به گزارش اصفهان زیبا؛ یکی از خصوصیات توسعه و گسترش شهرها و محلهها در طول تاریخ، خاصیت زایش و استقلال محلههای جدیدتر از دل محلههای مادر است. محله «شهشهان» اصفهان که خود تاریخی بسی دورودراز دارد، زاییده یکی از همین سکونتگاههای شهری است. محله شهشهان امروزی بخش از منطقه یهودیه قدیم است که از دوران پیش از اسلام دارای سابقهای کهن است؛ منطقهای که اسرار نامکشوف بسیاری از آن دوران را تاکنون در زیر خروارها خاک نهفته داشته و هرازگاه قسمتی از تاریخ از گوشهگوشه این منطقه سر برون میآورد.
با ورود اسلام به ایران و استیلای اعراب بر اصفهان، شهر جی در کرانه زایندهرود تخریب و بسیاری از اهالی جی به یهودیه کوچیدند؛ درنتیجه این منطقه دچار تحول و تغییرات بنیادین شد. آتشکده بزرگ این منطقه تبدیل به مسجد جامع و مرکزیت، بازار و قصرهای حاکمان جدید در این منطقه بنا شد. دیگر به جای جی و یهودیه قدیم، شهر بزرگتری که اصفهان نام داشت توسعه یافت. در جانب شمال تا غرب مسجد جامع، محله طوقچی قرار داشت که در طی زمان محلههای کوچکتری مانند دردشت، شهشهان و… از آن مجزا و هویت مستقل یافتند.
محله شهشهان امروزی در دوران اولیه اسلامی جزو محلهها سنیمذهب اصفهان و مسکن نعمتیها بود و عمدتا طوقچی نامیده میشد. دلیل نامیدهشدن این محله به نام شهشهان در سالهای بعد، وجود خانقاه و ماجرای قتل و تدفین شاه علاءالدین محمد معروف به شهشهانی، از عرفای قرن نهم در این محله بوده است.
وجهتسمیه محله شهشان
شاه علاءالدین محمد که عرفا او را شاهِ شاهان میخواندند، در اصفهان و در این محله سکنا داشت و موردعلاقه مردم و سلطان محمد بایسنقر، حاکم فارس و عراق بود. پس از تمرد و قیام سلطان محمد علیه شاهرخ تیموری، شاهرخ به تعقیب او پرداخت و سلطان محمد به لرستان متواری شد. شاهرخ پس از ورود به اصفهان بسیاری از سادات و علمای اصفهان ازجمله شاه علاءالدین را به اتهام حمایت از سلطان محمد بازداشت و به ساوه تبعید و پس از مدتی در آذرماه سال 825 شمسی، همگی را به وضعی فجیع به دار آویخت و به قتل رساند. در کمتر از سه ماه شاهرخ در شهرری فوت کرد و سلطان محمد بایسنقر به حکومت بازگشت و جسد شاه علاءالدین را با احترام از ساوه به اصفهان منتقل و در خانقاه خود او را دفن و مقبرهای برای او بنا کرد.
در سال 827 شمسی سلطانمحمد پس از تکمیل ساختمان بقعه شهشهان، به احترام شاه علاءالدین، روستاهای اصفهانک، درزیان و ولاسان را وقف این بقعه کرد. این موقوفات عمدتا مزارع کشاورزی و باغات میوه بود و نیت واقف بر اساس مندرجات وقفنامه این بوده است که درآمد این املاک صرف نگهداری و تعمیر بقعه شده و همچنین از درآمد آن برای فقرا و مستمندان استفاده شود.
از آن موقع تاکنون تولیت این موقوفات نزد خانواده شهشهانی بوده و بسیاری از افراد و مشاهیر این خاندان نیز در این بقعه مدفون هستند. در سالهای اخیر انتقادات بسیاری به مسئولان ذیربط در خصوص نگهداری و مرمت این اثر تاریخی هفتصدساله اصفهان واردشده؛ چراکه فرسودگی، سرقت و بیتوجهی آسیبهای جدی به این بنای تاریخی وارد کرده است.
در برخی منابع قدیمی دوره صفوی، نام محله شهشهان به مناسبت مقبرهای دیگر، منسوب به ابواسحاق که در مجاورت مسجد جامع قرار داشته، ابواسحاقیه آورده شده است.
گفته شده این مقبره گنبددار به دلیل خدعه متولی آنجا و فریبدادن مردم، به دستور شاه اسماعیل صفوی تخریب و پس از انهدام آن مقبره، این محله حسینیه نامیده میشود.
شاردن، سیاح فرانسوی، که در دوران صفویه به اصفهان سفر کرد پس از شرح مسجد جامع که در محله حسینیه قرارگرفته، اشاره میکند که نام این محله حسینیه است و نام آن به مناسبت خانوادهای است که از زمان قدیم در این ناحیه سکونت داشته و خود را از نوادههای حسینابنعلی میدانند.
این اشاره شاردن بیانگر این موضوع است که این محله در آن دوران هنوز با این نام نامیده میشده است؛ اما بهمرور به دلیل اهمیتیافتن این بقعه و خاندان، این محله به نام شهشهان مشهور شد.
شهشهان در دوران صفویه
در دوران شاهعباس صفوی و با ورود گروههای تبشیری و مبلغان مذهبی مسیحی به ایران، با فرمان و حمایت شخص شاه، مقرر شد کلیسایی برای مسیحیان فرقه آگوستین پرتغالی در محله شهشهان در نزدیکی بقعه شاه علاءالدین ساخته شود که سالها پابرجا بود؛ اما پس از بروز فتنه افغان و ایجاد هرجومرج و ناامنی ، متروک شد و نهایتا دیگر اثری از آن برجای نماند.
طبق اسناد بهجامانده از این بقعه، در سال 1030 هجری، خانم سلطان (جان آغا بیگ)، دختر شاهعباس کبیر، نسبت به مرمت این بقعه اقدام کرد. لازم به ذکر است که مقبره این شاهزاده صفوی در همین بقعه واقع است.
شهشهان در عصر جدید
محله شهشهان در اوایل قرن 14 بر محله طوقچی برتری داشت و کدخدای شهشهان، کدخدایی طوقچی را نیز عهدهدار بود. با ظهور عصر مدرنیته در اصفهان، و تغییرات ساختار شهرسازی بافت تاریخی محله شهشهان نیز همچون بسیاری دیگر از نقاط شهر اصفهان دچار تغییرات اساسی شد. تا پیش از این، راه ارتباطی محلههای این منطقه فقط متشکل از کوچههای پیچدرپیچ و درهمتافته بود.
در سالهای ابتدایی دوران پهلوی ایجاد خیابانهای جدید ابنسینا، عبدالرزاق و مجلسی شکلی تازه به این منطقه از شهر داد که البته ایجاد آنها باعث تخریب گسترده صدها خانه تاریخی و بافت قدیمی این محله شد.
امروز با وجود گذر قرنها و آسیبهای طبیعی و بشری، این محله هنوز یکی از غنیترین نقاط شهر اصفهان ازلحاظ بافت و دارای آثار تاریخی بسیار است و با قدمزدن در کوچهپسکوچههای آن هنوز روح و خاطره دوران آلبویه، آلزیار، تیموری، صفوی، قاجار و معاصر احساس میشود.
برخی از آثار شاخص در جانب غربی این محله شامل مسجد جامع اصفهان، مقبره باباقاسم، مسجد آقانور، خانه بهشتیان، خانه جواهری، خانه ملکالتجار، دومنار دردشت و مقبره سلطان بخت آغا، حمام شیخبهایی، بقعه شهشهان، مسجد صفا، خانه قزوینیها، حمام و بازار قاضی است. در سمت شرقی این محله نیز آثار متعدد تاریخی و ارزشمندی همچون خانه زیبای اخوان حقیقی، خانه دکتر اعلم، امامزاده درب امام و مقبره سه تن و… قرار گرفته است.
نواحی شرقی محله شهشهان در طول تاریخ به نامهایی همچون سنبلان، چمبلان، جمیلان و سنبلستان موسوم بوده است. مشهور است در دوره ساسانی، خسرو پرویز قصری در این محل برای محبوب خود، شکر اصپهانی بنا کرد. نظامی گنجوی در منظومه «خسرو و شیرین» داستان عشق خسرو به شکر اسپهانی را چنین روایت میکند: «شکرنامی که شکر ریزد او بود / نباتی کز سپاهان خیزد او بود». خسروپرویز پس از شنیدن اوصاف شکر، به اصفهان آمد و او را به همسری برگزید. این قصر که دارای باغ بزرگی بود، در دوران بعد متروکه شد.
در دوره صفوی بهجای آن قصر، کاروانسرایی بنا شد که هنوز به نام قصر جمیلان مشهور و در کوچه دربقصر واقع است.تا چند دهه قبل در همین محدوده و در محل سابق باغ قصر جمیلان، قبرستان وسیع «آبپخشان» و «چلمان» قرار داشت. میرزا حسینخان، تحویلدار اصفهان در حدود یکصدوپنجاه سال قبل، در توصیف این قبرستان به کشف راههای زیرزمینی مرموز در این قبرستان پرداخته است: «از قدیم در این قبرستان دری نقبی پیدا شده که به همه ولایت معروف است؛ نقب هولناکی که انتهایش را کسی ندیده و در آن زمان نیز باز بود.
برخی از ماجراجویان با شمع و چراغ مقداری از آن را پیمودهاند. از آنها شنیده شده که هر چهارصدپانصد قدم به چارتاقی رسیدهاند که به چهار سمت راه داشته و از هر راهی که رفتهاند، به چارتاقی دیگری رسیدهاند. بیشتر آنها بیش از دو چارتاقی پیش نرفتهاند و هوای درون نقب تنفس را دشوار کرده است.» در بسیاری از منابع قدیمی، اینگونه راههای زیرزمینی که احتمالا پناهگاه و راهی برای فرار و حفظ امنیت شهروندان در برابر یورش بیگانگان و یا شاید مسیرهای ارتباطی مخفی بودهاند، توصیفاتی در دست است.
در سالهای اخیر، در محلههای قدیمی شهر اصفهان گاهی به هنگام حفر چاه و یا گودبرداری منازل به اینگونه نقبها برخورد شده است. مشخص نیست که در طول این دوران و با ساخت پروژههای ساختمانی، بیمارستان، مترو و… چه بر سر این راه زیرزمینی که توسط میرزاحسینخان تحویلدار توصیفشده آمده است! آیا تخریب شده یا احتمال دارد بخشهای زیادی از آن هنوز در زیر شهر اصفهان موجود و مدفون باشد تا زمانی سر برآورده و شگفتی جدیدی از اعصار کهن نصف جهان را عیان سازد؟
در دوران رضاشاه پهلوی بهدلیل ساخت خیابان چهارباغ پایین، فلکه شهدا و خیابان ابنسینا و همچنین ناامنی آن منطقه، این قبرستان به کلی زیر و رو و تسطیح و قسمتی از اراضی آن به ساخت بیمارستان امین اختصاص داده شد. در بین اهالی محل مشهور است که بهدلیل کمبود مصالح ساختمانی در آن دوران، برای تسریع ساخت این بیمارستان از سنگ و آجرهای بهدستآمده از این قبرستان قدیمی در کار ساختمان این بنا بهره برده شد.بههرروی محله شهشهان یکی از پرماجراترین و دیدنیترین نقاط شهر اصفهان، خود بهتنهایی بیشتر از بسیاری شهرها و حتی کشورهای منطقه جاذبه ارزشمند دیدنی داشته و میتواند بهعنوان یک مسیر و محور توریستی جذاب و ارزشمند، در دستور کار سرمایهگذاران دولتی و خصوصی، چه در بخش مرمت و چه در بخش صنعت گردشگری قرار بگیرد.