شمع ده‌سالگی سرویس گردشگری روشن است

موهبت خبرنگار میراث و گردشگری‌بودن

20 سال از روزی که برای اولین‌بار کارت «خبرنگاری» دریافت کردم، گذشته است! الان که این جمله را می‌نویسم فکر می‌کنم قبلا در ذهنم 20 سال این همه کوتاه نبود و حتما ریگی در کفش محاسبات زمانی هست که باید بنویسم 18 سال قبل در چنین روزی منِ تازه‌کار، دعوت شدم به جشن بزرگی که هفته‌نامه اصفهان‌زیبا برای روز خبرنگار ترتیب داده بود ؛درحالی‌که فقط یک ماه بود در آن خانه قدیمی جذاب خیابان کمال‌اسماعیل و برای سرویس جوان گزارش‌نوشتن را شروع کرده بودم.

تاریخ انتشار: 13:43 - شنبه 1403/05/20
مدت زمان مطالعه: 4 دقیقه
موهبت خبرنگار میراث و گردشگری‌بودن

به گزارش اصفهان زیبا؛ 20 سال از روزی که برای اولین‌بار کارت «خبرنگاری» دریافت کردم، گذشته است! الان که این جمله را می‌نویسم فکر می‌کنم قبلا در ذهنم 20 سال این همه کوتاه نبود و حتما ریگی در کفش محاسبات زمانی هست که باید بنویسم 18 سال قبل در چنین روزی منِ تازه‌کار، دعوت شدم به جشن بزرگی که هفته‌نامه اصفهان‌زیبا برای روز خبرنگار ترتیب داده بود ؛درحالی‌که فقط یک ماه بود در آن خانه قدیمی جذاب خیابان کمال‌اسماعیل و برای سرویس جوان گزارش‌نوشتن را شروع کرده بودم.

مگر می‌شود من که آن روزها هر متن منتشرشده‌ام را با ذوق در وبلاگم بارگذاری می‌کردم و تعداد گزارش‌ها و مصاحبه‌ها و خبرهای منتشرشده‌ام را می‌شمردم، در شلوغی‌های زندگی حالا حتی یادم نیاید دقیقا چند هزار متن و عکس و ویدئو در رسانه‌ها و در همین صفحه گردشگری و میراث خودمان منتشر کرده‌ام؟! حالا هر بار که دعوت می‌شوم تا در کلاس‌های تجربه‌نگاری که در دانشگاه، نمایشگاه و مؤسسه‌های آموزشی برگزار می‌شوند از تجربه‌های خبری‌ام برای جوانان دهه هفتاد و هشتادی و نوجوانان دهه نودی صحبت یا تدریس کنم، به خودم می‌گویم من که هنوز در ذهنم همان نوجوان عشق خبرنگاری‌ام که زمین و زمان را به هم می‌دوخت، در رویدادهای مختلف شرکت می‌کرد، مصاحبه‌های فارسی و انگلیسی انجام می‌داد، شب‌ها بی‌خوابی به سرش می‌زد؛ چون مغزش داشت از یک ایده برای نوشتن منفجر می‌شد و مجبور بود چراغ را روشن کند، بنشیند پای لپ‌تاپ، بنویسد و بعد نفس راحتی بکشد و بخوابد!

من که هنوز مثل روز اول از دیدن اسمم در روزنامه قند توی دلم آب می‌شود، هزار بار نوشته‌هایم را قبل و بعد از چاپ می‌خوانم و به خودم می‌گویم چه خوب شد «خبرنگار» شدم، چه خوب که «روزنامه‌نگار» شدم.دارم این متن را می‌نویسم که تلفنم زنگ می‌خورد. خبرنگار جوان ایسناست که می‌گوید می‌خواهد برای روز خبرنگار با هم گفت‌وگو کنیم. سؤال‌ها را یکی‌یکی می‌پرسد و من با هر پرسش غوطه‌ور می‌شوم در اقیانوس قشنگ دودهه‌ای‌ام. می‌پرسد و تعریف می‌کنم که خبرنگار خوب، بلد است گوش بدهد، تجزیه‌وتحلیل کند، دایره واژگان گسترده‌ای دارد، تخصصی را برای خودش انتخاب کرده، دانش آن حوزه را علاوه بر دانش روزنامه‌نگاری به دست آورده و به‌مرور هم به کارشناس متخصص و معتمدی در حوزه خبری‌اش تبدیل می‌شود، می‌داند چطور باید پرسش درست را به روش درست در جای درست بپرسد، دیدن و جست‌وجو را بلد است، دغدغه دارد، جان کلام روایتگری را می‌داند.

دیکته‌نویس نیست و از همه مهم‌تر اینکه «خبر» را محور می‌داند، نه دیده‌شدن خودش را! مکالمه‌مان تمام می‌شود. تلفن را قطع می‌کنم؛اما مصاحبه هنوز در ذهنم در جریان است. حرف‌های مگویی بوده که نگفته‌ام. حرف‌هایی هست که باید می‌گفتم. همیشه همین‌طور است! جملات اوریانا فالاچی، لری کینگ، یونس شکرخواه، فریدون عموزاده خلیلی، فریدون صدیقی، امیرقلی امینی و هزارویک روزنامه‌نگار ایرانی و خارجی معاصر و غیرمعاصر در ذهنم مرور می‌شوند.

به پیامکی که از طرف «اصفهان زیبا» آمده است، نگاه می‌کنم: «روزنامه به مناسبت روز خبرنگار به‌صورت 100درصد تولیدی منتشر خواهد شد؛ لذا خواهشمند است برای چاپ این روز علاوه بر گزارش محوری برای همه اجزای صفحه از یادداشت‌ها و گزارش‌های تولیدی جدید استفاده و سوژه اصلی صفحه را هم از یک هفته قبل اعلام کنید.»

سوژه‌های مختلفی داریم؛ اما چه موضوعی بهتر از خود ما؟! «سرویس میراث و گردشگری روزنامه اصفهان‌زیبا» تازگی‌ها شمع ده‌سالگی‌اش را روشن کرده و حالا پر از تجربه‌های ارزشمند است؛ به‌قدر یک کتاب قطور. اسفند1392 در ذهنم پررنگ است؛ چون اولین شماره نشریه دوازده‌صفحه‌ای گردشگر را منتشر کردیم و دو صفحه هفتگی را با عنوان گردشگری و میراث در روزنامه راه انداختیم. نشریه کم‌کم جدی‌تر و به کتاب‌مجله‌ای قطور و پرخواهان به نام «گردشگر مثبت» تبدیل شد؛ همان‌طور که سرویس میراث و گردشگری هم رسمابه‌عنوان گروهی مستقل و جدا از سرویس‌های اجتماعی و فرهنگ در حوالی سال‌های 1394 پا گرفت و «اصفهان‌زیبا» را در زمره معدود رسانه‌های کشور قرار داد که سرویس مستقلی دارند برای پوشش اخبار حوزه‌های میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی، گردشگری، معماری، مرمت، باستان‌شناسی، تاریخ و ایران‌شناسی. انتشار هفت صفحه در هفته و یک کتاب مجله 200 تا 400 صفحه‌ای، سال‌های 1394 تا 1396 را به رأس سهمی زیستی سرویس تبدیل کرد. کاغذ و چاپ گران و نایاب شد و ما کم‌رنگ شدیم؛ اما ماندیم. کرونا آمد و گردشگری تعطیل شد؛ اما ما ادامه دادیم و از گردشگری ایمن در کرونا صحبت کردیم و گزارش‌هایی برای نجات میراث مظلوم اصفهان نوشتیم.

خلاصه رسیدیم به 1401 که ویژه بود؛ چون دبیر سرویس میراث و گردشگری دیدبانی شد در سازمان نوسازی و بهسازی شهر اصفهان، سازمانی که متولی و کانون فعالیت‌ها در بافت تاریخی شهر است. این اتفاق، مرحله دیگری از روزنامه‌نگاری میراثی را رقم زد و در تقویت جایگاه حرفه‌ای «خبرنگار به‌مثابه کارشناس‌راوی مؤثر در تصمیم‌گیری‌ها» نقش مهمی داشت. چرا؟ چون تا پیش‌ازاین، فقط روایت و نقد می‌کردیم؛ اما حالا می‌توانستیم در اتاق‌فکر پروژه‌ها شرکت کرده و رصدمان را از نقطه صفر اقدامات آغاز کنیم؛ حتی محدود به رصد هم نمی‌شد و تأثیر بر تصمیم‌گیری‌ها را هم رقم می‌زدیم و خب چه حلاوتی بیشتر از این برای یک خبرنگار میراث؟! اینکه ببینی می‌توانی از بعضی اشتباه‌های آتی جلوگیری کنی یا از تجربه‌های خبرنگارانه‌ات برای پیشبرد صحیح و خلاقانه برخی از پروژه‌های میراثی شهری استفاده کنی؟ البته که انباشت تجربه‌ها تا امسال و همین امروز ادامه دارد و چشم‌اندازمان برایش طولانی است.

روزشمار زیست سرویس میراث و گردشگری روزنامه اصفهان‌زیبا را مرور می‌کنم و دلم می‌خواهد از همه آنان که از ابتدا در پا گرفتن این سرویس نقش داشته‌اند، بخواهم که از خاطره‌ها و تجاربشان بگویند. در تمام این سال‌ها حدود 100 نفر مستقیما با این سرویس به‌عنوان خبرنگار، نویسنده، کارشناس، طراح، گرافیست، عکاس، ویراستار و… همکاری داشته‌اند و تصمیم‌های پنج سردبیر،مدیرمسئول، یک دبیر تحریریه و یک عضو شورای سردبیری به‌طور مستقیم بر روند حرکت این سرویس تأثیرگذار بوده است. در صفحه امروز یادداشت برخی از اعضای قدیمی سرویس میراث و گردشگری را می‌خوانید.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

چهارده + 20 =