فرهنگ شهروندی فراروی از شهروندگرایی به حوزه ساختاری و نهادی

فرهنگ شهروندی را عموماً با اخلاق شهروندی می‌شناسند. کمک‌کردن عموم شهروندان به یکدیگر از جمله کنش‌های اخلاقی برسازنده این حوزه است. شهر زنده را با یاری و مساعدت شهروندان در حق یکدیگر می‌توان شناخت.

تاریخ انتشار: 19:27 - چهارشنبه 1403/07/4
مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه
فرهنگ شهروندی فراروی از شهروندگرایی به حوزه ساختاری و نهادی

به گزارش اصفهان زیبا؛ فرهنگ شهروندی را عموماً با اخلاق شهروندی می‌شناسند. کمک‌کردن عموم شهروندان به یکدیگر از جمله کنش‌های اخلاقی برسازنده این حوزه است. شهر زنده را با یاری و مساعدت شهروندان در حق یکدیگر می‌توان شناخت.

در واقع، مسئله اخلاق شهروندی مسئله‌ای مرتبط با حقوق شهروندی است. شهر فرهیخته و شهروندان اخلاق مدار الزاماً این حق را برای خود در‌نظر‌می‌گیرند که از یاری دیگران بهره مند شوند. این در حالی است که هرچقدر محیط شهری از بی تفاوتی اجتماعی بیشتری برخوردار باشد، عملاً با گونه‌ای از فرهنگ شهروندی روبه‌رو هستیم که تهی از اخلاق است.

چنین شهری طبیعتاً با روابط مکانیکی و اصالت سود در ارتباطات اجتماعی بهتر توصیف می‌شود. عموم شهروندان در چنین شهری احتمالاً بیش از هرچیز از فقدان خلق نیکو و ارزش های انسانی و فطری رنج می‌برند. اخلاق شهروندی صرفاً در مساعدت و کمک به همنوع محدود نمی‌شود. بخش مهم دیگر این حوزه همانا همدلی و درک احساسات شهروندان است. همدلی را باید بنیادی‌تر از کمک‌رسانی شهروندان به یکدیگر در‌نظر‌گرفت. در واقع همدلی الزاماً با مساعدت و یاری نیز همراه می‌شود. همدلی همان مؤلفه اخلاقی است که هویت شهروندی را رقم‌می‌زند.

ازاین‌رو با عواطف و احساسات پیوندی ناگسستنی دارد تا جایی که همدلی را به درک احساسات نیز می‌شناسند. شهر همدل شهری است که از پیوندهای مستحکم اجتماعی برخوردار است و مسائلی چون تفرقه و جدایی در آن موضوعیت ندارد. شهروندانِ همدل کمترین کدورت و ناراحتی را از یکدیگر به دل می‌گیرند و در موقعیت‌های مختلف بهترین واکنش را به رفتارهای یکدیگر نشان می‌دهند. همدلی موجب می‌شود تا هرچقدر شرایط اجتماعی و اقتصادی سخت‌تر شود، شهروندان با مهربانی بیشتری با یکدیگر برخورد کنند. بنابراین، همدلی را باید غایت اخلاق شهروندی و زیباترین جلوه فرهنگ شهروندی در‌نظر‌گرفت.

مشارکت شهروندان در امور شهری از دیگر مؤلفه‌های فرهنگ شهروندی است. شهر متعلق به شهروندان است و حضور ایشان در میدان‌های مختلف به رونق آن کمک می‌کند. تلقی رایج از مشارکت شهروندان، حداقلی و ناظر بر عملکرد محدود ایشان در امور مختلف مدیریت شهری است. مشارکت شهروندان را اما نباید صوری و حداقلی در‌نظر‌گرفت؛ اصل و اساس مدیریت شهری، مشارکت شهروندی است.

صفر تا صد مدیریت شهری و نیز ساحت‌های مختلف آن می بایست با در نظر گرفتن نقش‌های مشارکتی بالقوه و بالفعل شهروندان تعریف شود. در اینجا نهادزدایی از مدیریت شهری صرفاً یک شعار یا سیاست نیست، بلکه محوری ترین سازوکار برنامه ریزی شهری محسوب می‌شود. این نهادزدایی هیچ گاه به معنای مشروعیت‌زدایی از سازمان‌های مدیریت شهری نیست، بلکه دقیقاً خروجی آن، قدرت بخشی به این سازمان‌ها و افزایش مقبولیت بیشتر آن‌هاست. مشارکت شهروندی قرار نیست موازی مدیریت سازمانی شهر تعریف شود، بلکه تنها و مهم‌ترین برنامه مدیریت شهری است. کنش اخلاقی شهروندان و سازوکارهای مشارکت ایشان همانا به‌مثابه مناسک شهروندی قابل ارزیابی و تحلیل هستند. این در حالی است که فرهنگ شهروندی صرفاً با این دو حوزه کارکردی متوقف نمی‌شود.

«زیست روزمره» از دیگر مؤلفه‌های فرهنگ شهروندی است. نقش نیازها، ارزش‌ها و هنجارهای حاکم بر زندگی شهروندان در خلق کنشگری ایشان و ساخت فرهنگ شهروندی انکارناپذیر است. بخش مهمی از زیست روزمره را حوزه اجتماع و فعالیت‌های اجتماعی در‌بر‌می‌گیرد. فعالیت‌های شهروندان در برهم‌کنش با یکدیگر و در صحنه جامعه است که ساحت اجتماعی زیست روزمره را شکل می‌دهد.

هیچ شهروندی از دیگری بی‌نیاز نیست و فعالیت هیچ فردی در جامعه فاقد تأثیرگذاری بر و تأثیرپذیری از دیگری نیست. این در حالی است که بخش مهم دیگر زیست روزمره مرتبط با زندگی شخصی و خصوصی شهروندان است. این مهم تأکید دارد که زیست روزمره را نباید صرفاً پدیده‌ای اجتماعی تلقی کرد؛ چراکه ابعاد اجتماعی آن در پیوندی وثیق با ابعاد خصوصی زندگی شهروندان قرار دارد. شکوفایی زیست اجتماعی شهروندان لاجرم از مسیر تعالی زیست شخصی ایشان می‌گذرد.

بنابراین فرهنگ شهروندی فرهنگی متعلق به شهروندان و کنش‌های اخلاقی ایشان، مشارکت در امور شهری و ساحت زیست روزمره شهروندان است. این در حالی است که همه‌چیز به شهروندان و عملکرد ایشان مرتبط نیست. فرهنگ را نباید صرفاً امری فردی ناظر بر اخلاق و ابعاد شخصی زیست روزمره یا امری اجتماعی ناظر بر مشارکت و ابعاد جمعی زندگی هر روزه شهروندان در‌نظر‌گرفت. این نوع نگاه به فرهنگ، ریشه در بیگانگی با فرهنگ و ابعاد پیچیده، متکثر و چندلایه آن دارد. فرهنگ درعین‌حال که فردی و اجتماعی است، ساختاری و نهادی نیز هست.

اهمیت ساختارها و نهادها در ساخت فرهنگ شهروندی بسیار بیشتر از آن چیزی است که عموماً از سوی سیاست‌گذاران و متولیان امور پذیرفته می‌شود. به بیان دقیق‌تر، سیاست‌گذاران پیوسته علاقه دارند تا توپ را در زمین شهروندان بیندازند و خود و مسئولیت سازمان و نهاد متولی‌شان را کم‌رنگ جلوه دهند. از این منظر، هرگونه بی‌اخلاقی در جامعه، عصبیت ها و جهل های فردی و اجتماعی شهروندان، بی‌تفاوتی‌های اجتماعی و ناهنجاری‌های زیست روزمره شهروندان در ابعاد شخصی و اجتماعی، متأثر از سازوکارهای روانی، فردی و انسانی در نظر گرفته می‌شود. این در حالی است که نگاه دقیق و مسئله‌مدار هرگز نقش امر نهادی در ساخت و شکل‌دهی به پدیده‌ها و پدیدارهای فرهنگ شهروندی را نادیده نمی‌گیرد.

ابعاد نهادی فرهنگ شهروندی همانا عملکردهای سازمانی، سیاست‌ها و ضوابط بالادستی، روحیه و سازوکارهای بوروکراتیک، سرمایه انسانی سازمان‌های مدیریت شهری، ارتباطات و روابط درونی و بیرونی سازمانی، بینش‌ها و ایدئولوژی‌های سازمانی، دورافتادگی یا درهم‌تنیدگی سازمان‌ها با شهروندان و نیز چشم‌اندازها و افق‌های پیش روی سازمان‌هاست. به‌واقع حضور و اشراف در ساحت نهادی میزان پیچیدگی فرهنگ شهروندی را آشکار می‌سازد. فرهنگ شهروندی که عموماً در حد رواداری شهروندان در مواجهه با یکدیگر تقلیل داده می‌شود، با بینش نهادی معنای دیگری پیدا می‌کند. در واقع، فرهنگ شهروندی فرهنگی برآمده از ساختارها و سازوکارهای نهادی شهر است.

ساختارهای نهادی شهر هرچقدر از استحکام، سادگی و گشودگی بیشتری برخوردار باشند، شاهد فرهنگ شهروندی متکامل‌تری خواهیم بود. این ساختارها مشخصاً در ارتباط میان مدیران شهری با شهروندان و در سازوکارهای نهادی جلوه می‌کند. ساختارهای مستحکم شهری پیوند قوی‌تری بین بخش سازمانی و بخش مدنی شهر برقرار می‌سازد. از این منظر، مدیران شهری نه‌تنها از جنس مردم، بلکه خود مردم هستند. علاوه بر این، سادگی ساختارها به معنای ارتباط گیری راحت‌تر شهروندان و حضور گسترده‌تر ایشان در امر مدیریت شهری خواهد‌بود. بوروکراسی در اینجا آفت ساختار محسوب می‌شود.

ساختارهای کارآمد و متعالی از بوروکراسی و سازوکارهای بوروکراتیک شدیداً پرهیز دارد؛ چراکه این مسئله اولاً سادگی را از آن سلب می‌کند و دوماً موجب طرد ساختار از سوی مردم می‌شود. این در حالی است که گشودگی ساختار نیز با شفافیت پیوند دارد. ساختارهای شهری گشوده از شفافیت بیشتری برخوردار هستند و همین مسئله به‌راحتی می‌تواند همراهی بیشتر مردم را با شهر به ارمغان بیاورد. به‌طورکلی می‌توان ساختارهای نهادی را به‌مثابه گفتمان در نظر گرفت و فهم کرد. گفتمان شهر دقیقاً در چنین ساختارهایی ساخته می‌شود؛ آنچه در بین مردم و از مسیر کنش‌های ایشان شکل می‌گیرد، صرفاً بازی‌های زبانی است. بنابراین ساختارها نقش ارزنده ای در خلق گفتمان‌های شهری دارند و در این میان گفتمان فرهنگ شهروندی از مسیر این ساختارها به وجود می‌آید.

سازوکارهای نهادی تکنیک پیاده‌سازی ساختارها هستند. نهادهای مختلف مدیریت شهری در اینجا الزاماً می بایست با هدف تسهیل کار مردم و همدلی با ایشان وجود داشته‌باشند. این مسئله، فلسفه وجودی این نهادهاست؛ نهادی که عملاً با دیگر نهادها موازی‌کاری دارد و قدرت همدلی با شهروندان را ندارد، سمِ فرهنگ شهروندی محسوب می شود. سازوکارهای نهادی کمک می‌کنند تا گفتمان یا ساختار در عرصه‌های مختلف شهر متجلی شوند؛ چنین تجلی نیازمند بهره‌مندی نهادها از خودانتقادی و تفکر بازتابی است.

این دو مؤلفه عملاً تعیین‌کننده بود یا نبود سازوکارهای نهادی هستند. تفکر انتقادی و خودبازتابی کمک می‌کنند تا نهادهای مدیریت شهری از روزمرگی خارج شوند و حیاتی دوباره کسب کنند. ازاین‌رو، بسیاری از سازمان‌ها نیازمند تعریف رویه‌های مشخص ارزیابی هستند تا نقاط ضعف خود را ترمیم کنند و کمبودها را مرتفع سازند. خودانتقادی و تفکر بازتابی عملاً مسیر تعاملات سازمانی را هموار می‌سازد و امکان خلق شبکه خدمات شهری را فراهم می‌آورد. این شبکه متأثر از ساختارهای نهادی و در راستای تسهیل سازوکارهای شهری تأسیس می‌شود و مهم‌ترین ویژگی آن پویایی است.

ساختارها و نهادها قرار است اصلی‌ترین جزو فرهنگ شهروندی یعنی پویایی را به‌وجود‌بیاورند. پویایی یا دینامیک شهری، زیربنایی‌ترین مؤلفه فرهنگ شهروندی است. بدون چنین پویایی اساساً فرهنگ شهروندی بی‌معناست و امکان ظهور و بروز نخواهد‌داشت. عموماً تصور می‌شود که همه مؤلفه‌های فرهنگ شهروندی را می توان از طریق دستورالعمل و بخش‌نامه پیش برد و با اِعمال برخی ضوابط و مقررات آن ها را اجرایی کرد. این در حالی است که پویایی هیچ‌گاه این گونه نیست و نمی‌توان آن را با دستورالعمل و بخش‌نامه حل کرد.

مؤلفه‌های بنیادین و ذاتی چون دینامیک‌های شهری اساساً از جنس ظواهر یا معرفت‌های کارکردی نیستند. پویایی همانا حوزه اعتقادی فرهنگ شهروندی است که از مسیر اصلاح رویه‌های سازمانی و بازسازی و ترمیم ساختارها حاصل می‌شود. شهری که فاقد پویایی باشد، عملاً فاقد اخلاق حسنه شهروندان، مشارکت فعالانه ایشان در امور شهری و زیست روزمره متعالی است؛ بنابراین همه‌چیز متوقف امر نهادی است؛ برساخت امر شخصی و روانی و نیز امر اجتماعی از مسیر امر نهادی می‌گذرد. شهر پویا، شهری است که در آن نهادها و ساختارها بازتعریف شده‌اند و نقش تاریخی خود را در خلق، تقویت و توسعه فرهنگ شهروندی پذیرفته‌اند.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

یازده + هشت =