به گزارش اصفهان زیبا؛
جنس حضور اجتماعی زنانه چگونه است؟
این حضور اجتماعی زنانه چه مؤلفههایی دارد؟
سرمنشأ بیعدالتیهای جنسیتی امروز چیست؟
پاسخ تنها در یک کلیدواژه نهفته است؛ آنهم «حیات عاطفی زن». ساختارهای موجود یا بهتر است بگوییم ساختارهای بروکراتیک و ساختارهای مدرن با زیربناهای بینشی اماریسم و سکولاریسم، حیات انسان را فاقد چیزی که میگویند، یعنی از ابعاد ماوراءالطبیعه یا مابعدالطبیعه و به زبان سادهتر، حیات روحانی انسان، فارغ دانستهاند. شایان ذکر است؛ زنها رنجی را که بهصورت مضاعف حس میکنند و با آن در جامعه روبهرو هستند، ناشی از این میدانند که حیات عاطفی زن، حیات بسیار قویتری است و باید این را در نظر داشت که حضور او در جامعه نباید حضوری فارغ از حیات اجتماعیاش باشد.حضور اجتماعی زن باید حضوری زنانه با مصادیق زنانه باشد؛ هم از باب بیانات مقام معظم رهبری که تصویر و ترسیم روایت از زن انقلاب اسلامی دارند و هم بنا به تجربه زیستۀ زن اصیل ایرانی و هم تجربه زیستۀ زن در سرتاسر جهان. اساسا حضور زن در اجتماع بدون دغدغۀ حضور زنانه و حتی بدون حضور در تشکیلات و ساختارهای زنانه آنها را درگیر معضلها و مشکلاتی چون: رفتار و کردار مردانه کرده و جامعه از تعادل خارج شده است؛ بهخصوص دچار رنج مضاعف برای خود شدهاند.
این سنخ از بیعدالتی و حتی حس بیعدالتی اجتماعی که در زنان مشاهده میکنیم، ناشی از این است که حضور «زنانه»، حضور زنان در اجتماع یا حضور اجتماعی زنان، یا بنا به دلیل تفکر واپسگرایانه شرقی وجود نداشته است یا اگر زمانی خواسته است رقم بخورد، در پازل تجربه زیستۀ انسان غربی شروع به فعالیت کردیم؛ بهخصوص از دوران سازندگی به این طرف، مدل اجتماعی زیستی زنها، مدل اجتماعی غربی بود و ساختارهایی شکل گرفت که هیچ انقلابی در آن اتفاق نیفتاده بود. در یک بازه زمانی دقیقتر بخواهیم بگوییم، یعنی سال 57 چند سالی عقبتر و در چند سال بعد، یعنی دفاعمقدس، بروزات اجتماعی و حضور تاریخی اجتماعی زنان را میبینیم که زنان از خود، بیگانه نمیشوند؛ بلکه تاریخسازی میکنند، جامعهسازی میکنند و درعینحال برای تاریخسازی، جامعهسازی و حضور در اجتماع مجبور به ترک سنگر خانواده نمیشوند.
اگر زن دغدغه حضور زنانه در اجتماع نداشته باشد، با توجه به اینکه نباید فراموش شود که اجتماع و غیر اجتماع از هم جدا نیست، برای زن و حیات او، حیاتی اجتماعی است. حالا اگر زن دغدغه حضور «زنانه» نداشته باشد، دو سرنوشت بیشتر در انتظارش نیست: یا مردواره میشود، یا دچار چیزهایی به نام تقید دینی که درواقع همان افکار واپسگرایانه شرقی است و از حضورش در جامعه میکاهد و حتی ممانعت جدی میشود؛ طوری که باعث پردهنشینی دوباره و سرزندهترشدن تفکر واپسگرایانه میشود.