قبر 9 متری در دل محله

یکی از نمادهایی عجیب محله الیادران مزار باباعلمدار است.

قبر 9 متری در دل محله - اصفهان زیبا

به گزارش اصفهان زیبا؛ یکی از نمادهایی عجیب محله الیادران مزار باباعلمدار است. درست کنار یک کوچه و در جوار مدرسه‌ای بزرگ، یک قبر بزرگ سیمانی به طول 9 متر. قبر نشانه خاصی ندارد. یک حوض شکسته روی قبر است و یک درخت تنومند هم کنارش. گفته می‌شود این قبر باقی‌مانده از قبرستان تاریخی الیادران است. بالای قبر تابلوی سبزی نصب شده که روی آن نوشته «باباعلمدار».

خبری از شجره‌نامه یا کتیبه‌ای که توضیح بدهد دقیقا این قبر کیست و اینجا چه می‌کند یا چرا قبرش این‌قدر بزرگ است وجود ندارد. گوشه تابلو یک شمع به‌نیمه‌رسیده دیده می‌شود و مشخص است برخی برای گرفتن حاجت سراغ این قبر می‌آیند. جست‌وجوی محلی‌ام را برای دانستن گذشته این قبر شروع می‌کنم.در جست‌وجوهای قبلی در محله از قدیمی‌ها چند روایت از گذشته این قبر شنیده بودم، اما به دنبال مطلب معتبرتری بودم. یک مغازه قدیمی کمی بالاتر از قبر باباعلمدار دیده می‌شود. بعد از پیچ کوچه و نرسیده به خیابان صارمیه بالای سر مغازه‌ای نوشته بقالی سلمان. مغازه بین گذشته و حال مانده است.

هم از گذشته نمادهایی دارد هم تلاش کرده سبک و سیاق سوپرمارکت‌های جدید را داشته باشد. اما گوشه و کنار مغازه حس خوب بقالی‌های قدیمی به چشم می‌آید. ترازو و عکس‌های قدیمی در مغازه نشان از عمر بالای مغازه دارد. خودش را محمدرضا علی‌نقیان معرفی می‌کند. وقتی می‌گویم می‌خواهم درباره الیاداران و باباعلمدار بدانم، خودش را روی صندلی جابه‌جا می‌کند و می‌گوید: «دو نقل‌قول هست درباره باباعلمدار. یک نقل می‌گوید این فرد خودش عارف بوده و مورداحترام مردم محل. ساکن همین محل بوده و علمدار. یک‌جور میان‌دار و محافظ محله هم بوده است. یک عَلمی داشته از آن‌هایی که محرم می‌بندد درِ خانه‌ها. کارهای محله را رتق‌وفتق می‌کرده. به خاطر جایگاهش وقتی از دنیا می‌رود عَلمش را هم در کنارش خاک می‌کنند. همین می‌شود که طول قبرش زیاد است.»علی‌نقیان به مدرسه‌ای که روبه‌روی مغازه‌اش واقع است اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «همه این زمین‌ها که حالا دو تا مدرسه شده و خانه مردم، قبلا قبرستان بوده، قبرستان الیادران چهاردیواری بوده و اتاق داشته است، اما حالا از آن قدمت چیزی باقی نمانده است.»

دفتر روی میزش را باز می‌کند و می‌گوید: «روایت دوم را قدیمی‌ها این‌طور می‌گویند که باباعلمدار اهل محل نبوده است. یک روز با افرادی در محله دیگر درگیر می‌شود و افراد مهاجم تا قبرستان دنبالش می‌کنند. به این قبرستان می‌آید و به قبرستان که می‌رسد، می‌گوید “ای یاران به دادم برسید” که زمین دهان باز می‌کند و او را می‌بلعد. می‌گویند الیادران از ناله “ای یاران” او گرفته‌ شده و بعدها تبدیل‌شده به الیادران.» روایت دوم شبیه افسانه‌هاست.

اینکه چرا این قبر درست در کوچه قرار گرفته و وقتی قبرستان در طرح بازسازی قرارگرفته باقی‌مانده، نشان از اهمیت این قبر و صاحبش در محل دارد. اما اینکه چرا مسئولان فرهنگی شهر یا مردم محل هم به دنبال ثبت روایتی درست از صاحب این قبر نبوده‌اند و برای معرفی او اقدامی نکرده‌اند، جای سؤال دارد. باباعلمدار می‌شود بشود یک اسطوره و باقی بماند برای آیندگان از گذشته، اما با ثبت گذشته‌ای درست و قابل‌باور.