به گزارش اصفهان زیبا؛ اصفهان بعد از مشروطه، با نجف و تهران بعد از مشروطه بسیار متفاوت و حداقل تا سال ۱۳۰۷ و قیام حاج آقا نورالله بهشدت سرزنده بود. در واقع مشروطه در اصفهان احساس شکست نمیکرد.
مشروطهای که در اصفهان اتفاق افتاد، لزوما شکستخورده نبود و اگرچه به نتایج مدنظر نرسید؛ ولی با مشروطه پشیمان نجف تفاوت داشت و هر چند اختناق شدید رضاخانی پیش آمد؛ اما نوعی پویایی در این شهر حاکم بود.
بعد از مشروطه، با نوعی مدرنیزاسیون دستوری شدید در دوره رضاخان مواجه شدیم که مناسبات شهری و اجتماعی جامعه ایران را کاملا متأثر ساخت؛بهخصوص اینکه با شکلگیری دولت مدرن همراه شد. با شکلگیری دولت مدرن، شرایط به کلی متفاوت شد و با وجه دیگری از حضور علمای شیعی مواجه شدیم که قابل تأمل است.
معمولا وقتی به سراغ علما میرویم، دنبال کشف نکتههای اخلاقی و سلوکی آنها هستیم؛ ولی توجه نمیکنیم که این سلوک و اخلاق امری فردی نیست و در واقع، مسیری برای زندگی امروز محسوب میشود. یکی از این شخصیتها، آیتالله سیدرضا خراسانی بود که در سال ۱۳۲۱ و یک سال بعد از رفتن رضاشاه، زعیم حوزه علمیه اصفهان شد و تقریبا میتوان ایشان را عالم اصفهان در دوره پهلوی دوم قلمداد کرد. شخصیت آیتالله خراسانی بسیار محل تأمل و تفکر است؛ ولی کمتر به آن پرداخته شده و تا زمانی که نگاهمان به تاریخ، شناخت جریانها یا کشف فضیلتهای اخلاقی باشد، صاحب تاریخ نخواهیم شد. زمانی صاحب تاریخ میشویم که ظرفیت موجود در رابطه میان تحولات و شخصیت محوری جامعه را شناسایی کنیم.
از جمله اقدامات آیتالله سیدرضا خراسانی، احیای مدارس علمیه و جلوگیری از تخریب آنها بود؛ ولی میتوان حدس زد که این اقدام صرفا تلاشی برای سر پانگه داشتن حوزههای علمیه یا دفاع از موقوفات نبود؛ بلکه در واقع پیوندی میان عالم و سنت وجود داشت و عالم احساس میکرد که باید از این سنت مراقبت کند؛ آن هم در دورهای که همه چیز در حال هضمشدن بود و سنت میتوانست راهبر باشد.
تا پیش از دوره جدید، کتابخانهها عمدتا حول محور شخصیتهای علمی که قصد تألیف کتاب داشتند، شکل میگرفت؛ مثلا کتابخانه علامه مجلسی یا شیخ طوسی شامل منابعی بود که این بزرگان برای تألیف کتابهای خود جمعآوری میکردند؛ ولی در دوره جدید، کتابخانه به محلی برای نگهداری از کتب و اسناد در دنیایی تبدیل شد که میخواست همه چیز را از بین ببرد. برای نمونه، میتوان به کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی اشاره کرد. در اینجا مسئله، مراقبتکردن از سنت در دنیای جدید بود. البته مراقبت از سنت با تأسیس کتابخانه مجلس آغاز شد؛ ولی در فضای مذهبی، دو کتابخانه در دوره پهلوی دوم شکل گرفت؛ کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی(۱۳۵۳) و کتابخانه آیتالله بروجردی یا مسجد اعظم(۱۳۳۸)؛ ولی قبل از تأسیس این دو کتابخانه، آیتالله سیدرضا خراسانی در سال ۱۳۲۳ به تأسیس کتابخانه در مدرسه صدر بازار اصفهان اقدام کرد که نشاندهنده درک اجمالی ایشان از تحولات پیش رو بوده است.
از دیگر اقدامات آیتالله سیدرضا خراسانی، تلاش برای سوقدادن حوزههای علمیه به سمت نظم در آموزش بود. ایشان سنت امتحان و آزمون را در حوزههای علمیه پایهگذاری کرد و دنبال این بود که حوزه را صاحب نظم کند؛ چون نظم از اقتضائات دنیای جدید بود و امکان نادیدهگرفتن آن وجود نداشت. در واقع، ایشان این زمانه جدید را درک میکرد؛ ولی نمیخواست مقهور آن شود و در جستوجوی راهی در این زمینه بود.
در شرایطی که مدرنیسم بر جامعه سیطره پیدا کرده بود، علما و بزرگان، از جمله آیتالله سیدرضا خراسانی، در حوزه شهری با مسجد تعین یافته و گره خوردند؛ بهخصوص اینکه ایشان مسجدالاقصی را در چهارراه فلسطین اصفهان بنا نهاد. رهبر معظم انقلاب در جایی نقل کردهاند که وقتی انجمن صفاخانه در راستای مسیحیت تبشیری در محله جلفای اصفهان تأسیس شد، علمایی مثل حاج آقا نورالله نجفی متوجه شدند که این نوع از مسیحیت با آنچه قبلا وجود داشت، متفاوت است و در واقع، مسیحیت استعمار محسوب میشود.
علمای مسلمان با مسیحیان حشر و نشر داشتند و در تاریخ آمده است که وقتی عالمی مسلمان از دنیا میرفت، دسته عزاداری مسیحیان نیز به دنبال تابوت او به راه میافتاد. درست است که آیتالله سیدرضا خراسانی مسجدالاقصی را مقابل کنیسه یهودیان تأسیس کرد و عدهای معتقدند این مسجد به همین دلیل در این مکان تأسیس شد؛ ولی همانطور که درباره انجمن صفاخانه گفتیم، میتوان حدس زد که ایشان نیز احساس میکرد یهودیتی که در قالب شعار از نیل تا فرات در حال شکلگیری بود، غیر از آن است که همیشه وجود داشت و اکنون با استعمار همراه شده و میخواهد همه حیات دینی ما را سلب کند.
از دریچه شخصیت آیتالله سیدرضا خراسانی میتوان به این نکته پی برد که محیط فکری اصفهان بعد از مشروطه امتداد خاصی پیدا کرد و توانست از فضای رکودی که بعد از این جریان به وجود آمده بود، خارج شود. ایشان توانست حوزه علمیه اصفهان را بهعنوان حوزهای که با مناسبات شهری در تعامل است، سر پا نگه دارد و در عین حال، هویت آن را نیز حفظ کند. در واقع، اینطور نبود که حوزه علمیه اصفهان با حضور در مناسبات شهری به یک خردهفرهنگ در درون این مناسبات تبدیل شود؛ بلکه هدف این بود که با توجه به اقتضائات دنیای جدید، سنت سر پا نگه داشته شود و آمادگی حرکت و اقدام پیدا کند.