به گزارش اصفهان زیبا؛
گوهرِ معرفت آموز که با خود بِبَری
که نصیبِ دگران است نِصابِ زر و سیم
یک درکی از آقای رئیسی در اذهان جامعه ما موجود است که ایشان آدم سادهای بود. الان هم بعد از شهادتشان، بیشتر روی همین تصویر تمرکز میشود و حتی سیاسیونی که در دوران حیات آقای رئیسی با ایشان مسئله داشتند، الان دارند از سادگی آقای رئیسی تعریف میکنند.
انگار خود آقای رئیسی جوری زیست کرده که امکان این تفسیر را فراهم آورده است؛ تفسیری که تا حد زیادی رنگ اخلاق فردی به خودش میگیرد. تفسیری که میتواند هم در مقام مذمت به کار بیاید و هم در مقام ستایش. جای آن است که الان و بعد از شهادت ایشان برگردیم و این ویژگی را دقیقتر نگاه کنیم. برای اینکه امکان فکر کردن به این خصلت در آقای رئیسی را داشته باشیم، بیایید در این آیه شریفه قرآن تأمل کنیم که میفرماید: «وَمِنْهُمُ الَذِينَ یُؤْذُونَ النَبِيَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» و از ایشان کسانی هستند که پیامبر را آزار میدهند و میگویند او زودباور است. بگو گوش خوبی برای شماست به خدا ایمان دارد و [سخن] مؤمنان را باور میکند و برای کسانی از شما که ایمان آوردهاند رحمتی است و کسانی که پیامبر خدا را آزار میرسانند عذابی پر درد [در پیش] خواهند داشت.
انگار این آیه قرآن با شرایطی که در خصوص آقای رئیسی داشتیم، بیشباهت نیست. گویی یک حسی در منافقین وجود داشت که هرچه میخواهیم به پیامبر میگوییم و بعد هم انگارنهانگار. پیامبر برای ما مسئلهای درست نمیکند. و انگار میخواستند از اخلاق حضرت سوءاستفاده کنند که این آیات نازل شد. این رفتار حضرت، سادگی متعارف نیست که نشانه یک نوع بیخردی است. انسانهای کمخرد که یک بهره هوشی خوبی دارند، در این موقعیتها خیلی سروصدا میکنند و تدبیر میکنند و آدمها را مراقبت میکنند. اما انسان خردمند جوری با دیگران مواجه میشود که دیگران امکان در عین اینکه امکان ظهور و بروز پیدا میکنند و لازم نیست که کنترل بشوند، نمیتوانند آسیب هم وارد کنند. البته در این نقطه ایستادن، اقتضائاتی دارد که مهمترینش، سعهصدر داشتن است. اگر این خرد در وجود انسان نباشد، سیاستمدار نمیتواند دیگران را هضم کند.
آقای رئیسی، علیرغم اینکه ظاهراً آدم سادهای است و در فضای رسانهای ما به همین واسطه، شماتت میشود، اما در حقیقت این سادگی باعث میشود که این دولتمرد بتواند بقیه را بپذیرد. معمولاً هوش متعارف سیاسی، باعث ایجاد دوقطبی میشود و این ارتباط سالم را مختل میسازد. معمولاً رؤسای جمهور به این نتیجه میرسیدند که حدود اختیاراتشان کم است و باید یا در قانون اساسی بازنگری شود یا شورایی برای حل اختلافات تشکیل شود. غافل از اینکه این مشکلات، بیش از آنکه مربوط به ساختار و محدودیتهای آن باشد، مربوط به خلق سیاسی آن دولتمرد است. آقای رئیسی این را به ما نشان داد.
آقای رئیسی برای همهچیز تصمیم نگرفت و تکلیف همهچیز را خودش روشن نمیکرد. این نشانه استیصال دولتمرد نیست. این نشانه گشودگی او برای دیگران است. اینکه سرمایه نظام در بحث مدیر جوان، در دورههایی تضعیف شده است، مربوط به اینجاست که آیا رئیسجمهور توانسته است برای دیگران، فرصت تصمیمگیری فراهم کند یا نه. اذن بودن به معنای زودباوری نیست، بلکه امکانی برای شنیدن است. ظاهراً آقای رئیسی به جای حلوفصل شخصی و حکم دادن، میدانی میگشود و طرفین مسئله را با هم روبهرو میساخت تا گفتوگو کنند.
تفکیک بین هوش و عقل، اینجا اهمیت پیدا میکند. هوش باعث میشود که فضا را مسحور کنی، اسطورهسازی کنی و بدرخشی. نهایت این هوشیاری چندان برای سیاست ما جواب نداده است. هوش یک امکان است که باید در خدمت چیزی باشد و تا عقل نباشد، این هوش، معلوم نیست به چه سمتی اسب سیاست را بتازاند و بلکه معلوم است که بیشتر به سمت منافع فردی و حزبی و زودگذر، میل پیدا میکند.
ما در روند توسعه نامتوازن، دچار بیجایی شدهایم که دیگر هیچکس امکان تصمیمگیری در ساختارها را ندارد و باید بخشنامهها را اجرا کند و اینجا آدمها بیمسئولیت میشوند و کاری هم پیش نمیرود. روحیه آقای رئیسی، باعث شکستن این فضا میشود و اینکه استاندار شهید ارومیه هم میگوید: برای راه انداختن کار مردم، معطل بخشنامه نباشید، این استمرار شخصیت آقای رئیسی است.