به گزارش اصفهان زیبا؛ محله و خیابان چهارباغ بالا یکی از مناطق شهر اصفهان است که در طول چهار قرن، تاریخی پرفرازونشیب و بسیار متفاوتی را پیموده است.
در سال 977 هجری شمسی مصادف با انتقال رسمی پایتخت شاهعباس صفوی به اصفهان، طرح ساخت معبر و گردشگاهی به نام چهارباغ انداخته شد. این خیابان طویل و عریض از دولتخانه صفوی آغاز و تا دامنه کوه صفه ادامه داشت و پل اللهوردیخان نقطه تلاقی این دو بخش چهارباغ بود.
اراضی جنوبی شهر اصفهان به سمت باغ هزارجریب، امتداد چهارباغ صفوی بود. در تواریخ آمده است که شاهعباس بهقدری به این گردشگاه علاقهمند بود که به هنگام کاشت درختان چنار این خیابان خود شخصا حضور داشت و بر امور نظارت میکرد و بنا به رسم کهن پادشاهان ایرانی، در زمان ساخت بنای جدید، در پای هر درختی که کاشته میشد، دوسکه طلا و نقره قرار میداد.
درباریان و بزرگان کشور بهدلیل همین علاقه شاهعباس به چهارباغ در دو طرف این خیابان زمینهایی را اختیار و در آنجا باغهایی زیبا با کوشکها و کاخهایی باشکوه ساختند و سردری زیبا و درخور، جنب این خیابان بنا کردند. با گذر از سیوسهپل و ورود به چهارباغ بالا، در جبهه غربی چهارباغ به ترتیب ده باغ شامل گنجعلیخان، باغ قورچیباشی، باغ زرشک، باغ دیوانبیگی، باغ سفرهچیباشی، باغ قوللر آغاسی، باغ تفنگچی آغاسی، باغ مهردارباشی و باغ مشعلدارباشی قرار داشت.
در قسمت شرقی خیابان نیز باغ میرآخورباشی، باغ اعتمادالدوله، باغ وقایعنویس، باغ داروغه، باغ ایشیک آغاسی، باغ نظیر، باغ قورچیباشی و باغ میهماندارباشی قرار داشت. همانگونه که از نام این باغها پیداست، همگی متعلق به درباریان و خدمه سلطنتی بوده است که برای خوشایند شاه، دست به آبادانی این خیابان زدند.
چهارباغ در دوران شاهعباس دوم
شاردن، جهانگرد فرانسوی که در دوره پادشاهی شاهعباس دوم و شاه سلیمان صفوی در اصفهان حضور داشته، چهارباغ و باغهای بزرگان را چنین شرح داده است: «از این معبر که میتوان آن را گردشگاه مشجر عمومی اصفهان نامید، شروع میکنم. این خیابان زیباترین معبری است که من تاکنون دیده و شنیدهام. لبههای نهر آبی که در وسط و در تمام خیابان جاری است از سنگتراش ساختهشده و از سطح زمین 9 انگشت ارتفاع دارد و عرض آن بهاندازهای است که دو نفر سوار میتوانند روی آن در هر طرف حرکت کنند. لبههای آن حوضها نیز به همین عرض، ولی قسمت سنگفرشی که میان درختان و دیوار خیابان است، به همین ارتفاع و عریضتر است. اطراف این خیابان فرحانگیز دلپسند، باغهای وسیع زیبایی است که هریک دارای دو عمارت کلاهفرنگی است که یکی بزرگتر و در میان باغ مشتمل بر تالاری است که از هر طرف باز و در گوشههای آن اتاقها و صندوقخانهها قرار دارد و دیگری روی سر در باغ بنا شده و آن نیز از هر طرف باز است تا بتوان رفتوآمد مردم را در خیابان دید. وسعت بنای این کلاهفرنگیها یکسان؛ ولی ساختمان هرکدام متفاوت است و همه آنها نقاشی و طلاکاری و لاجوردی است؛ بهطوری که منظرهای بس دلکش و درخشنده دارد. بیشتر نقاط دیوارهای باغها مشبک و مانند ردیف خشتهایی است که برای خشکانیدن چیده باشد و از بیرون بهخوبی میتوان درون آن را دید. گردش عصرها در مدت 9 ماه از سال در این خیابان بسیار دلپسند و فرحانگیز است؛ زیرا در این مدت خیابان و باغچهها را آب میپاشند و اطراف حوضها غرق گل است. روی سکوهای کوتاه سر در عمارات را مفروش کرده، روی آن قلیان میکشند و بعضی از مردم محترم با اسب رفتوآمد میکنند.»
توصیفات انگلبرت کمپفر که همچون سانسون در دوره شاه سلیمان صفوی به اصفهان سفر کرد بهقدری زیبا و دقیق است که مرورکردن آن نیز خالی از لطف نیست.
در بخشی از سفرنامه او میخوانیم: «اطراف چهارباغ، سی باغ را تشکیل داده که قسمتی از آنها را شاه به بزرگان و اعیان واگذاشته و قسمتی دیگر را برای استفاده شخصی یا همگانی تخصیص داده است. نهتنها این باغها بهپایتخت رونق و جلوه فراوانی بخشیده، بلکه خود این باغها از نظر آنکه با عمارات و قصور کوچک و دلربا، راهروهای پاکیزه، باغچههای شکوفان، بوتهها و گلهای نادر دستچین و همچنین انواع و اقسام آبگیرها و فوارهها آراستهشده است، حکم بهشت روی زمین را دارد و قلم از وصف آنها عاجز میماند.»
افول چهارباغ بالا
حمله افاغنه به اصفهان و سقوط صفویه آغاز روند زوال چهارباغ بود که تا دوره زندیه ادامه پیدا کرد. در زمان علیمرادخان و کریمخان زند اوضاع کمی بهتر شد و خیابان چهارباغ کمیترمیم و بهجای درختان ازبینرفته درختان جدید کاشته شد.
در دوران سلطنت فتحعلیشاه قاجار، حاج محمدحسین خان صدراعظم حاکم اصفهان خدمات بسیارشایانی به شهر اصفهان نمود و تا حد ممکن گرد خرابیهای گذشته را از بناها و معابر شهر زدود؛ اما با تأسف بدترین دوران تاریخ اصفهان و خیابان چهارباغ از جنبه تخریب و ویرانی فرامیرسید.
در دوران ناصرالدینشاه قاجار و حکومت فرزندش ظلالسلطان در اصفهان، چهارباغ نهتنها مورد بیتوجهی قرار گرفت، بلکه اکثر درختان کهن صفوی به جهت فروش الوار بریده شد و تمام باغها و سردرهای مزین و کوشکهای اطراف چهارباغ نیز بهعمد ویران شدند.
دکتر ویلز انگلیسی که در خلال همان سالها در ایران به سر میبرد، مشاهدات خود از خیابان چهارباغ و درختهایش را اینگونه شرح داده است: «چهارباغ اصلی شامل دو خیابان عریض و وسیع است که در سرتاسر طرفین آن درختهای چنار کهن دیده میشود. افسوس که این چنارهای زیبا به علت بیتوجهی پیوسته در حال ازبینرفتن است و اغلب به علت پوسیدگی میان، با صدایی ناهنجار در اثر بادهای تند سقوط میکنند و از جا کنده میشوند. از طرفی، در هر مورد که عوامل حکومتی نیاز به تنه درخت یا چوب فراوان پیدا میکند، بدون معطلی به سراغ این چنارهای زیبا و کهنسال میروند؛ درحالیکه اصلا به فکر کاشتن نهالی دیگر بهجای آنها نیستند. محوطه چهارباغ بهوسیله دیواری سرتاسری محدود گشته و راه ورود به آن از میان دو دروازه بزرگ واقع در دو سر آن است که بهمحض ورود به آنجا انسان خودش را در میان باغی وسیع، پردرخت و خوش آبوهوا میبیند. عرض سرتاسری آن حدود ۴۰ متر است. در سمت راست آن ساختمان مدرسه علمی قرار دارد. در وسط چهارباغ استخر بزرگی دیده میشد که رو به خرابی بود و نیاز کلی به تعمیر داشت. بااینوجود سرتاسر زمستان پر از آب بود. در امتداد وسط خیابان چهارباغ نهر آبی به عرض یک مترونیم به چشم میخورد که در حال حاضر متأسفانه خشک و بیآب و لبههای آن ساییده و ریخته است.»
پساز انقلاب مشروطه و ایجادشدن فضای باز نسبی، روزنامه انجمن اصفهان، ظلالسلطان را به خاطر خرابی چهارباغ مورد انتقاد شدید قرار داد: «همچنین سردرهای چهارباغ بالا که تقریبا به چهل میرسید که هرکدام آنها را یقینا چندین معمار در یک ماه با تفکر و تدبر طرحریزی کرده بودند و از بس چنار داشت، زمین خیابانش در تابستان آفتاب نمیدید. تمامش را بریدند و از پولش برای خود اساس سلطنت چیدند… چنارهای آن را که از سیصدسال تاکنون سابقین، چون نوباوگان خود پروریدند، این بیرحمها اره گذاشتند و بریدند. دریاچههای بزرگ آن که مقابل هر سردر ساخته بود خراب کردند و سنگهای آن را شکستند و به قیمت نازل بهپای فخاران بستند.»
هنری رنه دالمانی نیز در دوران محمدعلی شاه قاجار به ایران آمد. در دورانی که ظلالسلطان برکنار شد، طوفان ویرانگرش نظر او را به خود جلب کرد. دالمانی بازدیدش از خیابان چهارباغ را اینگونه شرح داده است: «… متأسفانه ظلالسلطان از این خیابان خوشمنظر و فرحآور هم مانند سایر آثار باستانی چیزی باقی نگذاشته است. جداول سنگی را پرکرده و سنگهای حواشی آنها را فروخته و نقاشیهای طاقنماها و دیوارها را هم محو کرده است. از همه بدتر آنکه این شاهزاده منهدمکننده، خسارات جبرانناپذیری به این خیابان وارد ساخت؛ یعنی درختان چنار سیصدساله را که موجب ابهت و شکوه این خیابان قدیمی بود و بر زمین آن سایه میانداخت، همه را از ریشه درآورد و به بهای نازلی فروخت؛ بهطوریکه نقل میکردند چند ماه قبل از ورود ما به این شهر، شاهزاده تمام این درختان را بریده و هر یک را به مبلغ ناچیزی یعنی 20تومان فروخته است. وقتیکه انسان به این فکر بیفتد که با چه زحمات و با چه توجهاتی در مدت چندین قرن به پرورش چنین درختانی موفق گردیدهاند تا خیابان عریض و طویل این شهر را که محل عبور و مرور ساکنین و سیاحان خارجی بوده آرایش شایستهای دهند، آنوقت به اهمیت این انهدام و خرابیهای جبرانناپذیر که بهواسطه طمع بیپایان ظلالسلطان حاکم اصفهان بهعملآمده، پی خواهد برد.»
تبدیل چهارباغ بالا به شهرک صنعتی در دوران رضاخان
با آغاز دوران مدرنیته فصلی کاملا متفاوت از گذشته در خیابان چهارباغ بالا کلید میخورد. در این زمان این خیابان تا حدود خیابان نظر به نام خیابان باغ زرشک و بالاتر از آن به نام خیابان هزارجریب مشهور بود. در اطراف این خیابان به غیر از زمین باغهای ویرانه صفوی چیزی به چشم نمیخورد و تنها آبادی نزدیک به این محدوده محلههای قدیمی سیچان و کوله پارچه بود.
در حدود سال 1309 هجری شمسی شنریزی و درختکاری این خیابان در دستور کار قرار گرفت و چهارباغ بالا میرفت که سرنوشتی تازه را تجربه کند.
در طول تاریخ، اصفهان، یزد و کاشان قطب نساجی کشور بودند و بهترین و ظریفترین پارچههای سنتی در این سه شهر بافته میشد؛ اما به دلیل استفاده از دستگاههای سنتی و بافت دستی روند و میزان تولید جوابگوی نیاز کشور نبود و عمده پارچه از تولید کارخانههای روسیه و انگلستان وارد کشور میشد.
در سال 1311 با تأسیس22 کارخانه در شهر اصفهان که بسیاری از آنها در خیابان چهارباغ بالا و اراضی جنوب زایندهرود متمرکز بودند، بافت اجتماعی شهر اصفهان بهکلی تغییر کرد.
هر یک از این کارخانهها چندین هزار کارگر داشتند و اصفهان را تبدیل به شهری کارگری و صنعتی کرد و مهاجران بسیاری خصوصا از چهارمحالوبختیاری جذب این شهر شدند. زمینهایی که زمانی باغهای سلطنتی صفوی بود اکنون به اولین شهرک صنعتی مدرن اصفهان تبدیل میشد.
ازآنجاکه انگلستان پیشرو و سرآمد صنعت نساجی دنیا بود، بسیاری از ماشینآلات از شرکتهای انگلیسی خریداری و وارد شد؛ همچنین به دلیل روابط تجاری و اقتصادی خوب ایران و آلمان بسیاری دیگر از تجهیزات و خدمات مهندسی و آموزشی کارخانهها از این کشور وارد شد.
ماکس شونمان، مهندس آلمانی معمار بسیاری از کارخانههای دوران مدرنیته اصفهان بود که متأثر از سبک پتر بهرنس آنها را بنا کرد. این طراحان، برای دستیابی و اجرای این کارخانهها، میبایست از نیروهای محلی ایرانی استفاده میکردند که حاصل آن به تلفيقی از معماری نئوکلاسیک و معماری سنتی ایرانی انجامید؛ نکتهای که در آجرچینیها، کاشیکاریها و پنجرهسازیها در این بناها مشاهده میشد.
در ساخت این کارخانهها ایرانیان برای نخستین بار با مصالحی نظیر فولاد و سیمان روبهرو شدند و با قدرت و چیرهدستی، مهارت خود را در ایجاد این فضاها و سپس کاربرد آجر با جزئیات بسیار ارائه دادند و با این عمل به بنا وقار و عظمت و زیبایی بخشیدند.
کارخانه ریسباف در ضلع شرقی چهارباغ بالا، در محل باغهای اعتمادالدوله در زمینی با مساحتی بالغ بر 69هزار متر مربع، کارخانه شهرضای جدید در قسمت جنوبی کارخانه ریسباف در محل یکی دیگر از همان باغهای صفوی به نام وقایعنویس با مساحت 25هزار مربع، کارخانه صنایع پشم در زمینی با مساحتی بالغ بر 48هزار متر مربع در محل باغ زرشک در قسمت غربی خیابان چهارباغ و کارخانه بافناز (شهناز) که در زمینی به مساحت 7هزار متر مربع در محل دو باغ صفوی به نامهای باغ داروغه و باغ ایشیک آقاسی، به بهرهبرداری رسیدند و با تولید زیاد و باکیفیت محصولات ریسندگی و بافندگی، اصفهان ملقب به منچستر شرق شد.
سرنوشت چهارباغ بالا
خیابان چهارباغ بالا یکی از فعالترین و پرجمعیتترین خیابانهای شهر اصفهان شده بود. هر صبح و غروب با صدای سوت کارخانهها سیل کارگران در خیابان و سیوسهپل دیده میشد. به دلیل این رونق، زمینهای اطراف کارخانهها کمکم بهصورت کوچه و محلههای مسکونی در آمد.
در دهه چهل و پنجاه، مجتمعهای تجاری و بیمارستان و بانک و ادارات دولتی و دانشگاه در محدوده این خیابان پدیدار شدند. اینگونه باغهای صفوی رنگی دیگر به خود گرفت. در سالهای دهه هفتاد و هشتاد بسیاری از کارخانهها به دلایل مالی و عدمسودآوری رو به تعطیلی رفتند و زمین، تأسیسات و ماشینآلات این کارخانهها واگذار شدند.
در این میان ساختمان کارخانه بافناز، شهرضا و صنایع پشم با وجود مخالفتهای بسیار، تخریب و تبدیل به مجتمعهای مسکونی و تجاری شد. بناهایی که نمونه تاریخی از دوران مدرنیته ایران و تلفیق معماری ایرانی و اروپایی بود، طعمه بازار داغ ساختوساز شد. در این میان تنها کارخانه ریسباف بلاتکلیف رها شده بود و روزبهروز، رو به تخریب میرفت که با واگذاری اخیر به شهرداری و تصمیم برای تبدیل این بنا به موزه بزرگ شهر اصفهان، قدمی مثبت برای حفظ هویت شهری اصفهان برداشته شد.
از کارخانه صنایع پشم نیز تنها کوشک مرکزی و قسمتهایی از سردر ورودی باقی مانده است. جالب آنکه این بنا امروز به نام عمارت باغ زرشک شناخته میشود.
بیشتر مساحت زمین کارخانه بافناز نیز بعد از تخریب سالنها بلااستفاده در چهاردیواری قدیمی رها شده است. با توجه به اینکه این کارخانهها دقیقا بر روی باغهای صفوی بنا شده بودند و همچنین سازههایی از معماری دوران مدرنیته اصفهان را داشتند، بهتر میبود بهصورت باغموزه احیا میشدند؛ هرچند که این فرصت تاریخی از میان رفت و تنها استواری کارخانه ریسباف نقطه امیدی برای این اتفاق است.
در دهه چهل با انتقال دانشگاه اصفهان در محل باغ هزارجریب و افزایش تردد دانشجویان از محور خیابان چهارباغ، همچنین ساخت بیمارستان بزرگ شریعتی در سال 1349 در محل باغ تاریخی مشعلدار و مهردار، شرایط مناسبی برای ساخت مجتمعی تجاریپزشکی در این محدوده فراهم شد که مجتمع پارک اصفهان نتیجه آن بود.
این مجتمع که سالیان سال بزرگترین و مدرنترین مجتمع تجاری شهر اصفهان محسوب میشد، درست بعد از انقلاب اسلامی تکمیل و افتتاح شد. در دهه شصت نیز چندین مجتمع پزشکی و تجاری در محور چهارباغ بالا ساخته شد که هماکنون به یکی از قطبهای درمانی شهر اصفهان تبدیل شده است.
قابل ذکر است؛ از اراضی تاریخی صفوی امروز باغ سفرهچیباشی در اختیار شرکت نفت، باغ قوللر آغاسی در اختیار شرکت گاز، باغ تفنگچی آغاسی در اختیار اداره برق و باغ میهماندار مبدل به باشگاه کارگران شده است. تنها واحد صنعتی پابرجا در محور خیابان چهارباغ تا به امروز کارخانه نوشابه زمزم است. خیابان چهارباغ بالا اینک یکی از مناطق مسکونی و تجاری مرغوب شهر اصفهان است که تاریخی نسبتا کوتاه، اما بسیار پرفرازونشیب را آنگونه که به اختصار شرح داده شد تا به امروز طی کرده است.