به گزارش اصفهان زیبا؛ انقلاب اسلامی، یک انقلاب سیاسی است؛ به این معنا که پیشبرد اهداف انقلاب، تنها در سایه درک سیاسی مردم و حضور سیاسی آنها رقم میخورد.
سیاستزدایی از جامعه ایرانی، نتیجهای جز نابودی سیرت انقلاب اسلامی ندارد. برای اثبات این حرف، بهترین کار، بررسی نگاههایی است که در ابتدای انقلاب اسلامی درصحنه بوده است. شهید بزرگوار، شهید بهشتی در یک سخنرانی تلویزیونی در پایان سال 57 و در آستانه همهپرسی جمهوری اسلامی میفرماید: ملت ایران! بیدار باشید. از هماکنون باید حکومتی را انتخاب کنید که در آن حکومت، عامل زور و تحمیل بههیچعنوان برای رسیدن به هیچ سمتی مورد بهرهبرداری احدی قرار نگیرد. این پایه اساسی است. به نظر ما همه مسائل دیگر باید ازاینجا مایه بگیرد و از این طریق تأمین شود. از طریق دخالت آگاهانه زنان و مردان مسلمان متعهد در تعیین سرنوشت خویش و در تعیین فرد و گروهی بهعنوان زمامدار. اینیک پایه اساسی است.
بنابراین، انسان انقلاب اسلامی یک انسان سیاسی است. نسبت به اوضاع و احوال سیاسی، شناخت بالایی دارد و بر مبنای آن شناخت، اهل کنشگری سیاسی نیز هست. امام خمینی (ره) در خصوص این انسان میفرمایند: دشمنان ما از انسان میترسند. آنها که میخواهند همهچیز ما را به یغما ببرند، نمیخواهند در دانشگاههای ما یک نفر آدم تربیت شود.
وقتی یک آدم پیدا شد، مزاحمشان میشود. یک سید جمال پیدا شد که مصر را میخواست منقلب کند، از بینش بردند.
شبیه همین جملات را در خصوص شهید مدرس هم دارند: اینهایی که میخواهند انسان درست نشود، از انسان میترسند، این رژیمها از انسان میترسند. در هر رژیمى یک انسان اگر پیدا بشود، متحول مىکند کارها را. رضا شاه از مدرس مىترسید، آن قدرى که از مدرس میترسید، از دزدهاى سر گردنه نمیترسید! از تفنگدارها نمىترسید.
این انسان در چه مدرسهای تربیت میشود؟ انتخابات مهمترین لحظات سیاسی در کشور ماست که باید در خدمت تربیت چنین انسانی باشد. اما آنچه متأسفانه به چشم میخورد، غلبه نگاه بازاری بر رأی است. به این معنا که مردم در این ایام، به جای آنکه دعوت به تفکر بشوند، همچون برگههای رأی دیده میشوند که باید به هر طریق ممکن، فرد موردنظر را انتخاب کنند.
این طریق ممکن، میتواند دروغ باشد، میتواند وعدههای توخالی باشد، میتواند شگردهای تبلیغاتی باشد. میتواند شعارهای فریبنده باشد، میتواند مصرف انواع و اقسام شیوههای تبلیغاتی برای پیشبرد فرد موردنظر باشد.
همه اینها حاصل نگاه سوداگرانه به انتخابات است. به اسم آزادی، آزادی تفکر در این مقاطع حساس زمانی سلب میشود. تفکر نیاز به مجال دارد و شیوههای تجاری و تبلیغاتی، مجال تفکر را سلب میکنند. تأثیر مشاورهها و هزینههای تبلیغی میتواند هم موجب عدم رشد سیاسی و درنهایت سیاستزدایی از جامعه بشود و هم موجب انتخابهای مخرب. نگاه سوداگرانه، بدیل تحمیلهای آشکار دیروزی است که با چوب و چماق و اختناق رقم میخورد؛ یک اختناق نو برای ممانعت از انتخاب آگاهانه.
کشورایران، کشور پهناوری است و اینکه در ایام انتخابات، تمام کشور به یک مدرسه حکمرانی تبدیل بشود، نیاز به یک زیرساخت ملی مثل صداوسیما دارد. هرچند در دهههای اخیر، به علل گوناگون، مخاطب صداوسیما کم شده است و پوشش سراسری خود را تا حدی از دست داده است، اما رفتار دقیق انتخاباتی صداوسیما میتواند این پوشش را لااقل در ایام انتخابات بازگرداند.
چیزی که به نظر میرسد در مناظرههای دور دوم انتخابات امسال تا حدود زیادی رقم خورد و صداوسیما توانست مجددا یک گفتوگوی سیاسی را علیرغم مشاورههای تبلیغاتی برخی نامزدها فراهم آورد و فرصت را برای فرار از مسئلهها و چالشهای کشور محدود سازد.
در کنار این زیرساخت ملی، به نظر میرسد نیاز به میدانداری گروههای مردمی نیز احساس میشود. گروههایی که تا حدی فارغ از نتیجه انتخابات، برای کمک به انتخاب به میدان بیایند. بستر گفتوگو و تعامل مردمی را فراهم کنند و بیش از آنکه میتینگ انتخاباتی باشند، فرصتی برای دعوت به تفکر جمعی باشند.