به گزارش اصفهان زیبا؛ در شهادت آقای رئیسی چه چیز وجود دارد که این همه برکت در بر داشت؟ خداوند متعال به واسطه هر شهید یک حرفی را به میان مردم میآورد و همه شهادتها بر اساس یک سنت الهی پیش میآید. بازگشت شهدای غواص به میهن، شهادت شهید حججی و سپس حاجقاسم عزیز، هر کدام باب فهمی را به روی جامعه ما گشود؛ تا اینکه امروز به شهدای خدمت رسیدهایم.
معاون رئیسجمهور میفرماید: «قنوت آقای رئیسی این بود که “رب انی مغلوب فانتصر…”.» آقای رئیسی میداند که وارد شهر غریب و خراب سیاست شده است. آقای رئیسی خودش در ابتدای کار میگوید: من الان رئیس قوه قضائیه هستم. حکم دهساله دارم و در مقام مطالبه امو دارم وارد میدانی میشوم که در معرض انتخاب واقع میشوم. اگر پیروز بشوم چهارساله است و بدتر اینکه در مقام پاسخگو قرار میگیرم. اگر حسابکتاب مادی مطرح باشد، نباید بیاید. رئیسی این صحنه را میشناسد و میداند عجز و سختی در این میدان است.
حالا جالب است؛ انگشتری که آقا به ایشان هدیه میدهد، این است: «ان الله بالغ امره…» این درواقع نمادی است که اگر برای خدا به این صحنه بیایی، خدا تو را حفظ میکند و پیش میبرد. خدا با شهادت آقای رئیسی میخواهد راهی را که توسط ایشان در این میدان خطیر طی شد، برای ما حفظ کند. ما آقای رئیسی را از دست ندادیم؛ تازه بهدست آوردهایم و برای ما ماندگار شده است. دشمن سالها بود که به ما میگفت: رجایی این انقلاب شما کجاست؟ بهشتی کجاست؟ چرا انقلاب دیگر زایش ندارد؟ بعد از دولتهای مدعی انقلابیگری که بار را به منزل نرساندند، شماتت بیشتر شد. یکی از ظلمهایی که در حق آقای رئیسی در حال وقوع است، این است که بگویند آقای رئیسی فضایل اخلاقی فردی داشت؛ اما چیزی برای سیاست ما نداشت.
آقای رئیسی یک منطق حکمرانی به صحنه آورده است که باید پیدا بشود. اولین مسئله، فهم ملکوت انقلاب اسلامی است. در عرصه دینی این مغلوببودن در محضر خدا یک رکن است و بدون آن، کار پیش نمیرود. همواره تحولات مثبت از باطن عالم بهسمت ظاهر سرازیر میشود و انسانی که با این باطن مرتبط نباشد، دراین میدان نمیتواند کاری از پیش ببرد. در همین راستاست که میبینیم ایشان نظام ولایی و مناسبات آن را فهم کرده و در چهارچوب درستی با آقا رابطه برقرار میکند.
اگر به جای اشاره به این مطلب، رفتیم سراغ حجم سفرهای استانی، به خطا رفتهایم. سفرهای استانی را دیگران هم داشتهاند؛ همچنین اگر نسبت این ارتباط با عالم ملکوت را با مدل حکمرانی تبیین نکنیم، آن را به امری فردی تقلیل دادهایم. پیروزی و کارآمدی حکمرانی ما منوط به این اتصال و ارتباط است.
آقای رئیسی خودش را در نسبت با امام جامعه ناچیز میبیند؛ برای همین است که میتواند مسائل برزمینمانده انقلاب را پیش ببرد. دیگران امر ولی را مانع کار خود میدیدند؛ چون برای خودشان کارهای دیگری تعریف کرده بودند.
منطق دیگر ایشان این است که مثل امام و آقا مردم را یک پیکر واحد مؤمن میبیند که تحقق نصرت الهی در بستر همراهی با همین مردم محقق میشود. امام میفرمود که مردم ولینعمت هستند. این تعبیر منوط به همین است که مردم را یک پیکر واحد مؤمن بدانیم؛ بنابراین آقای رئیسی جایی ایستاده است که دارد ولایت طولی و عرضی را محقق میکند.
این نگاه، دیگر متوقف نمیشود که بخواهد از خودش دفاع کند. اولاً، خدا را مدافع مؤمنان میداند و لازم نمیداند از خودش دفاع کند؛ ثانیاً، دلگرم به ولایت طولی با ولی و ولایت عرضی با مردم است؛ ثالثاً، برای خودش کیسه ندوخته است که نگران حفظشدنش باشد.
این آدم همیشه امیدوار است؛ چون مطمئن است که سر این ایمان بایستیم، خدا راه را باز میکند. شهید جهان آرا بعد از سقوط خرمشهر دید همه آدمها زانوی غم بغل کردهاند. همه گفتند شهر سقوط کرده است. ایشان گفت: شهر برمیگردد. مراقب باشید ایمانتان سقوط نکرده باشد. ایمان محفوظ بماند، شهر را برمیگرداند.
در مواجهه با آقای رئیسی و شهادت ایشان و تشییع پیکرشان پس از این شهادت که بیانگر حضور خدا در صحنه بود، مراقب یک امتحان الهی باشیم؛ همانطور که قوم موسی پس از رهایی از فرعون، گرفتار قصه سامری شدند. سال 98 پس از شهادت حاجقاسم، امتحان دشوار هواپیمای اوکراینی پیشامد کرد؛ امروز هم باید مراقب یک امتحان سخت باشیم که شاید این امتحان در انتخابات، خودش را نشان بدهد که آیا شکرگزار این شخصیت، از دولتمرد بودهایم؟