به گزارش اصفهان زیبا؛ حبیب فرزند مظاهر کندی فقعسی اسدی است. از تاریخ ولادت او اطلاعی در دست نیست؛ اما برخی از مورخان سن او را هنگام شهادت ۷۵ سال ثبت کردهاند. براین اساس، تاریخ ولادتش، یک سال قبل از بعثت پیامبر(ص) است.
او در جریان واقعه عاشورا در دفاع از امامحسین و اهلبیتش به شهادت رسید. مرقد مطهر او در حرم امام حسین(ع) و جدا از سایر شهدا قرار دارد. علت جدا بودن قبر او از سایر شهدا آن است که از سران بنی اسد و مورداحترام آنان بوده است؛ بدین سبب، قبر او را از سایر شهدا جدا قرار دادند.
حبیببن مظاهر ازجمله کسانی بود که در صراط مستقیم حق و ولایتمداری ثابتقدم و استوار ماند و در شمار یاران خالص و شاگردان ویژه حضرتعلی (ع)قرار گرفت. او در ردیف یاران مخلصی همچون میثم تمار،رشید هجری،عمرو بن حمق خزاعی و دیگران، از حاملان علوم امیرالمؤمنین(ع) محسوب میشد.
حبیب؛ تحت ولایت علوی
حبیب در همه جنگها در کنار امامعلی(ع) بود. او عضوشرطة الخمیس(نیروی ضربتی و گوشبهفرمان علی(ع)) بود. حبیب از ایشان علم مَنایا و بلایا (علم به اموری که بعدها اتفاق خواهد افتاد) را آموخته بود.
گفتوگویی از او ومیثم تمار در سالهای پیش از واقعه کربلانقل شده است که در آن هر یک نحوه شهادت دیگری را پیشگویی کردهاند. با شهادت امیرالمؤمنین علی(ع) در سال چهل هجری،امامحسن(ع) رهبر مسلمانان شد؛ اما با اتفاقهایی که پیش آمد و به امضای قرارداد صلح میان آن حضرت و معاویه انجامید، رفتهرفته شرایط بر دوستداران اهلبیت(ع) سختتر شد.
حبیببن مظاهر در این دوره از چهرههای ارزشمند در کوفه بود. در دورانی که تبلیغات امویان بر ضد آلعلی گسترده میشد و شیعیان در وضع خفقانباری بهسر میبردند، او از وفاداران خط امامت و در اطاعت امامحسن(ع) بود. پس از شهادت امامحسن(ع) و امامت سیدالشهدا(ع) حبیب تمامقد در خدمت ایشان
بود.
حبیب حافظ قرآن کریم نیز بود. از امامحسین(ع) نقل شده است که او در هر شب قرآن را ختم میکرد. او در برابر پیشنهاد امان و پول برای انصراف از یاری امامحسین(ع) گفت: ما نزد رسول خدا(ص) عذری نداریم که زنده باشیم و فرزند رسول خدا(ص) را مظلومانه به قتل برسانند. در زیارت امامحسین(ع)در نیمهشعبان و چند موضع دیگر نام او آمده است.
حبیب در کربلا
هنگامی که ابنزیاد به کوفه رفت و مردم مسلمبن عقیل را تنها گذاشتند، قبیله بنیاسد، حبیب و مسلمبن عوسجه را پنهان کردند تا به آنها آسیبی نرسد. آنها مخفیانه از کوفه خارج شدند و در روز هفتم محرم در کربلا، به کاروان امام پیوستند.
به گزارش سید محسن امین، حبیب وقتی دید که یاران امام اندک و دشمنان او بسیارند، از امامحسین(ع) اجازه گرفت و نزد افرادی از قبیله بنیاسد که در نزدیکی کربلا سکونت داشتند، رفت و آنان را به یاری امام طلبید؛ اما عمربن سعد با فرستادن سپاهی، مانع پیوستن آنان به امام شد.
در روز نهم محرم، حبیب به همراهی زهیر و گروهی دیگر به همراه حضرت عباس(ع) به قصد موعظه سپاه دشمن که میخواستند به خیمههای امام حمله کنند، به ذکر اوصاف امام و یارانش پرداخت و آنان را از جنگ برحذر داشت.
در شب عاشورا هنگامیکه نافعبن هلال، حبیب را از نگرانی زینب، دختر امام علی(ع)، درباره وفاداری یاران امام حسین(ع) باخبر کرد، نافع و حبیب، اصحاب امام حسین(ع) را گردآوردند و همگی نزد امام رفتند و اعلام کردند که تا آخرین قطره خون خود از خاندان پیامبر(ص) حمایت خواهند کرد.
خرسند از نثار جان
روز عاشورا نیز امامحسین(ع) حبیببن مظاهر را فرمانده جناح چپ نیروهای خویش کرد. امامحسین(ع) در سخنرانی خود، حسب، نسب، فضایل خویش و حدیث «هذانِ سیّدا شبابِ اهلِ الجَنة» را یادآور شد و فرمود: در میان شما افرادی هستند که این حدیث را از پیامبر(ص) شنیدهاند.
در این هنگام شمربن ذیالجوشن گفت: من خدا را با شک و تردید عبادت کرده باشم، اگر بدانم تو چه میگویی. حبیببن مظاهر در پاسخ او گفت: به خدا من چنان میبینم که تو با هفتاد شک و تردید خدا را عبادت میکنی. شهادت میدهم که راست میگویی و نمیفهمی که حسینبن علی چه میگوید؛ چراکه قلب تو سیاه و مهر شده است.
نقل است که وقتی شب عاشورا فرارسید، حبیب از اینکه فردا توفیق شهادت مییابد، بسیار خوشحال بود و با بریربن خضیر که سیدالقراء نام داشت، مزاح میکرد.
بریر به او گفت: حالا چه وقت مزاح است؟! حبیب پاسخ داد: چه وقتی بهتر از حالا سزاوار خنده و شادی است؟ به خدا سوگند دیری نخواهد پایید که با حمله به نیروهای دشمن به مقام شهادت نائل آمده، در بهشت حورالعین را در آغوش خواهیم گرفت.