روایت نیم‌روز با مادر شهید خرازی که دو روز پیش دارفانی را وداع گفت

مهمانِ مادرِ«حاج حسین»!

«حوضِ» میان خانه، «فرش‌هایِ» شسته و پهن شده روی نرده‌های ایوان، «شمعدانی»‌های لب باغچه! اینجا همه چیز بوی خبری خوش می‌داد؛ بوی عید! عید هر سال برای «طیبه»خانم بویی دیگر دارد.

تاریخ انتشار: 10:41 - دوشنبه 1403/07/9
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
مهمانِ مادرِ«حاج حسین»!

به گزارش اصفهان زیبا؛ «حوضِ» میان خانه، «فرش‌هایِ» شسته و پهن شده روی نرده‌های ایوان، «شمعدانی»‌های لب باغچه! اینجا همه چیز بوی خبری خوش می‌داد؛ بوی عید! عید هر سال برای «طیبه»خانم بویی دیگر دارد. هشتم اسفند برای «مادرِ» حسین، روز اول عید است؛ عیدی که از یک هفته قبل، خودش را برای آن آماده می‌کند. می‌گوید: «اگر پسرم حسین بود، همه کارها را انجام می‌داد؛ اما حالا که نیست یا باید کسی بیاید کمکم یا باید درد پایم را به جان بخرم و خودم خانه تکانی کنم؛ حتی اگر مجبور شوم چهار دست و پا راه بروم…»!

سر مادر عجیب شلوغ است؛ باید سبزی‌هایش را پاک کند، وسایلش را برای مهمان نوازی آماده کند، شمعدانی‌ها را در باغچه بکارد و به قول خودش هزار کار دیگر که از یک هفته قبل از سالگرد حسین دارد و باید انجام دهد. میان تمام خانه تکانی‌هایش باید به فکر بیمه فلان بنده خدا، گرفتاری آن یکی و درماندگی دیگری باشد. تلفنش که تمام می‌شود دعای محکمی برای رفع مشکلات مردم می‌کند و کمکی از فرزندش حسین می‌طلبد.

جای تعجب برایم داشت که چرا هرازگاهی مادر نگاهش به جای دیگر دوخته می‌شود و انگار با کسی دیگر صحبت می‌کند. می‌گوید: «گوشه به گوشه اینجا حسین را می‌بینم». مادر می‌خواهد هر جا که می‌نشیند، فرزندش را ببیند. عکس حسین نقاشی شده به دیوار روبه‌رو، تابلو عکس شهید به دیوار کناری، قاب عکس‌های داخل کمد و عکس‌ها و تقدیرنامه‌هایی که به خاطر پرورش چنین فرزندی به مادر داده‌اند، همه در معرض دید هستند. مادر با آن‌ها صحبت که هیچ ،با آن‌ها زندگی می‌کند؛ آن هم در همه حال! می‌گوید: «هنوز از تا نیفتاده‌ام»‌؛ اما من دلم نمی‌آمد بگذارم تنهایی سبزی‌هایش را پاک کند.

یکی یکی تمیز می‌کند و کارهایش را می‌شمارد: «کاهو و میوه که خریدم، باید بگذارم کنار حیاط تا خراب نشود. ماست و کره و پنیر و نان هم باید بگیرم. هنوز چند تا فرش دیگر مانده که شسته شود. یادم باشد وقتی بچه‌هایم آمدند برایشان کباب شامی درست کنم؛ چون خیلی دوست دارند. بازهم باید سبزی بخرم و پاک کنم. بچه‌هایم خیلی دوست دارند. اندازه بیست نفر وسایل می‌خواهیم. ظرف و ظروفم را باید آماده کنم. شما هم بعد سالگرد اگه بیایید می‌گویم بمانید کمکم ظرف بشویید.»

قرار است همین چند روز آینده بچه‌هایش بیایند و سری به مادر بزنند و چند روزی را مهمان او باشند. مرا غریبه حساب نمی‌کند و اجازه کمک می‌دهد: «بیا بنشین تره‌ها را پاک کن، قدهایشان را بلند نگیر. یک کیسه پلاستیک هم بیاور تا زودی پاک کنیم. خوب است هر نوع سبزی را جدا بریزم که خراب نشود، نه؟ پنجشنبه سالگرد حسین است، خیلی کار دارم…» ؛ اجازه کمک می‌دهد؛ اما خودش از کسی دیگر کمک می‌گیرد؛ از پسرش حسین! وقتی صحبت به تکه فیلم‌هایی که چند روز پیش در تلوزیون پخش شده بود و حسینش را با کلاه سبز رنگش دیده بود می‌رسد، نگاهش به جایی خیره می‌شود. با عکس روبه رویی که به دیوار نقاشی شده، حرف می‌زند و درد دل می‌کند؛ «آخ مادر! قربانت بروم…، راستی ننه این سبزی‌ها فقط برای دو وعده‌است؛ بازهم سبزی می‌خواهم. ببین برای دو شنبه، سه شنبه، چهارشنبه و پنجشنبه هم سبزی می‌خواهم. باید بخرم ؛ اما کسی نیست کمک کند تمیز کنم.»

سِرِّ میان مادر و فرزند را ما متوجه نمی‌شوم. میان خود حرف‌هایی دارند و راز و رمزهایی. مادر همین که به عکس حسین نگاه می‌کند انرژی می‌گیرد، کمکش را هم دریافت می‌کند: «بعضی وقت‌ها که نمی‌توانم کارهایم را انجام بدهم به او می‌گویم کار دارم؛ اما نمی‌توانم انجام بدهم، به نظرت چه کار کنم ؟… ننه، برایم آدم می‌فرستد خانه. کارهایم راکمکم می‌کنند. این سال‌ها هروقت خواستم و نیاز داشتم، حسین بهم کمک کرده.»

طیبه خانم تنها در خانه‌اش نیست که با حسین درددل می‌کند؛ در هر جا و هر زمان به فکر اوست و با او حرف می‌زند: «اگر امشب بروم مهمانی، اول میروم گلستان شهدا ، بعد میروم مهمانی. در واقع اگر کسی باشد من را ببرد شهدا که هر شب می‌روم و سلامی می‌کنم و می‌گویم مامان من آمدم، سردت نباشد؟ چیزی نمی‌خواهی؟ این‌ها را بهش می‌گویم و کمی با او اختلاط می‌کنم.»

سبزی‌های پاک‌شده را لای روزنامه می‌پیچد. «طیبه تابش» می‌شود امضای پای برگه درخواست رفع مشکل بنده خدایی و پا می‌شود که به سراغ کارهای بعدی‌اش برود. به عکس روبه‌رو نگاه می‌کند و جمله‌ای را زمزمه می‌کند: «دیدی مادر چطوری بلند می‌شوم؟»

برچسب‌های خبر
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

3 × دو =