معنابخشیدن به امر اداره

تصور شایعی که در اذهان خیلی از مردم شکل گرفته، این است که مدیران رده‌های میانی کشور، یک‌سری “خرفت بی‌چشم‌ورو هستند” که در کار اداره کشور، انسان‌هایی درمانده و در پیشبرد منافع شخصی‌شان، حریص و طمع‌کارند.

تاریخ انتشار: 12:17 - پنجشنبه 1403/04/14
مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه
معنابخشیدن به امر اداره

به گزارش اصفهان زیبا؛ تصور شایعی که در اذهان خیلی از مردم شکل گرفته، این است که مدیران رده‌های میانی کشور، یک‌سری “خرفت بی‌چشم‌ورو هستند” که در کار اداره کشور، انسان‌هایی درمانده و در پیشبرد منافع شخصی‌شان، حریص و طمع‌کارند. این تصویر، فارغ از درست یا غلط‌بودن و نیز فارغ از تناقض ناخواسته‌ای که درون خود دارد، به این معناست که مدیریت به سمت «بیجاشدن» حرکت کرده است.

بیجاشدن مدیریت، می‌تواند امر اداره را دچار اختلال کند. می‌تواند اعتمادبه‌نفس مدیر را برای غلبه بر مشکلات بگیرد. می‌تواند مدیر را به‌سمت این صورت ذهنی سوق بدهد.

فارغ از این پیامدها، باید ریشه‌یابی کنیم که این مسئله از کجا پیش آمده است. بی‌شک سریع‌ترین پاسخ، تأثیر شبکه‌های مجازی است. شبکه‌های مجازی اعتمادبه‌نفس کاذبی را به آدم‌ها تزریق می‌کنند که گویی مسائل، خیلی ساده هستند و فقط یک مدیر پخمه ممکن است از حل آن‌ها برنیاید. از طرف دیگر، شبکه‌های مجازی عرصه برملاکردن است و در این عرصه، کسی از مدیر خوب سخن نمی‌گوید و تنها وجوه منفی مدیران برجسته می‌شود.

ریشه دیگر، به رفتار مدیران برمی‌گردد که واقعاً گاهی هم همین مدل رفتار را داشته‌اند؛ اما یکی از ریشه‌هایی که کمتر از آن صحبت شده است، رفتار مدیران کلان با مدیران میانی است. در برخی از دولت‌ها تصریح می‌شده که دولت، نیاز به سرباز دارد و ژنرال نمی‌خواهد. در موارد متعددی، مدیران میانی، قربانیان حیثیت دولت‌ها شده‌اند؛ حتی یک تلقی انقلابی از این مسئله وجود داشته است که مدیر اگر دست از پا خطا کند، باید عزل شود. در برخی از دولت‌ها، مدیر میانی یک دستگاه تکثیر بخش‌نامه برای رده‌های پایین‌تر، متناسب با انتظارهای مافوق خود بوده است؛ تا حدی که گویی مدیر، اراده‌ای از خود ندارد. البته مدیران میانی هم همین رویه را در خصوص رده‌های پایین‌تر خود در پیش می‌گرفته‌اند و این امر تمام نظام اداری ما را تحت‌تأثیر قرار داده است. ما کماکان از برخوردهای چکشی با مدیران خاطی، لذت می‌بریم و به نظر می‌آید زهر این مسئله همچنان در خون ما هست.

توجه داشته باشید که این متن بنا نیست در فضیلت ابقای مدیران ناکارآمد یا فاسد سخن بگوید؛ مسئله، امکان امری به نام اداره است که گویی سلب شده. نه مدیر خودش را در این شرایط مسئول حل مسئله می‌بیند و می‌تواند با توجیه‌های متعدد، خودش را از لای منگنه مسئولیت بیرون بکشد و نه جامعه، امیدی به مدیر دارد و انتظار اصلاحی را می‌کشد.

راه چاره چیست؟ به نظر می‌رسد با معناشدن امر اداره در این شرایط، نیاز به یک تحرک از بالای نظام اداری است. اگر دولتمرد بتواند امکان و اختیار لازم را در دسترس مدیر بگذارد و روحیه اعتماد داشته باشد و تنها با دایره بسته اطرافیان حرف‌گوش‌کن خود کار نکند و سینه‌اش ظرفیت داشته باشد که برای پیشبرد امور، به امر و نهی خود تکیه نزند و میدانی برای کار و مسئولیت‌پذیری مدیران خود فراهم کند و آنان را گرفتار قواعد نظام فن‌سالارانه نکند، آن‌وقت به‌مرورزمان، مدیر معنای خودش را باز خواهد یافت. می‌تواند تصمیم بگیرد، مسئولیت بپذیرد، خود را ارتقا بدهد، پاسخ‌گو باشد و به‌عنوان سرمایه انسانی نظام باقی بماند.

حکایتی که از شخصیت آقای رئیسی به‌وسیله اطرافیان ایشان به گوش می‌رسد، دقیقاً همین‌هاست. تحمیل‌نکردن به مدیران حتی در شرایط سخت اقتصادی، کارکردن با طیف وسیعی از سلیقه‌ها، اعتمادکردن به مدیران میانی و در خصوص آن‌ها سریع تصمیم‌نگرفتن، توجه‌دادن دائمی به مسائل اولویت‌دار کشور و تحذیردادن مدیران به گرفتارکردن خود در محدودیت‌ها و به بهانه موانع قانونی، کار درست را زمین‌نگذاشتن بخشی از این حکایت‌هاست.

جالب است که بسیاری از این‌ها مواردی است که موجبات نقد به دولت آقای رئیسی را فراهم می‌کرده و این نشان می‌دهد ذائقه ما هنوز این معنا را نپذیرفته است.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

5 × دو =