اسطوره از شبهه تا امکان

نمی‌دانم شما انیمیشن «پاکوچولو» را دیده‌اید یا نه؟! «پاکوچولو» داستان موجوداتی افسانه‌ای است که سال‌ها با دانسته‌های اشتباهیِ خودشان زندگی خوبی داشتند.

تاریخ انتشار: 19:36 - چهارشنبه 1403/07/4
مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه
اسطوره  از شبهه تا امکان

به گزارش اصفهان زیبا؛ نمی‌دانم شما انیمیشن «پاکوچولو» را دیده‌اید یا نه؟! «پاکوچولو» داستان موجوداتی افسانه‌ای است که سال‌ها با دانسته‌های اشتباهیِ خودشان زندگی خوبی داشتند. بزرگان این موجودات، برای درامان‌ماندن از شر انسان‌ها، افسانه‌ها و اسطوره‌هایی را خلق کرده‌بودند که موجب می‌شد این موجودات همواره دور از چشم انسان‌ها زندگی کنند و حتی فکر سفر به سرزمین انسان‌ها را هم به خودشان راه ندهند؛ اسطوره‌هایی که هرچند برای آسایش آن‌ها ساخته شده‌بود؛ اما بهره‌ای از واقعیت نداشتند و درنهایت هم پیام فیلم این بود که خودتان را در حصار افسانه‌هایی که حتی ممکن است مفید هم باشند گیر نیندازید و همواره آن‌ها را افشا کنید و حقیقت‌جو باشید.

مخاطب انیمیشن ممکن است به‌سرعت به یاد آموزه‌های دینی بیفتد که آن‌ها هم توسط بزرگ‌ترهای قبیله انسانیت ساخته شده‌اند و شاید مفید هم باشند؛ اما نسبتی با حقیقت ندارند و انسان حقیقت‌جو باید با تشکیک در آن‌ها بتواند خودش را نجات بدهد و عبور کند.

اسطوره، پیوندی ناگسستنی با تاریخ دین دارد. اسطوره، بنا به توصیف رافائل پاتای در کتاب «اسطوره و انسان عصر جدید» نوعی زبان کهن است که عهده‌دار اعتباربخشی به قوانین و رسوم و باورهای یک فرهنگ است و از همین حیث با ادیان، هم‌نشینی پیدا می‌کند. دین هم مبتنی بر یک زبان است که حامل باورها و قوانین و رسوم است. همین قرابت، موجب نوعی آشتی‌ناپذیری شده. گویا این دو، به‌سان دو رقیب تصور شده‌اند که یا باید یکی به نفع دیگری مصادره شده و یا یکی به نفع دیگری از میدان خارج شود. قرآن کریم در آیه 25 سوره مبارکه «انعام» می‌فرماید که کافران، قرآن را «اساطیر‌الاولین» می‌دانسته‌اند و بنابراین با یک بارمنفی از واژه «اسطوره» یاد‌می‌کند.

به‌راستی چه نسبتی بین اسطوره و دین برقرار‌است؟ اگر بخواهیم براساس نگاه اگوست‌ کنت پیش برویم، ادیان الهی صورت تکامل‌یافته اسطوره در مرحله ربانی عقل بشر هستند. اگوست‌ کنت سه مرحله برای اندیشه بشر قائل بود: ربانی، متافیزیکی و اثباتی. در مرحله ربانی بشر از بت‌پرستی به چندخدایی و سپس به تک‌خدایی رسید؛ اما تمام این مرحله، متأثر از نیروهای اساطیری هستند. در این نگاه، اسطوره ساخته ذهن انسان برای غلبه بر پرسش‌های بنیادین او در قبال رخدادهای محیطی هستند.

طبیعی است که این نگرش واکنش متدینان را به‌دنبال دارد. یک انسان مؤمن معتقد است که باورهای او نسبتی حقیقی با عالم هستی دارد؛ همچنین معتقد است که این نسبت، همیشگی است. شاید منشأ بسیاری از ناسازگاری‌ها بین مسئله اسطوره و متدینان، از همین نظریه اگوست‌کنت نشئت گرفته‌باشد. اساطیری‌دیدن دین به‌سان یک شبهه در فضای مطالعات اسلامی مطرح شد که باید به آن جواب داده‌شود؛ اما مسئله اسطوره به‌عنوان یک امکان برای اندیشمندان مسلمان، کمتر مجال طرح یافته‌است.

جالب است که در نقد نظر کنت، عمده اهتمام اندیشمندان مسلمان ازجمله شهید مطهری(ره) معطوف به پاسخ به شبهه دوگانه علم و دین شد؛ اما توجهی به مسئله نسبت اسطوره و دین نشد. شاید دلیل آن توجه، اتهام دین‌داران به ضدیت با علم در روزگار شهید‌مطهری بوده‌است؛ حال‌ آنکه به‌واسطه چرخش‌های فرهنگی صورت‌گرفته، بعید نیست بگوییم مسئله اساسی امروز، نسبت دین و فرهنگ، آن‌هم از نوع ایجابی و امکانی است.

درست است که مسئله علم و پرداختن به آن ضروری است؛ اما همان‌گونه که شهید مطهری به آن پرداخته، انبیا برخلاف فلاسفه، تنها با عقل انسان‌ها مواجه نبوده‌اند. انبیا با تمام ساحات وجودی انسان‌ها مواجه می‌شده‌اند و اگر بخواهیم تمام ساحات وجودی انسان را لحاظ کنیم، باید مقیم فرهنگ بشویم. به تعبیر قرآن کریم، انبیا با «لسان قوم» ارسال می‌شده‌اند و این لسان بیش از هرچیز با فرهنگ معنا می‌یابد. فرهنگ یعنی معنا و فضایی که زندگی انسان‌ها را دربرمی‌گیرد.

یک تصور اولیه این است که فرهنگ انسان مدرن، افسون‌زدایی شده‌است و امر استتاریافته‌ای در ورای رفتارهای روزمره وجود ندارد؛ اما همان‌گونه که میرچا الیاده در کتاب «امر لاهوتی و امر ناسوتی» اشاره می‌کند: «انسان عصر جدید که احساس یا ادعا می‌کند باورهای دینی ندارد؛ درواقع مجموعه بزرگی از اسطوره‌های استتارشده و آیین‌های زوال‌یافته را برای خود حفظ کرده‌است. جشن و شادمانی، خواه به مناسبت آغاز سال نو و خواه به مناسبت سکناگزیدن در خانه‌ای جدید، گرچه به شکل غیردینی انجام می‌شود؛ ولی ساختار نوعی آیین تجدیدحیات را به نمایش می‌گذارد. می‌توان یک کتاب کامل را اختصاصا درباره اسطوره‌های انسان عصر جدید، درباره اسطوره‌های استتارشده در نمایش‌های موردعلاقه انسان امروز، درباره کتاب‌هایی که انسان معاصر می‌خواند و… نوشت.

می‌توان با مفهوم فطرت، به استقبال اسطوره‌ها رفت. برساخت‌های بشری، برآمده از طینت اوست. علاوه بر اینکه بر اساس نگاه دینی، اولین انسان هوشمند بر روی زمین، یک پیامبر بوده که با منبع وحی ارتباط داشته؛ بنابراین اسطوره نه‌تنها زبانی در مقابل زبان دین نیست؛ بلکه در عمده موارد، امری برخاسته از فرهنگ دینی و یا نهایتا طینت الهی بشری است. مسئله اینجاست که امر مقدس هنگامی که تنزل می‌یابد و می‌خواهد جنبه زمینی پیدا کند و به فرهنگ بدل شود، ناگزیر از اتخاذ زبانی استعاری و اسطوره‌ای است؛ درغیر‌این‌صورت، جنبه‌های فراتاریخی و رازآلود دین حذف می‌شوند.

حق برای آشکارشدن، به گونه‌های مختلف جلوه می‌کند و زبان‌های گوناگونی را برمی‌گزیند. اسطوره یکی از این زبان‌هاست. اسطوره به تعبیر الیاده، به سمت جهانی‌شدن یا به تعبیری، حذف جزئیات زمان و مکان حرکت می‌کند. اسطوره اولین جایی است که می‌توان صدای بی‌صدای غیب را در پس مجموعه‌ای از نمادها، داستان‌ها و آیین‌ها به شنیدن نشست. اشکال اینجاست که در مواجهه با این زبان استعاری و اسطوره‌ای، کسی بخواهد واقعیت قدسی پشت‌صحنه را انکار کند. اینجاست که دعوای دین و اسطوره آغاز می‌شود؛ همان‌گونه که نزاع علم و دین از همین انکار ذومراتب‌بودن عالم آغاز شده‌است. نگاه استقلالی به علم و داستان باعث می‌شود که اسطوره خود را در برابر دین احساس کند؛ و الا متدینان و اندیشمندان دینی برای لمس امر قدسی، بهترین تکیه‌گاهشان همین زبان داستانی دینی است و نیز برای گفت‌وگو با انسان‌ها در عمیق‌ترین سطح از وجودشان، بهترین زبان برای سخن‌گفتن! درواقع، اسطوره میانجی بین امر قدسی و زبان عامه است؛ بنابراین مسئله فرهنگ کماکان با اسطوره‌های بشر گره‌خورده و دین، منبع تمام‌نشدنی این اسطوره‌هاست که متدینان باید با نگاه فرهنگی به استقبال آن بروند. مسئله بیش از آنکه یک پرسش اعتقادی درخصوص نسبت باورهای دینی با علم و واقعیت باشد، فکرکردن به امکانات اسطوره برای پیشبرد امر دین است؛ چیزی که متدینان کمتر به آن فکر کرده‌اند. در یک دوره تاریخی، زبان علم اهمیت پیدا کرد و امروز ضروری است به زبان فرهنگ و امور پیرامونی آن مثل داستان و اسطوره بازگردیم.

دین با استفاده از مناسک، انسان را به سمت حقیقت عالم راهبری می‌کند؛ ولی درعین‌حال نگاه کالبدی به مناسک می‌تواند مانع ظهور حق در ورای آن باشد و اسطوره‌ها هم،‌ چنین‌اند. اسطوره‌ها می‌توانند دالان ارتباط ظاهر و باطن عالم باشند. بسیاری از انسان‌ها ارتباط خود با خدا را مدیون همین قصه‌ها و نمادها هستند؛ به‌خصوص در مذهب تشیع که ساحات قدسی و تاریخی بسیار درهم‌تنیده شده‌اند. روز دهم عاشورای سال 61 قمری در کنار آنکه مناسبت تقویمی است؛ انگار لنگر آسمان و زمین نیز است.
تاریخ و امر تاریخی در عالم شیعی، تنگنای زمانی را درهم‌نوردیده است. از همین‌جا قصه‌هایی پدید‌می‌آید که انسان می‌تواند با آن‌ها عروج کند. می‌تواند به عمق عالم برود. در این فضا، اسطوره و قصه حتما سلوک معنوی انسان را فراهم می‌آورد.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

20 + هفت =