سهم ارامنه در انتقال علوم نوین به ایران چشمپوشی کرد. از اولین مدارسی که ارامنه در اصفهان تأسیس کردند، میتوان به دو مدرسه «ستاره صبح» که توسط فرانسویها ایجاد شد و به تعلیم احکام مسیحیت کاتولیک پرداختند و همچنین مدرسه «بروس» که در محله جلفا توسط مستر بروس ساخته شد اشاره کرد. اجازه ساخت این مدرسه را ظلالسلطان صادر کرد و گهگاه خودش برای بازدید از مدرسه به محله جلفا میرفت. گروه موسیقی و سرود این مدرسه تأثیر بسزایی در ظلالسلطان گذاشت و او را تهییج کرد تا اولین مدرسه خود را ایجاد کند.
ظلالسلطان در محله ساختمان هشتبهشت اولین مدرسه خود را تأسیس کرد. او جهت تأسیس مدرسه خود در نامهای به برادر تاجدارش، پنبه مدرسه بروس را زد و تلاش خود را برای ایجاد «مدرسه همایونی» شروع کرد. بازدید او از مدرسه دارالفنون نیز در تصمیمش بر تأسیس مدرسه همایونی بیتأثیر نبود. او از شاه خواست که چند نفر از اساتید دارالفنون را جهت تدریس برای مدرسه همایونی گسیل دارد.
شاه با این درخواست موافقت کرد و ظلالسلطان پس از بازگشت به اصفهان میرزاتقیخان کاشانی، حکیمباشی مخصوص خود را مأمور نظارت بر مرمت و بازسازی عمارت هشتبهشت کرد تا این عمارت را به مدرسه اختصاص دهد. ساختمان مدرسه که آماده شد، نوبت افتتاح آن فرا رسید و بالاخره در روز دوشنبه ۱۵ رجب ۱۲۹۸ هـ. ق/۲۳ ژوئن ۱۸۸۱ م. سه ساعت به غروب آفتاب مانده، در حضور معروفترین روحانی شهر یعنی حاج شیخ محمدباقر نجفی و جمعی دیگر از علمای دینی، مدرسه گشوده شد.
با توجه به اهمیت موضوع، عدهای از امرای ارتش و صاحبمنصبان ادارات نیز در مراسم افتتاحیه حضور داشتند و درحالیکه تعدادی از دانشآموزان بهصورت دستهجمعی در مدرسه حاضر شدند، از مدعوین با شربت و شیرینی و صرف چای و عصرانه پذیرایی شد.
ظلالسلطان علیخان ناظمالعلوم که در فرانسه مشق نظام کرده بود را به مدیریت این دبیرستان و سرپرستی معلمان آن برگزید. ناظمالعلوم علاوه بر اداره مدرسه درسهای مختلف ریاضی را هم تدریس میکرد. در میان معلمان مدرسه علاوه بر فارغالتحصیلان دارالفنون، تحصیلکردههای کشورهای اروپایی هم حضور داشتند. به تقلید از دارالفنون تعلیمات نظامی شامل موزیک، پیادهنظام، سوارهنظام و توپخانه نیز در برنامه مدرسه گنجانیده شد و در کنار مختصر مقدمات عربی، زبان فرانسه را نیز به شاگردان آموزش میدادند.
مدرسه باقریه
مؤسس «مدرسه باقریه»، میرزا باقرخان مشیرالملک نائینی و مکان این مدرسه ابتدا طوقچی و بعد شهشهان بود. این مدرسه در سال ۱۳۱۸ ق تأسیس و پس از شش سال در اثر کمبود مالی تعطیل شد.
پس از صدور فرمان مشروطیت ۱۳۲۶ ق / ۱۲۸۵ ش نهضت تأسیس مدرسه در اصفهان به وجود آمد و تا سال ۱۲۹۸ ش که اداره معارف در اصفهان تشکیل شد، مدارس زیادی افتتاح شد؛ لیکن مشکلات مالی و اغتشاشات اجتماعی سبب تعطیلی اکثر آن مدارس شد و فقط مدارس عليه، گلبهار، بهشتآیین، ادب و سعدی باقی ماندند.
مدرسه عليه
مدرسه ایتام را میرزا آقاخان مصفا معروف به «محاسبالدوله» عارف ریاضیدان، میرزا مسیحخان حافظالصحه، میرزاعلی اکبرخان سرتیپ و شیخ علیاکبر شیخالاسلام که از مشروطهطلبان اصفهان بودند در سال ۱۳۲۵ ق/۱۲۸۹ ش تأسیس کردند. تعداد دانشآموزان در نخستین سال تأسیس ۵۰ نفر بود. نام این مدرسه بعد به ترتیب علیه و ایتام، مدرسه علیه و دبیرستان علیه تغییر یافت. بسیاری از رجال، دانشمندان اصفهان، پرورشیافته این مدرسهاند؛ ازجمله مرحوم علیاکبر پرورش یکی از وزرای آموزشوپرورش بعد از انقلاب از فارغالتحصیلان همین مدرسه بود و فرزند محاسبالدوله، اسدالله مصفا نیز در سال 1298 اولین رئیس اداره معارف اصفهان شد.
مدرسه گلبهار
نمیتوان از سید سعید طباطبایی نائینی و مدرسه گلبهار بهراحتی گذشت. مدرسه گلبهار نخستین مدرسه در اصفهان است که براساس برنامه مصوب وزارت معارف در ۱۲۹۱ شمسی تأسیس شد. مؤسس این مدرسه حاج سید سعید طباطبایی و مدیر آن سید ضیاءالدین جناب بود. حضور دو مرد کاربلد در اعتلای مدرسه نقشه شگفتانگیزی داشتند و توانمندیشان یکی را تا رشت و گرگان و دیگری تا آستان قدس کشاند. سید سعید مؤسس، مؤلف، معلم و یکی از پایهگذاران آموزشوپرورش جدید اصفهان است. اثر او در اصفهان مانند اثر حاج میرزا حسن رشدیه در تهران و تبریز است.
گلبهار هزینه خود را از شهریه دانشآموزان تأمین میکرد. این مدرسه دارای نظامنامهای است که براساس نظامنامههای مدارس اروپایی تنظیم شده بود. ساعات درس محصلان و معلمان و مکان کلاس و مدت تحصیل کاملا مشخص و بر طبق نظامنامه بود. همچنین برای اولین بار در اصفهان دست به چاپ و تألیف کتب بر اساس شرایط سنی و پایهای برای مدرسه خود زد. این مدرسه دارای کلاسهای بزرگسالان، شعبه دخترانه و کتابخانه بود و بسیاری از مدارس اصفهان را زیر پوشش خود داشت.
دبیرستان ادب
دکتر بروس یکی از مأموران انگلیسی بود که در راه سفر به هندوستان با قحطی اصفهان در سال ۱۲۸۸ ق مواجه شد و از رفتن به هندوستان صرفنظر کرد و این مدرسه را در جلفا به وجود آورد. پس از دکتر بروس اسقف استيورت در سال ۱۲۷۳ ش / ۱۸۹۶ م مدرسه را از جلفا به شهر و به خانه امینالشریعه منتقل کرد. این اسقف در مدت ۱۷ سال مدرسه را اداره کرد تا در سال ۱۲۹۰ ش به انگلیس رفت و فوت شد. پس از او ریاست مدرسه به ترتیب به آقایان اليسن، واکر و لنتن واگذار شد.
در سال ۱۲۹۲ ش / ۱۹۱۳ م ساختمان مدرسه در محل فعلی آن (شهدای ادب) آغاز شد و در سال بعد دانشآموزان در محل جدید به تحصیل خود ادامه دادند و مدرسه به نام «استیورت مموریال کالج» نامیده شد. سرانجام این مدرسه در سال ۱۳۱۹ به وزارت فرهنگ منتقل و به نام دبیرستان «ادب» نامگذاری شد. در سال ۱۳۸۳ یادنامه ادب از طرف سازمان آموزشوپرورش اصفهان منتشر شد. این مدرسه رجال بزرگی را به عرصه فرهنگ و ایران معرفی کرد.
دبیرستان بهشتآیین
مدرسه دوشیزگان در سال ۱۲۷۹ ش / ۱۹۰۰ م. بهوسیله یک گروه مبلّغ مذهبی (هیئت مرسلین انگلیس) جنب کلیسای حضرت لوقا تأسیس شد. برنامه این مدرسه شبیه برنامه مدارس انگلیس بود و در هفته چهار ساعت هم درس فارسی بهعنوان زبان دوم تدریس میشد. مدیر و معلمان این مدرسه انگلیسی بودند. میس ایرلیک یکی از مدیران این مدرسه بود و پس از آن کرسی مدیریت در این سال به خانمی به نام میسآیدین که مادرش ایرلندی و پدرش ایرانی ارمنی بود، به مدیریت مدرسه دوشیزگان واگذار شد.
او در سال ۱۳۰۷ موفق شد زمین فعلی مدرسه به مساحت حدود ۲۰۰۰۰ متر مربع را خریداری کند و ساختمانی به مساحت ۲۰۰۰ متر مربع در دو طبقه بسازد و مدرسه را در سال ۱۳۱۱ به این محل منتقل کند و آن را بهصورت یک مجتمع از کودکستان تا دوره دوم دبیرستان اداره کند. نخستین دانشآموزان دختر که از این مدرسه دیپلم متوسطه گرفتند، ۱۳ نفر بودند (۱۳۱۳). تا سال ۱۳۱۶ اصفهان فقط دارای دو مدرسه کامل دختران بود.
یکی دانشسرای مقدماتی و دیگری همین بهشتآیین بود. ثریا همسر دوم محمدرضا پهلوی از دانشآموختگان همین مدرسه است. مدرسه بهشتآیین و دبیرستان ادب همزمان در سال ۱۳۱۹ به مالکیت اداره فرهنگ اصفهان در آمدند. میس آیدین تا سال ۱۳۳۱ به مدت ۲۶ سال مدیریت بهشتآیین را با کفایت اداره میکرد تا اینکه در این سال آقای تدین نجفآبادی بهجای او برگزیده شد. گرچه مدارس مهم دیگری چون سعدی، بیژن، فرهنگ، هاتف و هراتی… ایجاد شد، این مقاله به اولین مدارس و مؤثرترین آنها پرداخته است.
روند آموزشوپرورش در اصفهان
از سال ۱۲۹۸ که اولین اداره معارف اوقاف و صنایع مستظرفه با مدیریت اسدالله مصفا در اصفهان ایجاد شد و حتی چند مدرسهای که قبل از تشکیل این اداره وجود داشت و حتی مدارسی که بعدا به آن اضافه شد، نشان میدهد در این دوران استقبال چشمگیری از آموزش و مدارس نشد.
شاید بهترین پاسخ به این سؤال را در فرمایشات رهبر معظم انقلاب بتوان یافت که فرمودند آموزشوپرورش نوین پاسخ به سؤال مردم ایران نبوده است. این سیستم آموزشی شاید براساس یک نیاز در اروپا شکل گرفت و این مدارس در اروپا ممکن است پاسخ یک نیاز یا یک سؤال بوده است؛ سوالی که در ایران یا هنوز مطرح نشده بود یا نیازی که هنوز ایجاد نشده بود.
بهتر است در اینجا بگوییم که اولین ادارات مستقیما زیرنظر وزارت بودند و ادارهکلی در استانها شکل نگرفته بود. تعداد ادارات آموزشوپرورش ایجادشده در سطح یک استان، میزان فرهنگی بودن یا استقبال از روش آموزش نوین را نشان میداد.
استان اصفهان با داشتن سه اداره یکی از استانهای فرهنگی کشور بود. این سه اداره عبارت بودند از اصفهان، ثلاث گلپایگان (گلپایگان، خوانسار، فریدن) و کاشان. البته اداره آموزشوپرورش یزد و نائین نیز بود که میشود گفت قسمتی از آن به استان اصفهان امروزی مربوط میشد.
علیرغم این موضوع، آموزش و بنمایه مدارس جدید، حتی پس از آنکه در دوره پهلوی اول اجباری شد، با سنتها و تفکرات مردم مطابقت نداشت. درواقع مقاومتی بود از طرف مردم در مقابل یک تغییر؛ تغییری که میخواست نیروی کار آنها را از دامان درآمدزایی خانواده جدا کند و به محلی ببرد که معلوم نبود در آینده هم بتواند برای آنها مفید باشد؛ زیرا هنوز درس و علم جای خود را در بین مردم باز نکرده بود. خانوادهها ترجیح میدادند که فرزندشان در کسب خانواده فعال باشد تا در کسب علم. تعداد خانوادههایی که حاضر میشدند از آموزش استقبال کنند، زیاد نبود.
ازنظر آنها بهتر بود دختران پای دار قالی مینشستند یا پسران به مزرعه میرفتند و دنبال گوسفندان و بازار مسگری تا در مدارس حاضر شوند. این نگاه برای دختران محدودیت بیشتری ایجاب میکرد. هم به خاطر نگاه سنتی برای ورود زنان به جامعه، هم شرایط اروپایی کردن جامعه که در دوره پهلوی اول شدت زیاد یافته بود. خانوادهها از بیحجابی، مدارس مختلط یا نوع پوشش اجباری دختران در مدارس استقبال نمیکردند. ترجیح میدادند که حتی جریمه و عواقب عدم تمکین قانون آموزشوپرورش اجباری را بپذیرند تا اینکه فرزند دخترشان در این مدارس حاضر شود.
به همین ترتیب میبینیم که با ایجاد حتی مدارس متعدد و در سنوات مختلف میزان نفوذ تحصیل در قشر دختران تا بعد از انقلاب چشمگیر نیست. از طرف دیگر معمولا شروع یک تغییر در ابتدا تا ایجاد فرهنگسازی در بین مردم زمانبر و کند است و بعد بهعنوان یک خواسته در بین مردم خودنمایی میکند. طبیعی است که در سال ۱۳۱۱ با وجود ۱۴ دبیرستان پسرانه فقط دو دبیرستان دخترانه وجود دارد، یا متوسط سواد دختران تا قبل از انقلاب بسیار کمتر از حد انتظار (بر اساس دستورالعملها و بودجه اختصاصی) بوده است.
یکی از مباحثی که در سالهای دهه ۲۰ اتفاق افتاد، واقعه کشف حجاب در ۱۷ دی ۱۳۱۴ بود و سپس اجباری شدن آن از اول فروردین ۱۳۱۵. بالطبع کشف حجاب وارد مدارس شد و مدارس دخترانه اصفهان نیز مانند سایر کشور مجبور به اجرای مرحلهای کشف حجاب شدند.
نقش علیاصغر خان حکمت را در کشف حجاب مدارس نمیتوان کتمان کرد. اول به سراغ خردسالان رفتند و کشف حجاب را در پایههای ۱، ۲ و ۳ اجرا کردند، سپس بسته به محیط فرهنگی و منطقهای که مدرسه در آن قرار داشت، پایههای چهارم و پنجم را نیز مجبور به کشف حجاب کردند.
البته مدیران برخورد یکسانی با قانون کشف حجاب نداشتند و همین قانون تأثیر بسزایی در عدم استقبال خانوادهها در آموزش دخترانشان داشت.
از بعد سیاسی نیز میتوان به عدم حضور فرهنگیان اصفهان در انتخابات انجمن شهر در سال ۱۳۲۸ اشاره کرد و بدین شکل یک اعتراض اجتماعی شکل گرفت که شاید نشئتگرفته از تقابل دولت مردمی مصدق و حکومت در بین مردم بود.
دولت پهلوی دوم فعالیتهایی را برای کاهش نرخ بیسوادی انجام داد. پس از کودتای ۱۳۳۲ مناسبات اقتصادی و مقررات بازرگانی خارجی کاملا تغییر یافت و کمکهای نظامی و مالی آمریکا، افزایش صادرات نفت و افزایش بهای آن منجر به تغییرات چشمگیری در اقتصاد ایران شد؛ بهگونهای که با روی کار آمدن هویدا تولید ناخالص ملی از ۸ درصد به ۴۲ درصد افزایش یافت. طبیعی است که این درآمد کلان باید تأثیر خود را در افزایش سهم فرهنگ از درآمد ناخالص کشور بگذارد؛ ولی با تمام این نکات درصد بیسوادی افراد بین ۱۰ تا ۴۵ سال تنها ۱۷ درصد کاهش یافت.
ابتدا در سال ۱۳۴۴ استاندار در استان اصفهان، مسئول کمیته پیکار با بیسوادی شد؛ اما در سال ۱۳۴۵ محمدعلی نقیبزاده، مدیرکل وقت فرهنگ استان با دستور دکتر امیر بیرجندی مسئول این کمیته شد.
جمعیت دانشآموزی دختر و پسر استان تا شروع انقلاب اسلامی گرچه دارای رشد است ولی تمایل کمتر حضور دختران را نسبت به پسران نشان میدهد. این آمار میتواند دلایل متعددی داشته باشد که البته نوع پوشش مدارس و محتوای آن و تضاد آن با نگاه ملیمذهبی مردم را میتوان از دلایل اصلی آن برشمرد.
بههرحال از سال ۱۲۹۸ و ابلاغ اولین رئیس اداره معارف آقای اسداله مصفا تا سال ۱۳۵۷ و آقای محمودیان، آموزشوپرورش اصفهان در کشوقوسهای فراوان و فرازوفرودهای چشمگیری بوده است.
آموزشوپرورش بعد از انقلاب
بعد از انقلاب با توجه به رشد چشمگیر جمعیت مخصوصا در سالهای اولیه پیروزی انقلاب، تعداد دانشآموزان کشور رشد چشمگیری داشت؛ بهویژه در جنسیت دانشآموزان دختر که والدین کمتر تمایلی به حضور فرزند خود در مدارس داشتند؛ اما هم به خاطر پوشش اسلامی و هم تغییر در محتوای آموزشی تعداد دانشآموزان دختر در مدارس چندین برابر افزایش داشت. مثلا در سال ۱۳۲۲- ۱۳۲۳ کل دانشآموزان ابتدایی کشور ۸۲۲۶ نفر بود با حدود ۲۳ میلیون جمعیت، همین آمار در سال ۱۳۵۸ به ۱۸۸ هزار نفر میرسد. در دوره متوسطه هم رشد محسوستر بوده و از هزار دانشآموز به ۱۹۱۸۱ نفر رسید.
تعداد مدارس اصفهان در سال 57 حدود 3000 واحد بود که در سال 1400 حدود دو برابر شده و به 6000 واحد رسیده است. مدارس استعدادهای درخشان در کشور و اصفهان از سال 57 تا به امروز رشد چشمگیری داشته است و سؤال اینکه آیا جمعیت دانشآموزان تیزهوش در طول این سالها رشد داشته یا این مدارس با توسعه بیرویه مواجه بودند؟ تعداد مدارس فنیوحرفهای استان اصفهان در سال 57، 76 واحد بود که در سال 1400 با رشد 6 برابری به 439 واحد رسیده است.
تعداد مدارس استثنایی از 17 واحد به 173 واحد رسیده یعنی افزایش 10 برابری. تعداد دانشآموزان استثنایی با رشد 12 برابری از 420 نفر به 5062 نفر رسیده است. سرانه زیربناهای آموزشی به ازای هر دانشآموز از 1.44 مترمربع در سال 57 به 5.22 متر رسیده است؛ یعنی بیش از سه برابر. تعداد کل دانشآموزان اصفهان در سال 57، 83069 نفر بود که در سال 1400 به 936127 نفر رسیده است. درصد باسوادی اصفهان در جمعیت 10 تا 49 سال از 49.08 درصد به 97.06 درصد رسیده است. جمعیت معلمان از 29904 نفر به 50760 نفر رسیده است؛ یعنی بیش از دو برابر؛ همچنین کل کارکنان آموزشوپرورش از 342342 نفر به 844683 نفر رسیده است. نسبت دانشآموز به معلم از 33.4 درصد به 25.65 درصد رسیده است.
تحلیلی از وضعیت آموزشوپرورش بعد از انقلاب
همانطور که بیان شد، بعد از انقلاب ازنظر کمی آموزشوپرورش رشد بسیار زیادی داشت؛ ولی نتوانسته رشد کیفی قابل قبولی را ارائه دهد. عمر کوتاه وزرا، عدم آگاهی و تسلط بیشتر وزرای آموزشوپرورش نسبت به آموزشوپرورش و عدم ثبات در تصمیمگیریها باعث شده است که در رنکینگهای مختلف سنجش نظامهای آموزشی، آموزشوپرورش ایران جایگاه شایسته خود را نداشته باشد. حتی تعداد المپیادیها یا مقامها و مسابقات بینالمللی، نشانه توانمندی کیفیت آموزش ایران نیست.
از طرف دیگر کاهش انگیزه معلمان و گزینشهای مختلف و متفاوت نیروی مورد نیاز آموزشوپرورش آن هم به صورت سلیقهای، کار را برای افزایش کیفیت آموزش دچار مشکل کرده است. درآمدهای کلان مؤسسات آموزشی و همچنین تفکر نمرهای که با تلاشهای متعدد هنوز هم در دیدگاه عمومی جای خود را دارد، بر کاهش کیفیت تأثیر خود را گذاشته است.
بعد از انقلاب در بسیاری از روستاهای دورافتاده تنها مرکزی که نماد حاکمیت و نظام جمهوری اسلامی ایران بود مدارس بودند؛ مدارس زیر ۱۰ نفر، حتی دو یا سه نفره و معلمانی که با طی مسافتهای طولانی برای ارتقای علمی فرزندان این سرزمین دست از تلاش بر نمیداشتند؛ اما عدم برنامهریزی صحیح و مدیریت نامناسب تلاش معلمان را هم ابتر کرده است. کتابهای درسی در ابتدا با تغییر عکسها یا واژگانی که مربوط به حکومت پهلوی بود با تأخیر به دست دانشآموزان میرسید. اگر از دانشآموزان دهه ۶۰ سؤال کنید همه خاطرات زیادی از شروع سالهای تحصیلی بدون کتاب و بستههای دفاتر تهیه و توزیع کالا برای شما خواهند گفت.
بهطورکلی آموزشوپرورش از زمانی که در ایران ایجاد شد، جزو اولویتهای کشور نبود. یعنی از زمانی که در قاجاریه با حمایت امینالدوله امضا شد که مدارس جدید ایجاد شوند، این مدارس فقط ایجاد شدند و در حاشیه پیشرفت و توسعه قرار گرفتند نه در متن آن که این نگاه متأسفانه بعد از انقلاب هم ادامه داشت.
حتی با اسنادی که برای آموزشوپرورش نوشته شد مثل سند تحول بنیادین آموزشوپرورش، باز هم در حیطهای که هزینهبر است، آموزشوپرورش جزو آخرین ردیفی است که هزینه به آن تعلق میگیرد و دولت برای آن سرمایهگذاری میکند.
یکی از ایراداتی که به آموزشوپرورش کنونی وارد است، این است که در این نهاد متناسب با رشد جمعیت، توسعه نداشتیم و متناسب با نیاز خودمان هم فضاهای آموزشی را ایجاد نکردیم و معلم لازم را برای همین فضاهای فعلی تدریس فراهم نکردیم.
ما کتابهای درسی را تغییر دادیم. ولی کسانی که میخواستند این کتابهای درسی را ارائه بدهند، در تفکرشان تغییری ایجاد نکردیم. بالتبع درنتیجه عملشان هم چیز درستی حاصل نمیشود. چون ابزار با کسی که میخواهد از ابزار استفاده کند همخوانی نداشت. به همین دلیل ارتقای سطح علمی در بین دانشآموزان اتفاق نیفتاده، تربیت اجتماعی نسبت به نسل قبل کمتر شده، حافظهمحوری دانشآموز هم از بین رفته است و از طرفی عملگرایی و مهارتمحوری هم وجود ندارد.
این موارد نشان میدهد مسیر را در آموزشوپرورش درست طی نکردهایم. طبق بررسیها و پژوهشی هم که در یونسکو انجام شده، بهطور متوسط در دنیا 5.5 درصد از تولید ناخالص به آموزشوپرورش اختصاص داده شده است. در آسیا این حدود 3.5 درصد است. اما در ایران از این هم کمتر است و طبق آخرین آمار مربوط به سال 1401، 2.1 درصد تولید ناخالص داخلی به این نهاد تعلق گرفته است. این یعنی اینکه آموزشوپرورش برای دولت و حاکمیت اهمیت ندارد.
در وضعیت کنونی ما تعداد زیادی مدرسه داریم که خود این نیز به ضرر کیفیت آموزش است. بهترین نوع آموزش این است که تمام مدارس یک شکل داشته باشند و شما دغدغه ثبتنام در نوع مدرسه خاصی نداشته باشید. متأسفانه از یک زمانی دیدگاه ایجاد مدارس بهوجود آمد. اولین گروه مدارس، مدارس نمونهدولتی بودند. بعد از این مدارس غیرانتفاعی و غیردولتی هم اضافه شدند. بعد از این هم استعدادهای درخشان جای خودشان را باز کردند و به همین صورت ادامه پیدا کرد و ما در حال حاضر 19 نوع مدرسه داریم؛ یعنی یک نظام آموزشوپرورش طبقاتی.
به این ترتیب که شما بر اساس قدرت و نفوذ اجتماعی یا میزان سرمایه اقتصادی میتوانید در مدرسه خاصی ثبتنام کنید. اگر خیلی پولدار باشید، به سمت مدارس برند غیرانتفاعی یا استعدادهای درخشان میروید. اگر حیطه قدرت اقتصادی یا نفوذ شما به اینها نرسد، در مدارس غیربرند غیرانتفاعی باید ثبتنام کنید و اگر باز هم زور شما نرسد، مدرسه نمونهدولتی باید ثبتنام کنید. بعد از اینها هم مدارس شاهد، هیئتامنایی، عامالمنفعه، مدرسه ورزشی و غیره هستند.
این ریلگذاری غلط در خود وزارتخانه آموزشوپرورش به وجود آمد و ردپای افرادی که در وزارتخانه و دولتها بودند در ایجاد مدارس جدید دیده میشود. در حال حاضر مدارس برندی که در شهر اصفهان و تهران و شیراز وجود دارد، دست رجال سیاسی قدیمی است و خودشان ذینفوذان این منافع هستند.
بهعنوان نمونه مدرسه هنرهای زیبا، بهعنوان یک غیرانتفاعی شناخته میشود. درحالیکه در حیطه مدارس دولتی است. رئیس این مدرسه را هم ارشاد میگذارد. ولی باید ضوابط آموزشوپرورش را رعایت کند و آموزشوپرورش هم باید بر آن نظارت کند. جالبتر از همه اینکه برای این مدرسه دولتی، دانشآموز باید پول بدهد. مدارس صدرا هم که زیر نظر سازمان تبلیغات اسلامی است همین مشکل را دارد. موضوع عجیبتر این است که این تنوع مدارس حتی در لباس فرم دانشآموز هم اثرگذار است؛ مثلا در منطقه زینبیه اصفهان لباس فرم یک دانشآموز 400 هزار تومان است و در مرداویج 2 میلیون و 400 هزار تومان. یعنی نهتنها نوع معلم که نوع لباسها هم با هم فرق میکند.
استان اصفهان قریب به یک میلیون دانشآموز دارد که برابر با 6 درصد جمعیت دانشآموزان کشور است. نوع توزیع دانشآموزان در این 19 نوع مدرسه مثل وضعیت اقتصادی در جامعه است. یعنی ما 6 درصد طبقه مرفه داریم که مدارس سطح بالای ما را هم فقط 6 درصد دانشآموزان میتوانند بروند.
در کنار این، ما کلاسهای 8 نفره و 10 نفره داریم با امکانات و معلم خوب و کلاسهای 50 نفره هم داریم. از طرفی معلم بازنشستهای داریم که حوصله دانشآموزان را ندارد و این معلم در مدارس مناطق محروم به کار گرفته میشود. به همین دلیل است که وقتی نتایج کنکور اعلام میشود، 85 درصد کلاسهای دانشگاههای برند روزانه کشور، توسط 15 درصد جمعیت دانشآموزی خاص ما پر میکند.
این هم گفتنی است که آموزشوپرورش در رتبه برترهای کنکور هیچ نقشی ندارد. بلکه بیشتر هزینهای که خانواده کرده است بروز پیدا میکند. در این شرایط نخبهپروری و برندسازی اصلا کار سخت و دشواری نیست. با وجود داشتن اسناد بالادستی خوب و همچنین سند تحول بنیادین آموزشوپرورش، یکی از دلایل این وضعیت آموزشوپرورش و عدم اجرای این اسناد این است که در نظام آموزشوپرورش فعلی تضاد منافع وجود دارد.
از طرف دیگر و به طور خاص، مشکل اصفهان این است که ما قربانی کلمه «برخوردار» هستیم. همین امر باعث میشود نتوانیم آن طور که نیاز ماست، جذب سرمایه و نیروی انسانی و اعتبار داشته باشیم.