به گزارش اصفهان زیبا؛ اصفهان، خیابان چهارباغبالا و صدای ممتد کارخانهای که کارگرانش نخها را در تاروپود درهم میتنند؛ اینجا روایت دوچرخهسوارانی بوده است که از سمت سیوسهپل به این مکان قدم میگذاشتند تا با کار در کارخانه معاششان فراهم شود و حالا 91 سال از آن سالها میگذرد تا شهروندان بار دیگر رخ زیبا و دلپذیر این کارخانه نوستالژی را به نظاره بنشینند. «هفتمین رویداد نیمرخ» روایتی از داستانهای جذاب و شنیدنی این کارخانه است که به همت اداره گردشگری سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری اصفهان به بار نشسته است.
وقتی اصفهان منچستر ایران شد
عطاءالملک دهش، پدر صنعت اصفهان ایده بسیار خوبی برای خارج کردن کشور از رکود و وجود سرمایهگذاریهای هنگفتی در صنعت نساجی ارائه کرد. دهش با همکاری و همراهی هنرمند و صنعتگری به نام «ماکس اتو شونمان» نخستین کارخانه نساجی را در اصفهان راهاندازی کرد.
این کارخانه «وطن» نام گرفت و چند سال بعد «کارخانه ریسباف» دومین کارخانه نساجی اصفهان در خیابان چهارباغبالا تأسیس شد و موفقیت چشمگیر این کارخانه در اولین سال راهاندازی منجر به شکلگیری کارخانههای نساجی دیگر شد؛ بهطوریکه برخی از روزنامهها لقب «منچستر ایران» به اصفهان دادند.
در این زمان یکی از دغدغههای مهم کارخانهداران مکانیابی مناسب و تأمین نیروی کارگر بود که درنهایت تصمیم بر آن شد محل باغهای صفوی به محل احداث کارخانه باغها و میراث صنعتی اصفهان تبدیل شود. کارخانه ریسباف این امتیاز را داشت تا محصول کار و سرمایه جمعی مردم اصفهان باشد. در این دوران رضا افشار حکمران اصفهان بود. با دعوت او تجار شهرکرد هم به میدان کمک آمدند و حدود 200 هزار تومان جمع شد و در جلسه هیئتمدیره سید جواد کسایی بهعنوان مدیرعامل انتخاب شد. چند روز بعد مبلغ 100 هزار تومان دیگر جمع شد و سرمایه شرکت به 300 هزار تومان رسید.
شروع بحران در دهه 30 شمسی
این کارخانه در طول دهه 30 شمسی چند بار تعطیل و مجددا راهاندازی شد تا اینکه در دهه 40 و با رشد قیمت نفت، کارخانههای نساجی نیز نفسی تازه کردند. سرانجام در آبان 1344 کارخانه ریسباف پس از مدتها تعطیلی به همت هیئت حمایت از صنایع افتتاح شد و به دلیل بدهی به بانک ملی ایران به تملک این بانک درآمد. در این دوران و پس از استعفای سید جواد کسایی در اوایل دهه 30 کارخانه ریسباف مدیران دیگری را به خود دید. سرانجام این کارخانه در اواخر دهه 70 شمسی بهطور کامل تعطیل شد. این مجموعه در مرداد 1381 در لیست آثار ملی ثبت شد.
تلفیق سنت و صنعت
تلفیق دو سبک معماری سنتی ایرانی و معماری مدرن غربی در فضاهایی همچون کارخانههای نساجی اصفهان مانند ریسباف، در دوران شکلگیری آنها به چشم میآید و سنگبنای محیطی به نام «باغ کارخانه» در این شهر گذاشته میشود.
زیر سایه طاق و چشمه
انبارهای ریسباف عمدتا به شکل طاق و چشمه و در حاشیه محیط کارخانه ساخته شدهاند. این در حالی است که در سایر فضاها مانند سالنهای تولید، بخشهای اداری و غیره اثری از معماری سنتی نیست و این فضاها را با استفاده از تیر و ستونهای فلزی ساختهاند.
آجرنمای سلجوقی
بخشهای مختلفی از کارخانه ریسباف با استفاده از مصالح سنتی همچون آجر و خشت و کاهگل ساخته شده، اما در بدنه داخلی کارگاه و سولههای تولید از تیرآهن که در آن زمام مرسوم نبوده استفاده کردهاند؛ بهنوعی در آن زمان آجرها دیگر از نقش سازندگی خود در بنا فاصله گرفته و فقط بهعنوان پوششی برای نمای ساختمان محدود میشده است.
کاشیکاریهای صفوی
هنگام ساخت کارخانه به سبب اینکه بنا عملکردی نوین داشت و نیازمند فضایی بزرگ با دستگاههای صنعتی بود، معماری آن تحتتأثیر قرار گرفت؛ از این رو معماران آن دوره بر اساس ظرفیت مکان، آجرکاری دوره سلجوقی و کاشیکاری دوره صفوی را در ساخت فضای کارخانهها به کار میگرفتند.
نان بازو
کارخانه ریسباف برای کارگران تنها محل کار نبود. حجم و سختی فرایندهای تولید، اغلب کارگران را در دو شیفت کارخانه مشغول به کار میکرد. درواقع آنها بیشتر اوقات زندگیشان را در ریسباف بودند. همین موضوع باعث شد ریسباف از شکل کارخانه خارج و با فعالیتهای نانوایی، بقالی، تعاونی، تجاری، قصابی و بهداری، شیرخوارگاه، داروخانه و غیره در داخل مجموعه به یک شهر برای زندگی تبدیل شود. بر اساس روایت کارگران، آنها در هر نوبت که شیفتشان به پایان میرسید، کوپن نان خود را به نانوایی میبردند و سهمیه نان خود را دریافت میکردند. همچنین زنانی که در کارخانه کار میکردند، کودکانشان را به شیرخوارگاه میسپردند و مشغول به کار میشدند.