تبارشناسی بهاییت در اصفهان در نسبت با رژیم سیاسی قاجار و پهلوی

فرقه «بابیه» به پیروان سید علی‌محمد شیرازی (۱۲۲۹-۱۱۹۸هجری شمسی) گفته می‌شود. او از مدعیان بابیت امام دوازدهم(عج) شیعیان بود و بعدها مدعی مهدویت و نبوت شد.

تاریخ انتشار: 12:28 - شنبه 1403/06/17
مدت زمان مطالعه: 9 دقیقه
تبارشناسی بهاییت در اصفهان  در نسبت با رژیم سیاسی قاجار و پهلوی

به گزارش اصفهان زیبا؛

فتنه بابیه

فرقه «بابیه» به پیروان سید علی‌محمد شیرازی (۱۲۲۹-۱۱۹۸هجری شمسی) گفته می‌شود. او از مدعیان بابیت امام دوازدهم(عج) شیعیان بود و بعدها مدعی مهدویت و نبوت شد. این فرقه در طول عمر کوتاه هفت‌ساله خود، عامل فتنه‌ها و درگیری‌هایی خونین در ایران عهد محمدشاه و ناصرالدین‌شاه قاجار بود. علی‌محمد شیرازی تحت‌تأثیر «شیخیه» مسئله باب‌بودن خود را مطرح ساخت.

علاقه مردم به بحث موعود و مهدویت و حمایت استعمار و تضعیف روحیه ملی بعد از ترکمانچای در پیشرفت اولیه کار او مؤثر بوده است. از آثار او کتابی پر از اغلاط نحوی به نام «بیان» است. از خدمات بزرگ امیرکبیر، به‌دارآویختن سید علی‌محمد باب در سن 31سالگی، پس از مناظره با علما و اثبات ارتداد او بود که متن سؤال‌ها و جواب‌های نامربوط باب در تاریخ ثبت شده است.پس از او، پیروانش به دودسته ازلیان (به رهبری میرزا یحیی نوری معروف به صبح ازل) و بهاییان (به رهبری حسینعلی نوری ملقب به بهاءالله) تقسیم شدند. امروز دیگر از ازلیان اثری باقی نمانده است؛ اما بهاییان در عصر پهلوی با حمایت استعمارگران به اوج ثروت، نفوذ و تشکیلات گسترده رسیدند و هم‌اکنون نیز مقر اصلی آن‌ها با نام «بیت‌العدل اعظم» در شهر حیفا در اسرائیل (رژیم صهیونیستی) واقع است.

بهاییت و استعمار پیر

هرچند ابتدا روسیه یکه‌تاز حمایت از بابیان و بهاییان بود؛ اما رقبای روسیه ازجمله انگلستان، به تکاپو افتادند تا از این فرصت به نفع خود استفاده کنند. نقش انگلستان و حمایت از بهاییت، بعد از عباس افندی (ملقب به عبدالبهاء، دومین رهبر فرقه بهاییت) پررنگ شد.بعد از جنگ جهانی اول و سقوط حکومت تزار، حمایت دولت روسیه از بهاییان به پایان رسید. از طرفی، سرزمین فلسطین به دست انگلیس‌ها افتاد؛ بنابراین عبدالبهاء به‌دلیل حفظ منافع خود و پیروانش، زیر چتر حمایت انگلستان قرار گرفت. او همچنین خدمات بسیاری به دولت انگلستان ارائه کرد.

اعطای مدال قهرمانی «نایت هود»، همچنین لقب «سِر» از طرف دولت انگلیس به عبدالبهاء- عکس اصلاح رنگ شده است.

در نقد و افشاگری علیه فعالیت‌های فرقه‌ای و تشکیلاتی بهاییت، کتاب‌های متعددی نوشته شده است که می‌توان به آن‌ها رجوع کرد؛ ازجمله خانم «مهناز رئوفی»، از مستبصرین و نجات‌یافتگان از این فرقه ضاله است که او و همسر سابقش (بهزاد جهانگیری) چندین جلد کتاب از خاطرات خود در مواجهه با شگردهای بهاییت را منتشر کرده‌اند.

بهاییت در نجف‌آباد سمیرم و بهارستان

نام شهر «نجف‌آباد» ابتدا در فتنه باب و سوءقصد به جان ناصرالدین‌شاه مطرح می‌شود.به روایت اعتضادالسلطنه در کتاب «فتنه باب»، صفحه 68-48 «روز یکشنبه 18 شوال 1268 ق، که ناصرالدین‌شاه از تهران به‌طرف رودبار به قصد شکار حرکت کرد، تعداد شش نفر که سه نفرشان نجف‌آبادی بودند، در لباس رعیتی و به بهانه اظهار تظلم به او نزدیک شده، دست در جیب خود کردند تا عریضه خود را تقدیم شاه کنند؛ سپس تپانچه را از زیر لباس خارج کرده و به او شلیک کردند. یکی دیگر از آن‌ها شمشیری را از زیر عبا خارج کرده و به شاه حمله برد؛ اما مأموران حمله آن‌ها را دفع کرده و آن‌ها را دستگیر کردند. تعداد 26 نفر از حمله‌کنندگان و دستیاران آن‌ها دستگیر و به طرز فجیعی به قتل رسیدند…».

فضل‌الله خلیلی در کتاب «تاریخ و فرهنگ مردم نجف‌آباد» در صفحات 559 تا 570 به گردآوری تاریخچه و فعالیت بهاییان در نجف‌آباد پرداخته است. او داستان گسترش بهاییت در نجف‌آباد را این‌گونه می‌نویسد:

«ملا زین‌العابدین فردی روحانی بود که در سال‌های قبل از 1269 هجری در نجف‌آباد زندگی می‌کرد و پیش‌نماز مسجد بازار (آقا محمد) بود. او چندین سال به ارشاد مردم پرداخت و مورد وثوق مردم بود. ملا تحت‌تأثیر صحبت‌ها و نشست‌وبرخاست با درویشی که از خارج شهر به آنجا آمده بود، قرار گرفت و به جانشینان سید علی‌محمد باب گرایش پیدا کرد و سرانجام به میرزاحسینعلی نوری (بهاءالله) می‌پیوندد. او محرمانه عده‌ای را دعوت کرده و حدودا 100 نفر مرید هم پیدا می‌کند. سرانجام پس از اتمام نماز جماعت ظهر نوزدهم ماه رمضان، بالای منبر رفته و پس از قرائت خطبه‌ای، دانه خرمایی را در حضور نمازگزاران به دهان برده و می‌گوید: مؤمنین، بر من ثابت شده که امروز پایان ماه رمضان و عید فطر است. صحبت‌های دیگری نیز احتمالا برای تبلیغ پیوستن مردم به جانشینان باب و معرفی بهاءالله انجام داده که از کم‌وکیف آن اطلاعی در دست نیست. این اتفاق آن‌قدر عجیب و غیرمترقبه بود که بین مردم اختلاف شدیدی بروز کرد و بعضی قصد جان ملا را می‌کنند؛ اما در گرماگرم این مشاجرات، ملا از منبر پایین آمده و در میان مردم ازنظرها پنهان می‌شود. این غیبت نیز بعضی از مردم ساده را دچار شک و دودلی می‌کند. ملا درواقع پس از فرود از منبر، از طریق حفره‌ای که پشت منبر و زیر آن ایجاد کرده بود، وارد نقبی می‌شود که انتهای آن به خانه‌اش منتهی می‌شده است (این خانه تاریخی هنوز در نجف‌آباد موجود است و گاه زیارتگاه بهاییان است). بلافاصله با لباس مبدل خانه را ترک و عازم بغداد می‌شود و به بهاءالله می‌پیوندد و از آن به بعد کاتب بهاءالله و همراه و مرید او می‌شود و سرانجام نیز در عکا فوت می‌کند. فرزند ملا زین‌العابدین نیز به نام نورالدین زین، منشی مخصوص شوقی افندی می‌شود.»

حجت‌الاسلام مجید رجایی، کارشناس فـرق و ادیان، در گفت‌وگو با «اصفهان‌زیبا» می‌گوید:

«تجمع اصلی بهاییت در استان اصفهان، ابتدا در نجف‌آباد بوده است؛ اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با سخت‌گیری و فشار مردم نجف‌آباد و چند مرتبه تخریب قبرستان بهایی‌ها، آن‌ها مجبور به کوچ از این منطقه می‌شوند و به شهر جدید بهارستان و در مقطعی از زمان، به روستاهای اطراف سمیرم کوچ می‌کنند. از جمعیت آن‌ها نیز به دلیل مخفی‌بودن اطلاع دقیقی در دست نیست و نیروهای امنیتی نیز اطلاعات آماری در اختیار ما قرار نداده‌اند.»

بهاییان پس از تخریب گنبد حظیرةالقدس

حظیرةالقدس مرکز اداری بهاییان در تهران بود. با اوج‌گیری مبارزات علیه بهاییت و درخواست آیت‌الله بروجردی و آیت‌الله کاشانی و منبرهای پرحرارت حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمدتقی فلسفی در رمضان المبارک 1334 که از رادیو پخش می‌شد، محمدرضاشاه پهلوی، تخریب این ساختمان را برای فروکاستن از اعتراضات مردم تأیید کرد. درواقع ارتش با پیش‌دستی‌کردن، ساختمان را به‌طورموقت در تصرف خود درآورد و تنها گنبد آن با نظارت سپهبد نادر باتمانقلیچ و با حضور حجت‌الاسلام فلسفی تخریب شد؛ اما پس از چندی ساختمان مجدد به بهاییان بازگردانده شد.

مرحوم سید علی‌اکبر پرورش در این رابطه می‌گوید: «در اصفهان فعالیت تبلیغی گسترده و آشکار بهاییان در حظیرةالقدس در خیابان سیدعلیخان با تعداد حدود 40 تا 50 نفر از اعضا به شکل مختلط برگزار می‌شد و هواداران آنان در اداره‌ها و دانشگاه و مدارس تبلیغ می‌کردند؛ ولی پس از مبارزات خطیب مشهور تهران، شیخ محمدتقی فلسفی، با بهاییان در سال 1334 شمسی، تبلیغات آشکار بهاییان در آن مرکز کاهش یافت و بهاییان به فعالیت مخفی روی آوردند.» (مصاحبه دکتر اصغر منتظرالقائم با سید علی‌اکبر پرورش، 1386 شمسی)می‌توان گفت، هرچند در آن سال تلاش‌های آیت‌الله‌العظمی بروجردی و حجت‌الاسلام فلسفی برای مواجهه با فرقه بهاییت به نتیجه مطلوب نرسید؛ اما در میان مردم بینشی آفرید که زمینه‌ساز مواجهه گسترده ملت ایران با این فرقه در سالیان بعد شد.

عربی‌بافی‌های بی‌سروته باب و بهاء

احمد کسروی که البته خود با «ادیان» به معنای شریعت مشکل دارد، در کتاب «بهاییگری» با بازخوانی مستقیم آثار بهاییان، آن‌ها را یک‌رشته سخنان پوچ و بی‌مایه می‌داند؛ به‌طورمثال در صفحه 67 در نقد کتاب «نقطه الکاف» و سخن یکی از بزرگان بهاییت که می‌گوید «همین‌که خبر ظهور آن جناب [باب] به من رسید و به‌قدر یک صفحه از آیات آن فرقان را دیدم، هوش از سرم به‌در شد و بی‌اختیار در عین اختیار تصدیق ایشان را نمودم»، این‌گونه به محاجه می‌پردازد:

«… ما نمی‌دانیم این دروغ‌ها را ملا محمدعلی گفته یا حاجی میرزاجانی از خود ساخته. اگر این سخنان راست باشد، باید بگوییم ملا محمدعلی بی‌مایه‌تر و نافهم‌تر از خود باب می‌بوده. نافهمی و بی‌مایگی بالاتر از این چه باشد که کسی عربی‌بازی‌های غلط و پوچ باب را با آیه‌های قرآن به یک ارج شناسد؟

ما پیش‌تر نمونه‌ای از گفته‌های باب در «تفسیر سوره کوثر» که آن را در برابر قرآن و در آغاز کار خود نوشته، آوردیم و در اینجا نمونه دیگری را می‌آوریم تا خوانندگان در پیش چشم دارند. باب در این کتاب پس از آنکه خود سوره را «تفسیر» کرده و یک ‌رشته سخنان پوچ و شگفت‌آور به هم بافته… که درباره الف چنین می‌نویسد:

(ثمّ الألف القائمة علی کل نفس آلتی تعالت و استعالت و نطقت و استنطقت و دار و استدارت و اضائت فاستضائت و افادت و استفادت و اقامت و استقامت و اقالت و استقالت و سعرت و استسعرت و تشهقت و استشهقت و تصعقت و استصعقت و تبلبلت و استبلبلت و ان فی الحین اذن الله لها فتلجلجت ثم فاستلجلجت و تلائت ثم فاستلالئت و قالت با علی صوتها تلک شجره مبارکه طابت و طهرت و ذکت و علت نبتت من نفسها بنفسها لنفسها إلی نفس‌ها…)».

خاطرات مستر هِمفر انگلیسی و دالگورکی

سیدمهدی طباطبایی، از پیشگامان انقلاب اسلامی در اصفهان، می‌گوید: استعمارگران «بهاییت» را در ایران و «وهابیت» را در عربستان سعودی راه انداختند. متأسفانه در کارشان موفق هم بودند. اگر صدای من به گوش جوانان برسد، توصیه می‌کنم کتاب «خاطرات مستر همفر انگلیسی» و «خاطرات دالگورکی جاسوس روسی» را حتما بخوانند.

توضیح: هرچند دو کتاب «خاطرات مستر همفر» و «خاطرات کینیاز دالگورکی» سند قوی ندارند؛ اما مطالب آن‌ها که بیانگر شگردهای استعمار در فرقه‌سازی و وضعیت نابسامان کشورهای اسلامی در عصر عثمانی است، بسیار آموزنده است.

فعالیت وسیع بهاییان در دهه 50

در دهه 50 با فعالیت وسیع بهاییان در ایران و حمایت زیرکانه حکومت پهلوی از آن‌ها مواجه می‌شویم. اتفاقاتی که در این سال‌ها رخ می‌دهد، یکی واگذاری رانتی 50درصد از سهام بانک صادرات به شخصی بهایی به نام «هژبر یزدانی» است؛ همچنین «ثابت پاسا» مالک کارخانه‌های نوشابه‌سازی پپسی‌کولا و بزرگ‌ترین برج تهران است. دربار، ارتش و کابینه هویدا نیز در احاطه بهاییت است. طبیعتا این وقایع در کشور و در اصفهان که بهاییت را انحراف از تشیع و فرقه‌ای منفور و صهیونیستی ساخته دست استعمار می‌دانند، واکنش‌هایی دارد.احمد زمانی، استاد تاریخ، می‌گوید: «بانک صادرات توسط مردم و علما تحریم شد. صادرات در آن زمان مهم‌ترین بانک خصوصی ایران با سه‌هزار شعبه در سرتاسر کشور بود. بانک صادرات حتی در شهرها و روستاهای کوچک هم شعبه داشت؛ درحالی‌که هیچ مؤسسه دولتی دیگری در آن مناطق نبود.»
رضا طیب‌نیا، از اعضای سابق انجمن حجتیه در اصفهان، می‌گوید: «فقط سهام بانک صادرات به هژبر یزدانی واگذار نشده بود؛ حتی کارخانه قند نقش‌جهان واقع در خوراسگان اصفهان را که متعلق به برادران همدانیان بود، به او واگذار کردند. همدانیان را تحت‌فشار گذاشتند که این کارخانه را به هژبر یزدانی بفروشد. فقط این کارخانه یا بانک نبود؛ هر طرفی که می‌رفتید و هرجا که باغ‌ها یا مزرعه آبادی دیده می‌شد، کنار آن تابلویی به نام کشت و صنعت هژبر یزدانی بود.»

شب‌نشینی‌های بهاییت

محمدعلی ولایی، از خاطرات مبارزات انقلاب اسلامی در اصفهان، می‌گوید:

«اعلام شد که پپسی‌کولا مال بهاییت است که بلافاصله مردم این نوشابه‌ها را تحریم کردند. شاید 70 تا 80درصد مردم مسلمان از این نوشابه نمی‌خوردند و آن‌هایی هم که می‌خوردند، نمی‌دانستند. خیلی از شرکت‌هایشان را تحریم کردند؛ ولی مجالس آن‌ها در اصفهان خیلی اوج گرفته بود و مخصوصا اطراف اصفهان و در روستاها سم‌پاشی می‌کردند. آن زمان همه در فقر بودند و با یک شکلات یا یک آدامس یا نوشابه جذب می‌شدند و بعد ایده‌شان را به آن‌ها تلقین می‌کردند. بچه‌ها چندتا از محل استقرارشان را منهدم کردند که یکی از آن‌ها در خیابان ابن‌سینا و چند جای دیگر بود که شناسایی کرده بودند. آن‌ها یک سری بی‌حرمتی‌هایی می‌کردند؛ مثلا مجلس شبانه داشتند، زن و مرد مختلط بودند و بیشتر آن زمان از اسرائیل نشئت می‌گرفتند و پول پخش می‌کردند. درباریان انگیزه‌شان بیشتر این بود که پست‌های حساس را به بهاییت بدهند تا یک فرد اسلامی در اداره‌ها استخدام نشود.»

جلسه بهایی‌ها را ناامن کردیم

مصطفی اژه‌ای می‌گوید: «نیمه دوم سال 57 موظف شده بودیم در محله‌ها هسته مقاومت تشکیل بدهیم. من پانزده‌تا از بچه‌های محله را که با هم فوتبال بازی می‌کردیم جذب کرده بودم و یکی‌دوتا جلسه در خانه تحت‌عنوان آموزش قرآن برایشان گذاشتم. یک مستشار آمریکایی و یک بهایی در محله ما بودند که هر از چندوقتی در خانه این بهایی جمع می‌شدند و مراسمی می‌گذاشتند. یک شب با بچه‌ها تصمیم گرفتیم جمعشان را به هم بریزیم که یک کوکتل‌مولوتف انداختیم در توالتشان و تعداد زیادی در و پنجره را از بیرون شکستیم و محیط را ناامن کردیم و همه فرار کردند. بعد یک اطلاعیه خودمان درست کردیم که اگر یک بار دیگر اینجا جمع شوید، همه‌تان را می‌کشیم و تقریبا جلسه بهایی‌ها را از بین بردیم.»

نفوذ بهاییت از زمان رضاشاه

بهاییان در اثر حمایت‌های رژیم پهلوی، در مدت کوتاهی چنان از رشد سریع و نفوذ در ارگان حکومت برخوردار شدند که طبق گزارشی که ساواک در سال ۵۱ تهیه کرده، اسامی ۱۱۲ نفر از افسران شاغل در مراکز حساس ارتش، شهربانی و ژاندارمری و ۵۶ نفر کارمند عالی‌رتبه از وزارت تا مدیریت نام برده شده است (آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده بهاییان). این مشاغل حساس‌ترین پست‌ها از وزارت تا ریاست کتابخانه ارتش است. بدیهی است که لیستی که ساواک تهیه کرده، لیست کاملی از بهاییان شاغل در نیروهای مسلح و اداره‌های دولتی نیست.

فرخ‌رو پارسا، وزیر بهایی آموزش‌وپرورش در کابینه هویدا که پس از پیروزی انقلاب اسلامی اعدام شد.

امیرعباس هویدا، فرزند حبیب‌الله (عین الملک) در سال ۱۲۹۸ ه.ش. متولد شد. هویدا در یک خانواده بهایی به دنیا آمد و پدرش جزو مبلغان و داعیان فرقه ضاله بهاییت به شمار می‌رفت. هرچند که هویدا می‌خواست به‌ظاهر بهایی قلمداد نشود؛ اما ارتباط او با افراد فرقه بهاییت قطعی بود. در مدتی که مأمور کمیساریای عالی پناهندگان بود، با سازمان‌های فراماسونری ارتباط برقرار کرد و یکی از اعضای برجسته فراماسونری در اروپا و استاد اعظم لژ بزرگ ملی فرانسه بود. (به نقل از کتاب «یادگار معنوی»، پاورقی صفحه 306)

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

یک × سه =