به گزارش اصفهان زیبا؛ محله بابوکان یکی از محلههای بسیار قدیمی اصفهان است که در منطقه ۲ شهرداری اصفهان واقع شده. برای رسیدن به بابوکان کافی است از خیابان امام خمینی(ره) وارد خیابان امامرضا(ع) شوید. گرچه این محله در نزدیکی محله رهنان قرار گرفته، تاکنون نام محلی خود را حفظ کرده است و با وجود کمبودهای فراوان منطقه هنوز هم اهالی محل، بهویژه قدیمیترها حاضر به جابهجایی از این محله نشدهاند.
وارد بابوکان که میشوی، آنچه بیشتر توجه افراد را به خود جلب میکند، سبک روستایی و سنتی محل است. اینجا خبری از ساختمانهای بلند و برجوباروهای بزرگ شهر نیست و محله با خانههای حیاطدار و بزرگ یادآور روزهای خوب کودکی است. گرچه این محل از کمبودهای فراوانی برخوردار است و این مسئله را میتوان بهوضوح در بدو ورود مشاهده کرد، سالیان سال است که مردم در کنار یکدیگر زندگی میکنند.
پس از ورود به بابوکان از اهالی محل سراغ مسجدجامع را میگیرم. بعد از عبور از کوچههای بسیار مسجد را در کنار فضای سبزی میبینم. ساعت حدود ۱۱ است و سالمندان و کاسبان بسیاری را میبینم که در گوشهوکنار پارک مشغول گفتوگو هستند. در کنار مسجد، فروشگاه بزرگی قرار دارد که همه نوع کالایی در آن هست. از آقای ابراهیمی، فروشنده مغازه میخواهم در ارتباط با مشکلات محل برایم بگوید. نفس عمیقی میکشد و میگوید: «اگر بخواهم از مشکلات محل بگویم، کتاب بزرگی میشود.»
نبود خیابانکشی در محله بابوکان
آقای ابراهیمی به نبودن خیابانکشی درست در محله بابوکان اشاره میکند و میگوید: «در حال حاضر محله ما منطقهبندی شده است و به قولی نه دنیا را داریم و نه آخرت! از یکطرف به دهنو و از طرف دیگر به خمینیشهر و سمت دیگر به رهنان وابسته است و مرکز بابوکان هم وابسته به شهرداری منطقه ۲ است.»
خانههای فرسوده و تجمع معتادان
او به خانههای فرسودهای که در گوشهوکنار بابوکان قرار دارد، اشاره میکند و ادامه میدهد: «همین خانه محلی برای فساد و تجمع معتادان شده و این وضعیت برای اهالی به مسئله نگرانکنندهای تبدیل شده است. عدهای که وضع مالی خوبی داشتند، از اینجا کوچ کردند و ساکن خانهاصفهان و دیگر محلههای شهر شدند.»
تعیینتکلیف زمینهای رهاشده در محله بابوکان
ابراهیمی خواستار رسیدگی شهرداری و تعیینتکلیف زمینهای رهاشده میشود و میگوید: «مشکل این است که این زمینها مالکان زیادی دارند و حاضر به فروش زمینهای خود نمیشوند. از آنطرف هم شهرداری اقدامی نمیکند و نتیجه چیزی میشود که شما میبینید؛ زمینهایی که همینطور به امان خدا رها شدهاند.»
شهرداری و ساخت فصلی سبز در محله بابوکان
او به پارک روبهروی فروشگاه و زمینهای رهاشده در اطراف آن اشاره میکند و ادامه میدهد: «این پارک قرار بود تا زمینهای بالاتر نزدیک مسجد حضرت ابوالفضل(ع) ادامه پیدا کند؛ اما بعد از مدتی یک نفر ادعای مالکیت زمینها را کرد و ملک را از شهرداری گرفت. اینگونه شد که این پارک تا همینجا متوقف ماند و آن مالک هم زمین را رها کرد و رفت.»
بودجهای که بهدرستی مصرف نمیشود
ابراهیمی لبخند تلخی میزند و میگوید: «بودجه برای محل میآید؛ اما اگر بگویید کجا خرج میشود، ما هیچ اطلاعی نداریم. خیابان از سر سهراهی که به ملکشهر میرود تا خیابان گاز به دو بخش تقسیم شده است. آنطرف خیابان کشاورزی است و اینطرف محل کسبوکار. اگر کسی بخواهد آنطرف خیابان مغازهای بسازد، میگویند اینجا طرح خیابانکشی دارد و به او اجازه نمیدهند.»
قناتی که با آسفالتکشی نادرست از بین رفت
او از طرح خیابانکشی محله بابوکان گلایه دارد و میگوید: «سالیان سال است که این طرح در دست اقدام بوده، اما درستوحسابی انجام نشده است. اینجا قنات بود و خیلی از خانهها لب قنات ساخته شد. از آن زمان از طرف خمینیشهر آب وارد این قنات میشد و مردم محل از آن استفاده میکردند؛ اما بعدها اینجا خیابانکشی و آسفالت شد و قناتها از بین رفتند.»
ابراهیمی از پاسکاری کارها در شهرداریها گلایهمند است و میگوید: «قدیمها میگفتند کدخدا را ببین، آبادی را بچسب. در ابتدای ورودی بابوکان لازم است خانهها و مغازهها سه متر عقبنشینی کنند؛ اما اگر با دقت نگاه کرده باشید، مالک نهتنها عقبنشینی نکرده، بلکه با جلوآمدن لب خیابان ورودی بابوکان را گرفته است.» او به هفتطبقهای که در کنار مسجد موسیبنجعفر(ع) ساخته شده است، اشاره میکند و میگوید: «این ساختمان قرار بود سه متر عقبنشینی کند؛ اما با وجود اینکه خود مسجد دو متر عقبنشینی کرد، این ساختمان بدون عقبنشینی همچنان پابرجا مانده است.»
نبود درمانگاه و بیمارستانی در محله
خانمی که برای خرید آمده و از اقوام آقای ابراهیمی است، پس از شنیدن صحبتهای ما جلو میآید و بیان میکند: «اینجا درمانگاه و بیمارستانی وجود ندارد و برای یک بیماری باید بهطرف مارچین، رهنان و خیریه حضرت ابوالفضل(ع) برویم.»
مهاجران افغانی و سکونت آنها در بابوکان
خانم دیگری که به گفته خودش ۲۷ سال است در بابوکان ساکن است، در ادامه صحبتهای هممحلهای خود میگوید: «بابوکان هیچ امکاناتی ندارد و خیلی از مردم بومی بهعلت نبود امکانات اینجا را رها میکنند و میروند؛ اما به جای آنها تا بخواهید اتباع غیرایرانی در اینجا ساکن هستند.»
خانم ابراهیمی که از ساکنان قدیمی بابوکان است، بیان میکند: «۸۰درصد مشکلات محل مربوط به اتباع است. این امر باعث شده است اسم محله ما بد شود و هر کار خلافی که انجام میشود، به بابوکان ارتباط دهند.» او افزایش آمار اعتیاد در محله را ناشی از همین تعداد زیاد اتباع افغانی ساکن میداند و میافزاید: «بسیاری از معتادان، مواد خود را از همین اتباع میگیرند و بهنوعی، پخش این مواد در دست آنهاست.»
نبود فروشگاههای بزرگ در بابوکان
خانم دیگری با صدای بلند میگوید: «اینجا فروشگاه بزرگ مانند فروشگاه کوثر وجود ندارد و برای خرید باید به شهرک کوثر یا خیابان امامرضا(ع) برویم.»
خط اتوبوسهایی که دیگر نیستند
او میافزاید: «اینجا خط اتوبوسهای زیادی داشت؛ اما از زمانی که مترو را ساختند، فقط یک خط اتوبوس در محله برقرار است که تا پایانه قدس میرود. قبلترها تا میدان جمهوری و حتی دروازه شیراز (میدان آزادی) هم خط اتوبوس بود؛ اما در حال حاضر غیر از این خط اتوبوس دیگری نیست و این هم ۴۵ دقیقهای یکبار حرکت میکند.»
صاحب فروشگاه در ادامه صحبتهای هممحلهای خود، میگوید: «اصل و نسب من بابوکانی است؛ اما ببینید همهجا آباد شده، غیر از اینجا. اینجا بزرگتر ندارد. معتمد محلهای نداریم که کارها را پیگیری کند. قبلترها که معتمد محل و شورای شهر داشتیم، کارها خیلی بهتر بود؛ اما بعد از اینکه آنها به رحمت خدا رفتند، دیگر کاری پیش نرفت و در جای خودمان درجا زدیم.»
ابراهیمی میگوید: «بابوکان شهدای زیادی دارد و تمام کوچههای محل به نام آنهاست؛ اما همین کوچه شهید ابراهیمی که ما در آن ساکن هستیم، بهقدری وضعیت خرابی دارد که مثلا وقتی بارندگی میشود، نمیتوانیم از خانه خارج شویم.»
وضعیت بد مدارس بابوکان و افزایش اتباع
او از وضعیت بد مدارس استاد شهریار و حمزه گلایهمند است و میگوید: «بیشتر مدارس در دست اتباع است و بسیاری از مردم محل بچههای خود را به مدارس خیابان رباط یا خانهاصفهان میبرند.»
کارگاههایی که دیگر نیست
ابراهیمی در ارتباط با شغل ساکنان بابوکان بیان میکند: «چوببری، مبلسازی و کابینتسازی شغل بیشتر ساکنان محل است؛ اما خیلی از کارگاهها به علت گرانی جمع شده است؛ برادرم هم سرامیکسازی داشت؛ اما نتوانست ادامه دهد و حالا برای مردگان سنگ قبر درست میکند.» از آنها خداحافظی میکنم و وارد یک مغازه لباسفروشی میشوم.خانم خسروی، یکی از مشتریها، وقتی متوجه میشود که من خبرنگار هستم، جلو میآید و میگوید: «اینجا بیشتر روستاست تا شهر.هیچگونه امکاناتی نداریم؛ حتی زبالهها هم بهدرستی جمعآوری نمیشود؛ یک بیمارستان درستوحسابی هم نداریم. اگر بیمار اورژانسی داشته باشیم تا بخواهیم او را به مرکز درمانی برسانیم، کار از کار گذشته است.» او سپس با صدای بلند ادامه میدهد: «ما نان نداریم که بخوریم و هرروز به تعداد کارتنخوابهایی که بیشتر در پارک میخوابند، اضافه میشود.»
فروشنده که خانم جوانی است و همراه پدرش سالهاست مغازهای را میگردانند، میگوید: «خیلی از اهالی اینجا بیکار هستند و وقت خود را در پارک میگذرانند. اگر همینالان که سر ظهر است، آنجا بروید، میبینید که همگی آنجا خوابیدهاند.»
آقای سلیمی که سالیان سال است در این محل ساکن است، میگوید: «اینجا هم مثل تمام محلهها مشکلات مخصوص به خود را دارد؛ اما مردم سالهاست در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی میکنند. من رئیس هیئت عزاداران حسینی این محل هستم و هیچ زمانی ندیدم که مردم در ماههای محرم و صفر برای عزاداری آماده نباشند. همچنان روضههای خانگی مانند قدیمها برقرار است و با وجود وضعیت بد اقتصادی بازهم نذرها پابرجاست.» او ادامه میدهد: «امیدوارم شهرداری هم توجه ویژهای به این محل داشته باشد تا در آینده شاهد رشد و آبادی بیشتر آن باشیم.»