به گزارش اصفهان زیبا؛ مزه جا ماندن خیلی تلخ است. یادتان هست زمان بچگی توی مدرسه، شبهای اردو از شدت خوشحالی خوابمان نمیبرد؛ تا صبح با خودمان میگفتیم: نکند یک موقع جا بمانیم از رفقایمان. جا ماندن خیلی تلخ است.
اینکه تلاش بکنی خودت را به صف رفقایت برسانی اما تلخی انتظار را شیرین میکند، که بشوی مصداق آیه «و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا.» سیزدهم فروردین امسال که خیلیهایمان رخت عزای مولایمان امام علی (ع) را به تن داشتیم، کفتارهای صهیونیست گوشهای از خاک کشورمان را نشانه گرفتند.
خبر کوتاه بود: «سفارت ایران در دمشق مورد اصابت موشک صهیونیستها قرار گرفت.»گروههای «ایتا» و «بله» را که باز میکنم و عکسهایش را که میبینم، تازه بعد از این همه سال میفهمم مردی که در آن تصویر معروف (همانی را میگویم که حاج حسین با یک دستش قنوت میخواند؛ ایستاده سمت راست شهید خرازی) همین شهید زاهدی خودمان بوده است. عکس چهار نفره ایشان با حاج احمد کاظمی و حاج قاسم سلیمانی و سید حسن نصرالله هم هست. حالا از چهار نفری که داخل عکس هستند، سه تایشان به شهادت رسیدهاند.
با خودم میگویم تا حالا یکبار هم اسمشان را نشنیده بودم؛ اما حالا و با شنیدن خبر شهادتشان تازه یکییکی اقداماتی را که انجام دادهاند میفهمم. اینکه از همان اوایل جنگ با شهید خرازی رفیق و همقدم شده، از کردستان بگیر تا گروه ضربت اهواز و اولین اعضای کادر دارخویین و… داخل صفحات اینترنتی میگردم و مصاحبهها را میخوانم و میبینم که گفتهاند او اهل صحبت و گفتوگو و دیده شدن نبوده اصلا! پس برای همین است که خیلیها مثل من تا الان اسمشان را نشنیده بودند لابد.
شبی که پیکرشان رسید به آرامگاه شهدای رهنان، با ماشین رفته بودیم برای وداع و التماس دعا گفتن و تماشا. ازدحام جمعیت اینقدر زیاد شد که نتوانستیم پیاده شویم و فقط از دور تابوت پیچیدهشده لای پرچم سه رنگ کشورمان با آن «الله» رویش را که بالای سر مردم با عزت و احترام دست به دست میشد، میدیدیم.
فردایش هم به مراسم خاکسپاری نرسیدیم، اما شبی که برای همیشه کنار بهترین رفقایش آرام گرفت، رفتیم برای زیارت مزارش. با خودم گفتم: «اللهاکبر! انگار همین چند متر جا فقط برای همین مرد مانده بود، فقط برای شهید محمدرضا زاهدی.»
دوستانش از زبان خودش شنیده بودند چند ساعت قبل از شهادتش که گفته بود: بهترین هدیهای که با شهادتم قرار است نصیبم شود، دیدار حاج قاسم است. شاید خودش هم نمیدانست که وجودش چه نعمتی بود و رفتنش هم نعمتی شد و فقط چند روز بعد از شهادتش موشکها از کنار مزارش به قلب سرزمینهای اشغالی فرستاده شدند. شاید خودش هم نمیدانست شاهکلید رمزآلود فرج در حال گشایش است….