به گزارش اصفهان زیبا؛
ستون فقرات انقلاب اسلامی
بازار ایران، در شکل سنتی خود همواره با نهاد دین و روحانیت پیوند داشت و بازاریان همواره افرادی مؤمن و مورداطمینان جامعه بودند. در انقلاب اسلامی نیز یکی از سنگرهای مهم اعتراض علیه رژیم پهلوی، بازار بود. بازار تبدیل به نیروی اجتماعی تأثیرگذاری در جامعه شده بود که پشتوانه اقتصادی آنها پشتوانه حرکتهای انقلابی و نفوذ اجتماعی آنها منجر به پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی در جامعه شده بود. جالب است که فِرِد هالیدی (Fred Halliday)، در کتاب «دیکتاتوری و توسعه سرمایهداری در ایران» با اشاره به نقش طبقه بازاری در سالهای قبل از انقلاب بیان میکند: «پولی که بازاریان به روحانیون میدادند، بیشتر از مالیاتی بود که به دولت میپرداختند.»
در مراحل انقلاب از دی 1356 تا تیر 1357 مشارکت بازاریان بهطور عمده به حضور در راهپیماییها و گردهماییهایی در یادبود شهدای قیام شهرهای قم، تبریز و یزد محدود میشد.
بستن مغازههای بازار مؤثرترین تاکتیک مقاومت بود؛ روشی که بلافاصله در اقتصاد شهر تأثیر میگذاشت و میتوانست به ایجاد حالتی بحرانی در بسیاری از شهرها منجر شود. بازاریان دریافته بودند که بستن مغازههایشان با روشی هماهنگ، عملی تحریکآمیز است که پیام مهمی به رژیم و تودهها میدهد.
اولین عمل هماهنگ برای تعطیلی بازارها در سراسر کشور در 15 خرداد 1357 در پانزدهمین سالگرد قیام 15 خرداد 1342 به وقوع پیوست. بازارهای تبریز، اصفهان و مشهد بهطورکلی و 70 درصد از بازار تهران و بخشهای بزرگی از بازارها در چند شهر دیگر بهطور کامل تعطیل شدند. نخستین تعطیلی موفقیتآمیز همه بازارها در سراسر کشور در مهر 1357 اتفاق افتاد، هنگامی که امام خمینی (س) و سه تن از آیات عظام قم، بازاریان را به اعتصابی عمومی فراخواندند. ازآنپس بستن بازارها قاعده منظمی در انقلاب شد که درواقع به عملی نهادینه تبدیل شده بود.
تأمین منابع مالی گروههای انقلابی توسط بسیاری از تجار مرفه صورت میگرفت و با نیروی اوجگیرنده انقلاب مبالغ جمعآوریشده نیز افزایش مییافت. کمکهای مالی برای اعضای خانواده کسانی که طی انقلاب کشته، مجروح یا زندانی شده بودند، همچنین حمایت مالی از مستضعفین و حمایت از کارگران طی اعتصابهای مکرر، توسط تجار بازار پرداخت میشد. بازاریان همچنین حمایتهای مالی قابلتوجهی از برگزاری تظاهرات، سخنرانیها و انتشار اعلامیه و نوارها میکردند.
در ادامه بهاجمال به شنیدن چند خاطره از پیشگامان انقلاب اسلامی در اصفهان میپردازیم.
1) اصفهان پیشتاز اعتصاب
بازار ایران، در شکل سنتی خود همواره با نهاد دین و روحانیت پیوند داشت و بازاریان همواره افرادی مؤمن و مورداطمینان جامعه بودند. در انقلاب اسلامی نیز یکی از سنگرهای مهم اعتراض علیه رژیم پهلوی، بازار بود. بازار تبدیل به نیروی اجتماعی تأثیرگذاری در جامعه شده بود که پشتوانه اقتصادی آنها پشتوانه حرکتهای انقلابی و نفوذ اجتماعیشان منجر به پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی در جامعه شده بود. جالب است که فِرِد هالیدی (Fred Halliday) در کتاب «دیکتاتوری و توسعه سرمایهداری در ایران»، با اشاره به نقش طبقه بازاری در سالهای قبل از انقلاب بیان میکند: «پولی که بازاریان به روحانیون میدادند، بیشتر از مالیاتی بود که به دولت میپرداختند.»
گفتوگو با استاد سید حسن نوربخش
2) دستگیری آیتالله طاهری و تعطیلی بازار
حاج محمود نباتینژاد از افراد مؤثر تعطیلی بازار اصفهان اینگونه روایت میکند: بعد از اینکه حاجآقا سیدجلالالدین طاهری را از اصفهان تبعید کردند، با پیگیریهای فراوان، ایشان آزاد شد و مجدد به اصفهان بازگشت. آقای طاهری هم همان مباحث انقلابی و مواضع علیه رژیم را ادامه دادند که در سخنرانیهای قبلی گفته بودند. در پی آن ساواک طاقت نیاورد و مجدد با تیراندازی و یورش شبانه به منزلش او را دستگیر کردند و در این میان محمدعلی ذاکر حسینآبادی هم تیر خورد و شهید شد.
صبح، بعد از نماز، صدای زنگ در به گوشم رسید. آقای حسین رضایی و یکی دیگر از دوستان آمدند و وقایعی را که شب قبل اتفاق افتاده بود، برای ما شرح دادند. گفتند که با آقای اکبر پرورش صحبت کردیم و قرار شده است بازار تعطیل شود. بعدازاینکه خبر را دریافت کردم، با موتور به در منزل سایر دوستان بازاری رفتم و وقایع را برای آنان شرح دادم و قرار شد بازار تعطیل شود.
استاد محمود نباتینژاد
3) از تجمع در مدرسه صدر تا تحصن 10 روزه منزل آیتالله خادمی
نباتینژاد ادامه میدهد: صبح آن روز همه دوستان در دهانههای بازار ایستادند و وقتی بازاریها برای باز کردن مغازهها میآمدند، دوستان میگفتند به این دلیل امروز بازار را باز نمیکنیم. چند روحانی هم در بازار راه میرفتند که کسی مغازهها را باز نکند. خلاصه بازار تعطیل شد و قرار شد همه به مدرسه صدر بازار بیایند.
در مدرسه سخنرانی و وقایع شب قبل توضیح داده شد و قرار شد برای آزادی آقای طاهری پیاده از مدرسه به طرف منزل آیتالله خادمی برویم. نزدیک ظهر به منزل آقای خادمی رسیدیم. آقای خادمی با رئیس ساواک تماس گرفت و درخواست کرد آقای طاهری آزاد شود. ساواک قبول نکرد و گفت که دستور از تهران آمده است و هیچ اقدامی نمیتوانند انجام دهند و باید آقای طاهری را به تهران بفرستند. وقتی مردم این موضوع را متوجه شدند، قرار شد در خانه آقای خادمی تحصن کنند، که عملا 10 روز طول کشید.
4) اگر تعطیل نمیکردند، انگشتنما میشدند
رضا طیبنیا اینگونه نقل میکند: در زمان مشروطه و بعدازآن هرجا تظاهراتی بود و مردم جمع میشدند و میخواستند اعتراضی را بیان کنند، سینه میزدند و «حسین حسین» میگفتند. آن زمان گروهی آمده بودند خیابان و سینه میزدند و اعتراض میکردند و شعارشان این بود: «نه از دلِ و نه از جون/ زور زوریه حسین جون».
در جریان تعطیلی بازار برخی با میل مغازه را بسته بودند و نهتنها خودشان بلکه بقیه را هم تشویق میکردند که تعطیل کنند؛ عدهای هم که اقدام به این کار نمیکردند، همان مصداق زور زوری شامل حالشان میشد؛ یعنی اگر تعطیل نمیکردند، انگشتنما میشدند و ممکن بود حوادثی برایشان پیش بیاید.
محمود نباتینژاد در این باره توضیح میدهد: 10 درصد از مغازهداران بودند که همکاری نمیکردند. واکنش انقلابیون این بود که صبح زود قبل از اینکه مغازه باز شود، مقداری نفت و کبریت پشت در مغازه میگذاشتند و افراد متوجه میشدند که اگر مغازه را باز کنند، ممکن است مغازه را آتش بزنند. بدین شکل این عده را تهدید میکردند.
توجه: کتاب «انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان اصفهان»، جلد چهار، در پاورقی صفحه 466 مینویسد: «در جریان انقلاب اسلامی هیچ مغازهای که متعلق به مردم باشد توسط انقلابیون به آتش کشیده نشد.»
بازار اصفهان از ورودی سردر قیصریه
5) بیایید شیشه مغازه ما را بشکنید!
استاد احمد زمانی میگوید: انقلابیها سعی میکردند به کسی آسیبی نرسد یا حتی شرعا خسارتی به مسلمانی وارد نکنند، برای همین بیدلیل شیشه مغازه یک فرد عادی را نمیشکستند. خیلی وقتها خود بازاریها پیغام میدادند که بیایید شیشه مغازه ما را بشکنید تا ما این را بهانه کنیم و بگوییم ترسیدیم اگر مغازه را تعطیل نکنیم، آن را آتش بزنند و پول و سرمایه ما از بین برود. این شیوه برای اول کار بود؛ اما کمکم شجاعت بازاریها بیشتر شد و بهصراحت میگفتند مخالف رژیم شاه هستند.
گفتوگو با استاد احمد زمانی
6) با نامه پستی، بازار تهران را تعطیل کردیم
علیرضا نباتینژاد از دیگر فعالان انقلابی بازار میگوید: یادم هست که دوسهنفر بودیم و تصمیم گرفتیم یک روز بازار تهران را ببندیم. آمدیم اطلاعیههایی چاپ کردیم و گفتیم به فلان مناسبت بازار تهران تعطیل! این را چاپ کردیم به تعداد زیاد و گذاشتیم داخل پاکت. چون مغازهمان در بازار بود و بازاریهای اصفهان هم با بازاریهای تهران در ارتباط بودند و آدرس بازاریهای تهران را داشتند، 500 عدد نامه تهیه کردیم که داخل این نامهها یکی از این اعلامیهها بود.
نامهها را چسب و تمبر زدیم و آدرسها را از صنوف مختلف گرفتیم و اینها را میخواستیم ببریم پست کنیم و برای اینکه زودتر به دستشان برسد و مثلا پسفردا بازار تهران تعطیل شود، نامهها را به تهران بردیم. 10 بسته گز کرمانی خریدیم، گزهایش را خالی کردیم، پاکتها را داخل بسته گز گذاشتیم و داخل ماشین گذاشتیم تا پلیسراه متوجه نشود.
در تهران 50 تا 50 تا میانداختیم داخل صندوقهای پستی. تعدادی هم بردیم اطراف بازار تهران و ظهر که مردم در صف نماز جماعت بودند، خودمان را رساندیم آنجا. نماز دوم که تمام شد، آنها را گذاشتیم در جامهری مساجد. هرکداممان در مسجدی بودیم و وقتی مردم میخواستند از مسجد بیرون بروند، پاکتها را دستشان میگرفتند یا داخل جیبشان میگذاشتند. به همین ترتیب بازار تهران در آن روز تعطیل شد. شب هم BBC گفت که بازار تهران به دلیل اعتراضات تعطیل بود و این واقعا خاطره خیلی خوبی برای ما بود.
7) مردم متحول شده بودند پول برای آنها ارزشی نداشت
سید حسین فیروزه تعریف میکند: در سالهای اخیر گاهی خبر میآوردند فلان سرمایهدار تعداد زیادی مرغ را در دره ریخته است. میپرسیدیم چرا این کار را کرده؟ میگفتند میخواهند کمبود به وجود بیاورند. بنده که میخواستم بروم یک مرغ برای خانهام بخرم میدیدم نیست. این هدفش ایجاد نارضایتی از انقلاب است.
عدهای بودند در سال 56 و 57 مغازهها را تعطیل کرده و رفته بودند. اما یادم هست که در محله خود ما، از خانه و راهرو و پارکینگ خودشان استفاده میکردند و یک مقدار ارزاق مردم را آورده بودند آنجا و به قیمت دولتی میفروختند؛ مثلا نفت، قند، چای و این چیزها که نیاز مردم بود، به همان قیمت دولتی به مردم میدادند.
آن طرفی هم که خرید میکرد، بهاندازه همان دو یا سه روز نیاز خودش، قند و چایی میخرید، او هم جمع نمیکرد، چون خودش هم انقلابی بود. آن کسی که میفروخت و آن کسی که میخرید، هردو انقلابی بودند. یادم هست که خیلی خانوادهها سرپرست آنچنانی نداشتند، خود مردم بهصورت خودجوش اینها را برای نیازمندان میبردند و پول هم از آنها نمیگرفتند.
8) نقش بیبدیل سرمایه بازار و تبعیت از علما
سردار مجید خراسانی میگوید: فضای بازار قبل از انقلاب واقعا فضای مذهبی بود؛ آدمهای سرمایهداری در بازار بودند که خودشان دم در مغازهها اذان میگفتند. اکثرا به مسجد میرفتند و یک فضای کاملا یکدست و مذهبی. آنها از آیتالله خادمی که رئیس حوزه علمیه اصفهان بودند، تبعیت داشتند.
خود این بازاریهای سرمایهدار پول میگذاشتند روی هم، میدادند به کسبه جزو بازار که مشکل مالی داشتند، این خودش واقعا کار انقلابی و مردمی بود. بازار تهران، اصفهان، تبریز و یزد که تعطیل شد، از آنجا بود که رژیم برایش اتفاق وحشتناکی افتاد.
بخشی که در انقلاب و بعد از انقلاب مغفول واقع شده بازاریهایی بودند که در مبارزه سرمایهشان را دادند، به خاطر اینکه آبروی امام و انقلاب حفظ شود و رژیم سرنگون شود و اینها در جنگ تحمیلی هم بیشترین کمکهای مردمی را جمع کردند و الان اسمی از آنها نیست.
9) تفاوت بازار دیروز با پاساژ امروز
سید مهدی طباطبایی معتقد است: معماری ما در اسلام و ایران، معماری مسجدمحور و گستره آن در بازار است. همیشه میان مسجد، حوزههای علمیه (که دانشگاههای قدیم بودند) و بازار، یک نزدیکی وجود داشته است؛ یعنی هرکجا مسجد باشکوهی میبینید، کنارش بازار است و در دل همان بازار، یک حوزه علمیه. یعنی علم و ایمان و عمل، این سهپایه، همیشه با هم بوده است. براساس آموزههای دینی، هزینههای حوزههای علمیه و مساجد را هم باید بازاریها پرداخت کنند. باید خمس و زکات پرداخت کنند.
امروز ما مراکزی داریم تحتعنوان «پاساژ»؛ اما در گذشته مرکز اقتصادی صرفا بازار بوده است، یا لااقل عمدهترین مراکز تجاری، بازارها بودند؛ لذا اگر اتفاقی برای دین و ناموس مردم میافتاد، بروز و ظهورش از بازار بود. بازار است که به احترام فوت یک عالم ربانی، دو سه روز تعطیل میکند. بازار است که عاشورا را تعطیل میکند، که به مردم بگوید بروید برای امام حسین (ع) عزاداری کنید. بازار است که دو روز بعد از عاشورا، دسته بنیفاطمه راه میاندازد. اگر مردم بخواهند به رژیم اعتراض کنند، یا بالاتر از اینها، اگر جنگی اتفاق بیفتد، اول بازاری دست در جیب خود میکند، میگوید من هزینه را پرداخت میکنم و شما بروید جلوی صدامیان خبیث بایستید.
قافله عزاداری هیئت بنی فاطمه (س) در بازار اصفهان- امروز
تکمله؛ هیئتهای بازار اصفهان: هیئتهای مذهبی شهر که ریشه در بازار اصفهان دارند، شایسته مطالعهاند. کتاب «بازار بزرگ اصفهان» به قلم استاد گرانقدر مرحوم سیروس شفقی، در صفحه 46 به وجود 706 هیئت در اصفهان اذعان میکند و در این میان، تعداد 30 هیئت داخل بازار را نام میبرد: هیئتهای حسینیه طوقچی، بنیفاطمه، رضوی، مجلسی، انجمن اسلامی چهارسوق، ماه بنیهاشم لنبان، جوادالائمه، امامزاده احمد، شهشهان، تکیه حاج میرزا داود، حضرت ابوالفضل، مسجد حکیم، شهدای کربلای خواجو، امامزاده باقر، مسجد مصری، حضرت سجاد خیابان مولوی، چهارده معصوم پایین دروازه، علوی، متوسلین حضرت ابوالفضل، دروازه نو، پامنار، درب امام، خلجا، پیروان حق، امامزاده اسماعیل، فاطمیه احمدآباد، مسجدخان، حضرت احمد مرسل، احمدیه خوابجان، چهارسوق علیقلیآقا.
10) نمونههایی از گزارشهای ساواک و فرمانداری نظامی اصفهان
با اوج گرفتن انقلاب اسلامی، اعتصابها سراسری شد و از بازار بزرگ اصفهان به سایر اصناف هم رسید. در کتاب «انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان اصفهان» میخوانیم:«اعتصاب سراسری، رژیم را کلافه کرده بود و کارگران کارخانه بارش که تعداد آنان در سه شیفت 990 نفر و همچنین کارگران کارخانه فرزانه که تعداد آنان در سه شیفت 180 نفر هستند، دست از کار کشیدند.»
اعتصاب کارگران شرکت فلور، کارخانه تاج و ریسندگی نجفآباد، اعتصاب کارمندان سازمان رادیو و تلویزیون مرکز اصفهان، اعتصاب رانندگان کامیون اصفهان، اعتصاب کارگران پمپبنزین، اعتصاب کارگران کارخانه ذوبآهن اصفهان، همگی در گزارشهای ساواک درج شده است.
11) کامیابی آیتالله خمینی در بسیج مزدبگیران شهری
در کتاب «ایران بین دو انقلاب» ص 659 و 660 یرواند آبراهامیان مینویسد (با تلخیص):
…طبقه کارگر شهری افراد خطشکن بودند، کارگران صنعت نفت، دولت را به آستانه ورشکستگی کشاندند، کارگران بخش حملونقل و کارخانهها چرخهای صنعت را از کار انداختند، همچنین بیشتر جوانانی که جسورانه با نظامیان مبارزه میکردند، بیشتر شهدایی بودند که در راه انقلاب جان خود را از دست دادند و تودههایی که استوار و سرسخت راهپیمایی میکردند اهل محلههای فقیرنشین بودند.
…کامیابی آیتالله خمینی در بسیج مزدبگیران شهری (شاگرد بازاریها) چند علت داشت:
یکی وعده او مبنی بر ایجاد عدالت اجتماعی که از رژیم شاه این کار ساخته نبود.
دوم آنکه مراسم مذهبی، عزاداریها، تشییعجنازهها و مراسم سوگواری برای رژیم قابلکنترل نبود، بلکه همین شبکههای روضهها و تعزیههای مردمی، مردم را علیه شاه بسیج کرد و باعث سرنگونی او شد.
عامل سوم بسیج تودهها، مذهب بود که روحانیون مخالف از همین راه وارد شدند. تنها مذهب بود که مهاجران و روستاییان و حاشیهنشینان شهرها و بازاریان و روحانیون و دانشجویان را یکپارچه و منسجم کرد، مسجدها و حسینیهها، آنان را در کنار هم نشانید و روحانیون انقلابی را محبوب آنان ساخت.
چهارمین علت موفقیت آیتالله خمینی در بین طبقه کارگران شهری، خلأ ناشی از سرکوب همه احزاب مخالف سکولار، از زمان سقوط مصدق بود.