مدارس مذهبی و سوءتفاهم پاستوریزاسیون

معمولا مدارس غیرانتفاعی ترکیبی از مسائل آموزشی و پرورشی را برای ارزیابی متقاضیان در نظر می‌گیرند؛ هرچند برخی به این سو و بعضی هم به آن سو غش می‌کنند …

تاریخ انتشار: 12:27 - یکشنبه 1403/06/25
مدت زمان مطالعه: 4 دقیقه
مدارس مذهبی و سوءتفاهم پاستوریزاسیون

به گزارش اصفهان زیبا؛ معمولا مدارس غیرانتفاعی ترکیبی از مسائل آموزشی و پرورشی را برای ارزیابی متقاضیان در نظر می‌گیرند؛ هرچند برخی به این سو و بعضی هم به آن سو غش می‌کنند؛ یعنی بر یکی از دوبال آموزش یا پرورش تأکید بیشتری دارند. سابقه این شیوه از گزینش به مدارس مذهبی در دهه 1320 و 1330 برمی‌گردد.

قصه از آنجا شروع شد که با گسترش شتابان مدارس پس از تصویب لایحه تعلیمات اجباری در دوره رضاشاه، بسیاری از خانواده‌های مذهبی به دلیل شرایط فرهنگی موجود در آن حاضر به ثبت‌نام فرزندشان نبودند؛ به‌ویژه اینکه بر پوشش دختران هم سخت‌گیری انجام می‌شد.

پس از کناررفتن او، تغییر اندکی در فضای سیاسی کشور رخ داد؛ بنابراین روحانیان به همراه کسبه بازار در بسیاری از شهرها ازجمله تهران تصمیم گرفتند از وزارت فرهنگ آن زمان مجوز گرفته و خود اقدام به تأسیس مدرسه کنند.

شاید شیخ عباسعلی اسلامی را بشناسید که در سال 1322 اولین مدرسه با عنوان مدارس اسلامی را تأسیس کرد و سپس از طریق «جامعه تعلیمات اسلامی» گسترده‌ترین شبکه مدارس غیرانتفاعی را در کشور مدیریت می‌کرد. این شبکه در اصفهان با حمایت آیت‌الله خادمی و همت شیخ غلامرضا فیروزیان به تأسیس چند مدرسه اقدام کرد که شرح آن را کیمیا کشتی‌آرا و علیرضا ابطحی در مقاله خود آورده‌اند. در این مدارس علاوه بر دروس رسمی، تعلیمات شیعه نیز به دانش‌آموزان تدریس می‌شد و توانست آن‌چنان نظر خانواده‌های مذهبی را به خود جلب کند که منجر به دستگیری برخی از کادر آن شد.

اما روایت کمترشنیده‌شده و قابل‌استفاده‌ای از ابتکار شیخ جواد فومنی، یک روحانی فعال دیگر هست که یکی از اولین مدارس اسلامی را در خیابان خراسان (در جنوب تهران) با الگویی متفاوت تأسیس کرد. پایه این دو مدرسه دخترانه و پسرانه را نه بازاریان ثروتمند، بلکه زاغه‌نشین‌های حاشیه تهران گذاشتند. پسرش شیخ مصطفی فومنی برای من تعریف می‌کرد: «در جنوب تهران افرادی بودند که نوعا پایین‌ترین درجه درآمد را داشتند. حالا یک روحانی می‌خواهد کار اجتماعی کند؛ هیچ پولداری آنجا نیست و باید از فقرا استفاده کند. چگونه؟ ایشان یک شرکتی درست کرد؛ منتها غیرانتفاعی که اسمش بود “شرکت تعاونی روزی 10 شاهی”… ایشان منشوری نوشته بود برای عضویت و زیرش نیز پرفراژ کرده بود که با دست جدا می‌شد برای عضویت. نوشته بود که جامعه چه وضعی دارد و مشکلات خانواده‌ها چیست و اگر بخواهیم حرکت کنیم باید مشارکت کنیم، کمک کنیم، باید اعانه داشته باشیم. این اعانه برای کسی که درآمد ندارد، امکان ندارد؛ ولی قطره‌قطره جمع می‌شود و ناگهان دریا می‌شود. شما که می‌خواهی در این اعانه ملی مشارکت کنید، عضو شوید… که “با اعطای روزی 10 شاهی، خود و خانواده خود را در برابر فسادها بیمه کنید”… در یک مدت کوتاهی 1000 نفر عضو گرفت، درمجموع ماهی 15 تومان. ایشان با آن پول مدرسه ساخت، مسجد شماره 2 (مسجد نو خراسان) ساخت و خیلی خدمات بسیار بزرگ دیگر.»

او تعریف کرد که وقتی ظهرها مدرسه دخترانه تعطیل می‌شد، خروج صدها دختر چادری که او در کودکی خود به چشم دیده، چه مانور فرهنگی بزرگی در آن منطقه بوده است.این الگو در دهه‌های بعد در چندین مجتمع آموزشی شبکه‌ای دیگر نیز پیگیری شد؛ اما به‌تدریج دو تغییر کوچک، پیامدهای منفی بزرگی برای آن داشت. این تغییر را خیلی ساده شرح می‌دهم: قرار بود این مجموعه مدارس که پیش‌تر زیر نام کلی «مدارس اسلامی» و حالا «مدارس مذهبی» شناخته می‌شد، به‌واسطه اینکه شرایط فرهنگی آن از سوی مؤسس و مدیران زیر نظر قرار گرفته بود، خروجی مطلوبی داشته باشد؛ یعنی دانش‌آموختگانی داشته باشد که علاوه بر درس، ازنظر فرهنگی نیز یک «بچه مسلمان» باشند؛ اما به‌تدریج به فکر برخی از این مجموعه‌داران رسید که برای ارتقای فضای فرهنگی مدارس، اولا اجازه طرح مسائل خلاف اسلام را در مدرسه از دانش‌آموزان سلب کنند و ثانیا در الگوی گزینش خود نیز دست برده و دانش‌آموزانی را ثبت‌نام کنند که از ابتدا بچه‌مسلمان هستند.

ترس از نفوذ بهاییت و شبهه‌افکنی آن‌ها در میان نوجوانان یکی از دلایل این سیاست‌های جدید بود؛ بنابراین آن‌ها اساسا برای جذب دانش‌آموزان به سراغ خانواده‌های مطمئن مذهبی می‌رفتند. این روال بعد از انقلاب اسلامی و به‌ویژه پس از ماجرای ترورهای سال 60 که خطرناک‌بودن افکار توده‌ای‌ها و مارکسیست‌ها را نشان می‌داد تشدید شد؛ زیرا آن گروه‌ها توانسته بودند یارگیری وسیعی از میان دبیرستانی‌ها صورت دهند؛ درنتیجه بسیاری از نوجوانان خوش‌فکر و فعال در مسائل اجتماعی به همین واسطه، خود را تباه کرده و دوستان و خانواده خود را به عزا نشاندند.

اما با گذر سالیان (که حالا چهاردهه از آن سال‌ها می‌گذرد) آن الگوی گزینش و نظارت بر فضای فرهنگی مدارس مذهبی، همچنان پابرجاست؛ درحالی‌که شرایط اجتماعی در پیرامون این مدارس تغییر زیادی داشته است و همین موجب شده که سیاست‌های یادشده، پیامدهای منفی داشته باشد. این مجموعه‌ها به جای «مدارس مذهبی» بیشتر شبیه کارخانه شیر پاستوریزه شده‌اند که می‌خواهند دانش‌آموزان را به جای انحراف، از مواجهه با هرگونه انحراف باز دارند. این نوجوانان فقط در شرایطی سالم می‌مانند که در محیط سالم باشند؛ مثل شیری که در پاکت است؛ اما پس از دانش‌آموختگی که وارد جامعه به‌ویژه مجامع دانشگاهی می‌شوند، در برابر انحرافات فرهنگی و شبهات اعتقادی، فرومی‌ریزند؛ چون پیش‌تر زهری نچشیده‌اند، فکر و شخصیت آن‌ها پادزهری تولید نکرده است.

با ظهور پیامدهای منفی چندی است که مزایای گزینش و نظارت سخت‌گیرانه زیر سؤال رفته؛ هرچند بسیاری از این مجموعه‌داران راضی به اصلاح سیاست خود نمی‌شوند. ظاهرا باید اتفاقی بیفتد تا راضی شوند. به نظر می‌رسد همان‌طور که اتفاقاتی مثل تبلیغات بهاییت و مارکسیست‌ها توانسته بود سیاست این مدارس را تغییر دهد، حالا نیز ورود شبکه‌های اجتماعی که امکان پاستوریزه نگه‌داشتن نوجوان را در همان سال‌های تحصیل از مدیر و کادر مدرسه سلب می‌کند، می‌تواند آن‌ها را مجبور کند تا سیاست خود را اصلاح کنند. سؤالی که مدیران مجتمع‌های آموزشی مذهبی با آن روبه‌رو هستند، این است که «چگونه در گزینش دانش‌آموزان و مدیریت فضای فرهنگی مدارس، سهلگیر باشیم؛ اما دانش‌آموختگان بچه‌مسلمانی داشته باشیم؟» مدرسه فائزون تهران یکی از این نمونه‌هاست که در یادداشت بعدی، تجربه مدرسه‌داری آن را ازجمله در گزینش، زیر ذره‌بین می‌بریم.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

سیزده − 6 =