به گزارش اصفهان زیبا؛ اینجا الیادران است؛ اما اهالی محله اصرار دارند که اینجا محله چهارسوق در منطقه یک اصفهان است که روایتهای شنیدنی دارد. وارد محله که میشوی، چند خانه تاریخی در کنار هم قرار دارد.
در نقرهای چوبی یکی از خانهها ما را میبرد به عهد صفویه؛ به دل تاریخ کهن اصفهان؛ آن زمانها که خانهها دو کلون مردانه و زنانه داشت. تقتق تق کلون زنانه را میکوبیم؛ اما کسی از خانه خارج نمیشود. زنگ مستطیلی بالای در خانه نشان از عنصر سنت و مدرنیته در کنار هم دارد. چند زنگ که مینوازیم مرد متبسم میانسالی با چشمهای سبز درشت در را میگشاید و میایستد لای در. از او درخواست میکنیم تا بگذارد از خانه بازدید کنیم. میگوید: «باید همسرم برای ورود شما به خانه اجازه دهد.» سه بار میرود و برمیگردد و هر بار میگوید: «همسرم به شما اجازه ورود نمیدهد.»
صاحبخانه سید محمد هدایی از نوادگان سید اسدالله هدایی است. سید محمد شاغل در بازار اصفهان است. او میگوید: «اینجا کوچه شهید حسینزاده در محله چهارسوق است و خانهای که ما در آن زندگی میکنیم از عصر صفویه و متعلق به 800 سال پیش و ارثیه پدربزرگم است. قدیمها همه در این محله با صلح و صفا در کنار هم زندگی میکردند و بیگانگیهای امروزی در میان مردم وجود نداشت. در این محله قبرستانی در کنار بیمارستان کاشانی بود و آسیاب و جوی پرآبی به محله زینت داده بود. برخی از علما و مفاخر اصفهان در این محله زندگی میکردند؛ ازجمله حجتالاسلام روضاتی و حجتالاسلام سید اسدالله هدایی پدربزرگ من که هماکنون خانههایشان بهصورت میراثی در اختیار بازماندگان قرار داده شده
است.
خانه حجتالاسلام جعفر روضاتی مربوط به دوره قاجار است. این اثر ۱۷ اسفند ۱۳۸۱ با شماره ثبت ۷۶۵۴ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. مردم آن سالها دهه اول محرم به خانه روضاتی میآمدند و در مراسم عزاداری اباعبداللهالحسین(ع) شـرکت میکردند. این خانه برای آنها تداعیکننده خاطرههای پدربـزرگها و مادربزرگهای اهالی محله است. پدر من هم از بازاریهای معروف اصفهان بود و در همین خانهای که محل سکونت ماست زندگی میکرد.»
روبهروی خانه سید محمد هدایی، مردی با عینکی تهاستکانی ایستاده است: «شما خبرنگار هستید؟» دستهایش را پشت کمرش قفل میکند و گوید: «ما نزدیک 55 سال است در این محله زندگی میکنیم. اینجا زندگی در جریان است؛ اما تا هنگامی که آسیاب و جوی آب در این محله بود، درخشش بیشتر بود و مردم شادابتر بودند؛ اما حالا که همه مادیها و جوی آبها خشکیده است، مردم هم سرزنده نیستند.»