به گزارش اصفهان زیبا؛ میگویند سهم عمدهای از پیروزی در انتخابات به الگوی رفتاری جناح حامی هر نامزد با توافق نظر جمعی در استفاده از هر ایده و ابزاری برمیگردد؛ آنچه در چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری هم محسوس بود و به اعتقاد کارشناسان پیروزی مسعود پزشکیان و باخت سعید جلیلی را رقم زد.
جناح چپ مشارکت در رقابت هشتم تیر را مشروط و منوط به حضور حداقل یک نامزد در انتخابات عنوان کرد و پس از گرفتن تأیید صلاحیت پزشکیان، قاعده بازی را در بستر یک نظر واحد برای حمایت همهجانبه از او به نفع خود پیش برد.
اصلاحطلبان طی دورههای گذشته انتخاباتی کنشهای متفاوتی از خود نشان دادند و در برخی از صحنهها حتی با عدم مشارکت یا نداشتن کاندیدا، میدان را تماموکمال بهطرف مقابل واگذار کردند؛ در انتخابات 1403 اما استراتژی خود را بر اساس شرایط موجود شکل دادند و درنهایت با یک نامزد در مقابل پنج نامزد از جناح مقابل همه توان خود را در استفاده از روشهایی چون تأثیرگذاری بر قشرهای مختلف جامعه بر اساس چالشهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بهکار بردند.
اصولگرایان اما با نادیدهگرفتن این رویکرد اصلاحات و البته عدم توجه به توصیههای بسیاری از بزرگان خود در اجماع و اتفاقنظر با یکدیگر، بر سر یک نامزد به توافق نرسیدند و از ضرورت این امر غافل شدند و درنهایت شکاف و فاصله میان آنها نتیجه بازی را به ضرر آنها تمام کرد.
اختلاف درونی اصولگرایان عامل باخت آنها در انتخابات
به گفته تحلیلگران، انتخابات بهترین فرصت برای اسـتفاده جــنــاحهــای سیاسی بهمنظور تحقق اهداف و مطالبههای حزبی و البته جذب مردم است و در این شرایط ائتلاف و اجماع احزاب با یک نگاه سیاسی میتواند مسیر را برای آنها هموارتر سازد و در مقابل، نبود یک انسجام درونی، میتواند فاصله آنها تا پیروزی را بیشتر کند.
به اعتقاد تقی آزادارمکی، جامعهشناس، انتخابات ریاستجمهوری سال جاری بر اساس یک دوگانه اصولگرایی رادیکال و اصلاحطلبی معتدل اتفاق افتاد، دوگانهای که جامعه در خصوص آن حساس شد و درمجموع رأی بیشتری را به صندوق نامزدی از اصلاحطلبان معتدل انداخت.
آزادارمکی با بیان اینکه بخشی از رأیآوری اصلاحطلبان به ترس جامعه از اصولگرایی رادیکال برمیگردد، به «اصفهانزیبا» میگوید: «بخشی از جامعه با این نگاه که سعید جلیلی نماد اصولگرایی رادیکال است و قصد ایجاد بنیادگرایی در ایران را دارد یا بهنوعی ادامهدهنده بنیادگرایی موجود است، به مسعود پزشکیان گرایش پیدا کردند.»
او ادامه میدهد: «در حال حاضر اصولگرایان بیش از اصلاحطلبان دارای تعارض هستند. این تعارض در دوره جدید مجلس هم خود را بهروشنی نشان داد و بنیادگرایان و رادیکالهای این طیف حاکم و اصولگرایی میانه بهنوعی حذف شده است.»
آزادارمکی خاطرنشان میکند: «در انتخابات هشتم تیر، محمدباقر قالیباف تقریبا نماینده اصولگراهای میانه توسعهگرا بود؛ اما سعید جلیلی بهعنوان یک اصولگرای رادیکال و ایدئولوژیک ظاهر شد. تقابل بین این دو باعث شد آرای آنها پخش شود. در لحظه آخر هم که قرار بود سعید جلیلی به نفع محمدباقر قالیباف کنار برود، جلیلی تن به این اقدام نداد. فرض جلیلی بر این بود که میتواند با یک مشارکت پایین پیروز انتخابات شود؛ اما ورق به نفع او برنگشت و اختلاف بین دو اصولگرا باعث قرارگرفتن نامزد اصولگرایی رادیکال در مقابل اصلاحطلب میانهرو معتدل شد و درنهایت پزشکیان پیروز شد.»
این استاد جامعهشناسی همچنین معتقد است؛ اصلاحطلبان آنطور که عنوانشده روی مسعود پزشکیان اتفاقنظر نداشتند؛ او میگوید: «اصلاحطلبان چارهای جز حمایت از پزشکیان بهعنوان تنها نامزد خود نداشتند. شاید اگر اصلاحطلبان نیز همچون اصولگرایان تأیید صلاحیت برای چند نامزد را داشتند، اختلافهای درونی میان آنها هم صورت میگرفت و چهبسا پیروز این انتخابات نیز نمیشدند.» این استاد جامعهشناسی با این اعتقاد که در میان اصلاحطلبان بر سر مسعود پزشکیان وحدت صورت نگرفته، بلکه این شرایط برای آنها یک الزام به وجود آورده است، تصریح میکند: «مسعود پزشکیان تنها گزینه اصلاحطلبان بود که البته این نامزد انتخاباتی هم با تلاش بسیار توانست انتخابات را به نفع خود رقم بزند.»
تمرکز اصلاحطلبان بر آرای خاموش بود
آزادارمکی همچنین در پاسخ به این پرسش که چرا اصولگرایان با این احتمال که اختلافها و شکاف میان آنها میتواند نتیجه را به نفع جناح مقابل تمام کند، در این انتخابات اقدام نکردند؟ میگوید: «تصور آنها این نبود. اصولگرایان با توجه به درصد آرای مسعود پزشکیان در مرحله اول، برای مرحله دوم انتخابات برنامهریزی کردند؛ البته به لحاظ آماری هم برنامهریزی آنها درست بود؛ اینکه رأی آقای پزشکیان و جلیلی اختلاف چندانی با یکدیگر ندارد و درنهایت سهمیلیون رأی قالیباف در مرحله دوم به صندوق جلیلی اضافه میشود و آنها پیروز میدان خواهند بود.اما آنها این پیشبینی را نکرده بودند که ممکن است رأی اصلاحطلبان در مواجهه جامعه با شرایط دوگانه اصولگرایی رادیکال و اصلاحطلبی معتدل و از ترس آمدن سعید جلیلی، بیشتر شود. رأی اضافهشده به صندوق آقای پزشکیان در مرحله دوم انتخابات به دلیل همین تقابل صورت گرفت. قشری از جامعه از ترس سختگیریهای بیشتر در سطح جامعه به پزشکیان رأی دادند.»
او در توضیح اینکه چرا در شرایطی همچون انتخابات اختلافهای درونی اصولگرایان مدیریت نمیشود، عنوان میکند: «به عقیده بنده هیچ حزبی به معنای واقعی در جناح اصولگرا وجود ندارد؛ بلکه همگی در قالب طیف فکری در این جناح فعالیت سیاسی میکنند. درست است که همگی آن میگویند مدافع جمهوری اسلامی هستیم، ضد غربی و ضد اصلاحطلب هستیم؛ اما این مواضع برای انسجامبخشی کافی نیست. در چنین شرایطی فردی چون مسعود پزشکیان میآید و نقش اصولگرایی را بازی میکند که مواضع خود را به متون دینی ارجاع میدهد و از نهجالبلاغه میگوید و همه اقدامات و برنامههای خود را بر مبنای توصیهها و سیاست کلی نظام و رهبر معظم انقلاب عنوان میکند؛ شرایطی که همه برداشتها از شخصیت پزشکیان را بهعنوان یک اصلاحطلب خارج از حاکمیت منتفی میکند و برای پزشکیان تنها جذب رأی خاموش میماند که باید آن را فعال
کند.» آزادارمکی خاطرنشان میکند: «به اعتقاد بنده، شعارها و وعدههای پزشکیان برای تصاحب رأی خاموش کافی بود. او با تمرکز بر رویکرد تنشزدایی در تأثیرگذاری بر اقوام، گروههای حاشیهای و توجه به نسل z همچنین اشاره به نابرابریها، قشری از جامعه را به سمت خود جذب کرد؛ اما این نکته را هم نباید فراموش کرد که اصولگرایان نمیتوانستند چنین شرایطی را برای خود بهوجود آورند؛ چراکه شکلگیری اصولگرایان بر اساس مواضع ایدئولوژیک است و نمیتواند بر موضوعهایی که اصلاحطلبان دست گذاشتند، تمرکز کند.»
احزاب رسمی در کشور ما کارکرد واقعی و وحدت رویه ندارند
یک عضو شورای هماهنگی مجمع نیروهای انقلاب نیز در آسیبشناسی چهاردهمین دوره انـتخابات ریاستجمهوری ایران به «اصفهانزیبا» از عدم کارایی احزاب رسمی به شکل واقعی و تأثیر آن بر نتیجه انتخابات میگوید: «در آسیبشناسی این موضوع سه عامل بسیار مهم مشاهده میشود:
1. عدم وجود احزاب فعال و پویا؛
2. عدم وجود شخصیتهای صاحبرأی و مرضیالطرفین؛
3. تکلیفمحوربودن.» بابک حیدری ادامه میدهد: «از مهمترین کارکردهای احزاب تجمیع ظرفیتهای معنوی و مادی در کنار همدیگر و همافزایی توانمندیهای آنان در راستای یک هدف مشترک است؛ ولیکن در بسیاری از مواقع احزاب متفاوت نیز در کنار هم برای دستیابی به یک هدف مشترک مانند تشکیل دولت یا ریاست مجلس یا حتی برتری بر یک رقیب مشترک تعامل یا معامله میکنند؛ اما این روش در کشور ما منتفی است؛ زیرا حتی احزاب رسمی در کشور ما کارکرد واقعی خود را ندارند؛ چه رسد به اینکه در کنار هم بنشینند و وحدت رویهای داشته باشند.»
اصرار نامزدهای اصولگرا بر ایفای نقش بهصورت مستقل بود
به بیان حیدری از ابتدای انقلاب تا اواسط دهه 80 نهادهایی چون جامعه مدرسین قم و جامعه روحانیت مبارز تهران یا شخصیتهای برجستهای چون آیتالله مهدویکنی، آیتالله امامیکاشانی در سطح ملی و شخصیتهایی نظیر آیتالله حائریشیرازی، استاد پرورش و… در سطح استانها حضور داشتند که سازوکار همگرایی را در جریان انقلابی مدیریت میکردند؛ ولیکن بهمرور احساس تکلیف برخی اشخاص یا گروهها این عامل را کمرنگ کرد و با درگذشت این عزیزان این عامل نیز حذف شد.»
او بیان میکند: «عدم توجه به میثاقنامه در انتخابات ریاستجمهوری 1384 توسط آقای احمدینژاد یا بیتوجهی آقای ولایتی به توصیه بزرگان در 1392 از نمونههای بارز بیاثرشدن این روش بود؛ اما آنچه وضعیت نابسامان کنونی را تشدید و کورسوهای همافزایی در جبهه انقلاب را کمرنگ کرده، احساس تکلیف شرعی بخشی از نیروهاست که پیشازاین سازوکار نهادها و بزرگان و مراجع سیاسی را نیز ابتر کرد.» او ادامه میدهد: «عدم وجود شخصیت کاریزماتیک در جبهه اصولگرا و عدم توجه نامزدها و طرفدارانشان به توصیه شخصیتهای برجسته این جبهه از دیگر عوامل شکست آنها در انتخابات بود؛ البته همانطور که گفتم، احساس تکلیف و اصرار بر ایفای نقش توسط خود شخص، دلیل دیگر این اتفاق است.» حیدری با اشاره به اینکه اصلاحطلبان در چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در قدرت نبودند، تصریح میکند: «اصلاحطلبان به هر ابزاری برای کسب قدرت متوسل شدند و از خواستههای شخصی و گروهی برای هدف بالاتر گذشتند. از طرف دیگر، تکلیفمحور هم نبودند که بگویند فقط من و دیگری نه؛ لذا همه پشتهم جمع شدند.»