سیمای کودک در سینمای کیارستمی

مقوله کودک و سینمای عباس کیارستمی، دو امر درهم‌تنیده هستند. کیارستمی فیلم‌سازی را شروع نکرد؛ مگر با سناریویی که یک کودک در آن نقش اول را ایفا می‌کرد.

تاریخ انتشار: 00:18 - شنبه 1403/07/14
مدت زمان مطالعه: 4 دقیقه
سیمای کودک در سینمای کیارستمی

به گزارش اصفهان زیبا؛ مقوله کودک و سینمای عباس کیارستمی، دو امر درهم‌تنیده هستند. کیارستمی فیلم‌سازی را شروع نکرد؛ مگر با سناریویی که یک کودک در آن نقش اول را ایفا می‌کرد. در فیلم کوتاه و ساده «نان و کوچه» ساخته ۱۳۴۹، می‌بینیم پسرکی نان‌به‌دست طول کوچه را طی کرده و ناگاه با سگی برخورد می‌کند. می‌ترسد و از پیمودنِ ادامه مسیر باز می‌ماند. این لحظه، لحظه‌ای است که در جهانِ داستانیِ کیارستمی بسیار تعیین‌کننده خواهد بود: لحظه ماندن بر سر یک دوراهی و دست‌زدن به یک انتخاب. کیارستمی عمدتا این دوراهی‌ها را برای کودکان ترسیم و سعی می‌کند با طراحیِ موقعیت‌های چالشی برای کودکان، موضعِ عمدتا ناخودآگاهِ آنان در خصوص مفاهیمی مثل اخلاق، قانون، خانواده و… را بسنجد.

در نان و کوچه، دوراهیِ موجود به‌زودی حل شده و به یک توافق و امر خوشایند بدل می‌شود. کودک باید انتخاب کند که احتمالِ دریده‌شدن توسط گرگ را بپذیرد و به سمت خانه‌اش برود یا اینکه بماند تا سگ از جلوی او کنار برود.

اما پسرک راه سومی می‌یابد. دنبال پیرمردی که وارد کوچه می‌شود، راه می‌افتد و جلو می‌رود و بعد می‌بینیم که نه‌تنها از گزند سگ در امان می‌ماند، بلکه با او رابطه‌ای دوستانه برقرار می‌کند و به او نان می‌دهد؛ اما در «خانه دوست کجاست»، احمد راهِ بسیار سخت‌تری را باید طی کند تا دوراهی‌ها را پشتِ ‌سر بگذارد. اینجا او باید تصمیم بگیرد که به امور خود و خانواده برسد و نظمِ هرروزه خانه‌شان را تداوم بخشد یا با طی مسیری سنگلاخ و ناپیدا، بتواند به دوستش کمک کند. احمد پس از کش‌و‌قوس فراوان و بررسی احتمالات، تصمیم می‌گیرد به کمک دوستش بشتابد؛ چون می‌داند اگر دوستش نتواند تکالیفش را بنویسد، احتمالا آقامعلم او را تنبیه خواهد کرد. هم‌دلیِ او با دوستش باعث می‌شود از تنبیه‌های احتمالیِ خود در خانه چشم‌پوشی کند.

اما در کنار کودکان معصوم و خیرخواهی که در فیلم‌های کیارستمی می‌بینیم، در فیلم «مسافر» و تا حدی هم «ده»، شمایلی از یک کودکِ خودخواه و تا حدی شرور را می‌بینیم. در فیلم مسافر، قاسم، پسرک اهل ملایر، به هر دری می‌زند تا به خواسته خود که تماشای بازی فوتبال تیم محبوبش است، برسد. در این راه به کارهای بسیاری دست می‌زند تا پول بلیت را جور کند و البته تلاش‌های او برای پول‌درآوردن، خیلی هم خلاقانه و تماشایی است. در آثار مختلفی که کیارستمی با محوریت کودکان ساخته است، تصویری جامع از «کودک» در یک جامعه متکثر را می‌بینیم. این تصویر قرار نیست ایدئال یا مثالین باشد. کودکانِ کیارستمی گاهی خرده‌شیشه دارند؛ گاهی هم معصوم و خیرخواه‌اند. تلاش کیارستمی عمدتا توصیف و تصویر یک وضعیت اجتماعی در قالب یک داستان ساده است. در این میان، نقش خانواده به‌عنوان بافتِ اصلیِ پرورش‌دهنده کودک، بسیار اهمیت می‌یابد. از این منظر، کیارستمی بیشتر واجد دیدگاهی جامعه‌شناختی است تا روان‌شناختی. او تأثیر ساختارها و بافتارهای زندگیِ کودک یا نوجوان بر شکل‌گیریِ شاکله شخصیتی و کنشیِ او را بسیار مهم می‌شمارد.

اگر قاسم در مسافر این‌چنین بی‌ملاحظه است که سر کودکان دیگر را کلاه می‌گذارد یا از مادر خود دزدی می‌کند تا به خواسته‌اش برسد، به این علت است که در خانواده نیازها و امیال او هیچ‌گاه برآورده و شنیده نشده است یا اگر احمد در خانه دوست کجاست مجبور می‌شود دروغ بگوید تا بتواند مأموریتِ انسانیِ خود را به سرانجام برساند، به‌خاطر ترسی است که او از تنبیه و تشرهای بعدی دارد؛ چون می‌داند کسی حرف او را گوش نمی‌کند و دغدغه‌اش را به رسمیت نمی‌شناسد. دنیای آدم‌بزرگ‌ها پَرت و بیگانه است. شاید بهترین سکانس برای نشان‌دادن این شکاف بین دو دنیای کودک و بزرگ‌سال، آن‌جایی است که احمد از آن آقای کاسب که درباره در و پنجره حرف می‌زند، سراغ نعمت‌زاده را می‌گیرد؛ ولی او سرش به کار خود گرم است و بدون اجازه، از دفتری که در دست دارد، چند برگه می‌کَنَد تا کارش راه بیفتد و نمی‌شنود احمد چه می‌گوید.

پس از خانواده، نقش مدرسه نیز در فیلم‌های کیارستمی در راستای پرورش کودکان و نوجوانان اهمیت دارد. در فیلم «قضیه: شکل اول، شکل دوم»، ابتدا موقعیتِ دراماتیکیِ کوتاه در مدرسه را تماشا می‌کنیم؛ سپس قضاوتِ شاهدانِ بیرونی از ماجرا را می‌بینیم. در این فیلم نیز چه در قضاوت‌هایی که شخصیت‌های مدعو در خصوص واقعه دارند و چه در خودِ موقعیتِ مدرسه، می‌توانیم ساختار غلط و معلم (به‌عنوان نماینده ساختار) را بیش از عوامل دیگر در این شیطنتِ بچه‌ها مسئول بدانیم؛ کلاس ملال‌آور و یکنواختی که باعث شوریدنِ یک دانش‌آموز می‌شود و سپس معلمِ ناتوان از مدیریت، چند نفر را تنبیه می‌کند. این سیستم تنبیهی و آموزشیِ سابقه‌دار در ایران در آن فیلم، مورد نقدِ کیارستمی است. در فیلم خانه دوست کجاست نیز، اساسِ فیلم ریشه در مدرسه دارد و آقامعلم است که حادثه محرک را رقم می‌زند.

در کنار بازنمایی‌های مختلفی که در سینمای کیارستمی از کودکان می‌بینیم، باید به این نکته توجه داشت که عمده آثارِ او اگرچه شخصیتِ محوری‌شان کودک یا نوجوان هستند، اما فیلم‌هایی نیستند که یک کودک یا نوجوان بتواند ببیند و از آن‌ها لذت ببرد. کیارستمی صرفا خواسته است حاصلِ غور خود در دنیای کودکان و همچنین دغدغه‌هایی را که در خصوص این قشرِ تعیین‌کننده دارد، در قالب داستانی لطیف و شاعرانه و زیبا، ارائه کند یا شاید هم او داستانی ظریف داشته و گزینشِ دنیای کودکان برای بیانِ آن را مناسب‌تر دانسته است؛ برای همین شاید به‌جز آن آثاری که مشخصا برای کودکان ساخته‌شده است و جنبه آموزشی دارد، مثلِ «من هم می‌توانم»، «رنگ‌ها»، «از اوقات فراغت چگونه استفاده کنیم: رنگ‌آمیزی» و «دندان‌درد»، مابقی فیلم‌های کودک‌محورِ کیارستمی از نان و کوچه گرفته تا «زندگی و دیگر هیچ» و فیلم‌های دیگر، برای مخاطب کودک ساخته نشده‌اند.

دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

یک × 1 =