به گزارش اصفهان زیبا؛ طی سالهای اخیر، ادبیات کودک و نوجوان توانسته است جایگاه خود را در میان مشتریان بازار کتاب و اهالی یار مهربان تا حد مطلوبی تثبیت کند و در این میان تلاش و همت سازمانهایی همچون کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را نباید نادیده گرفت.
در همین حال، این آثار میتوانند منابع خوبی برای اقتباسهای سینمایی و تصویری باشند؛ چراکه از محتوا و مضمون مناسب این طیف سنی برخوردار هستند و منبعی آماده برای فیلمسازان به شمار میآیند. در همین خصوص با محمدرضا رهبری، مدرس ادبیات داستانی که شناخت خوبی از ادبیات کودک و نوجوان دارد، در این خصوص و نیز درباره نقش جشنواره فیلم کودک و نوجوان در ترویج این ادبیات گفتوگویی کردهایم که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم.
درباره ادبیات کودک و نوجوان و تأثیر آن بر سینمای کودک بگویید.
بین سینما و ادبیات از همان نخستین روزهای شکلگیری سینما رابطه وجود داشت. یعنی در طول تاریخ سینما ابتدا این سینما بود که از ادبیات برداشت و اقتباس میکرد و ادبیات بر آن تأثیر میگذاشت، بهویژه بعد از شکلگیری سینمای ناطق.
این تعامل همچنان وجود دارد. اما در روزگار معاصر، این رابطه از رابطهای یکسویه به رابطهای دوسویه تبدیل شده است. به این معنا که برخی از آثار سینمایی بعد از موفقیتشان، رمانشان هم نگاشته و منتشر شده است. بعضی از آثار کمپانیهای بزرگ انیمیشنسازی بعد از پخش، کتاب کودکشان هم نوشته شد؛ بنابراین رابطه بین سینما و ادبیات رابطهای درازدامن است و در ایران نیزصاحب سابقه است.
روند اقتباس در سینمای ایران ابتدا از سینمای عامهپسند شروع شد؛ اما در سینمای کودک اقتباس از ادبیات کودک و نوجوان بسیار دیرتر از سینمای بزرگسال و حرفهای صورت گرفت. بعد از ایجاد کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و آغاز تولید فیلم برای این طیف سنی در دهه پنجاه، اقتباس در سینمای کودک ایران نیز مورد اقبال قرار گرفت. بهویژه بعد از ایجاد جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان، حرکت به سمت اقتباس بیشتر شد و شاهد اقتباسهای متعددی از آثار ادبی شدیم. ابتدا لازم بود نهادی برای خلق آثار ادبی ایجاد و سپس زمینه اقتباس فراهم شود.
کتابهای فعلی چقدر ظرفیت تبدیل به فیلم را دارند؟
منظور کدام کتابهاست؟ آثار نویسندگان متعددی را میتوانیم نام ببریم که توجه فیلمسازان را به خود جلب کرده است. نویسندگانی داریم که جشنوارههای ملی و جهانی و مراکز ادبی مهم ایران و جهان به آنها اقبال نشان دادهاند. آثار این نویسندگان قابلیت اقتباس در سینما را دارد؛ نویسندگانی همچون جمشید خانیان، فرهاد حسنزاده،حمیدرضا شاهآبادی، محمدهادی محمدی و احمد اکبرپور که جشنوارههای ادبی به آنها توجه نشان دادهاند.
میشود ادبیات کودک و نوجوان و جشنوارههای جهانی را موضوع بررسی قرار داد و نوع توجه آنها را تحلیل کرد. از این طریق میتوان به سیاست فرهنگی مناسبی در عرصه سینما و ادبیات رسید و از سوی دیگر، نویسندگان نسل جوان که در فضاهای مختلفی تجربهورزی میکنند و حتی به گذشته باستانی ما توجه جدی نشان دادهاند و تجربهشان قابل توجه است، همچون مرجان فولادوند،آرمان آرین و فانتزینویسانی چون مهدی رجبی وحتی ژانرنویسان جوان که میشود از آثار آنها در سینما بهره برد. در این زمینه، میتوانید به پروژه بزرگ «رمان نوجوان امروز» نگاهی بیندازید که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان متولی آن بوده و از افرادی مثل جمالالدین اکرمی، محمدرضا اصلانی، عباس عبدی، فرهاد حسنزاده، داوود امیریان و. . . آثار خوبی منتشر کرده است که همه اینها میتواند منبعی برای اقتباس باشد.
آیا با تولید اثر تصویری از کتابها، بچهها را به سمت کتابنخوانی سوق نمیدهیم؟
معنای مطالعه و راههای کسب اطلاع در جهان امروز کمی متفاوت شده است. کتاب تنها منبع کسب اطلاع نیست و رسانههای دیگری هم منبع کسب اطلاع شدهاند؛ ولی رسانههای جدید رسانههای قبلی را از بین نمیبرند. اتفاقا رسانههای جدید میتواند موجب گسترش کتابخوانی و جلب توجه مخاطبان به یک اثر نیز بشوند. در حال حاضر هم رسانههای اجتماعی اخبار کتابها را بسیار بیشتر از سابق منتشر میکنند. این را مقایسه کنید با گذشته که این رسانهها نبودند و چاپ یک کتاب و نشر خبرش بسیار زمانبر بود.
نباید بترسیم از اینکه رسانههای تصویری بچهها را به سمتی ببرند که مطالعه نکنند یا از کتاب گریزان شوند. اتفاقا رسانههای جدید ابزار جدیدی هستند برای گفتن از کتاب و ترویج مطالعه. کنشگران عرصه کتاب و مروجان کتابخوانی باید از این رسانهها از جمله سینما کمک بگیرند برای رونق کتابخوانی. برای مثال بچهها وقتی متوجه شوند که فیلم خوبی از یک اثر ادبی اقتباس شده، به سمت آن اثر میروند تا مطالعهاش کنند. مثال بارزش هری پاتر است. هیچگاه ساخت سریال یا فیلمهای هری پاتر موجب نشد که انتشار این مجموعه کتاب متوقف شده یا اقبالها به آن کمتر شود.
به نظر میرسد ادبیات نوجوان حوزه فقیری است و اوضاع آثار تصویری برای نوجوان به مراتب بدتر از سینمای کودک است. بین این دو ارتباطی وجود دارد؟ ادبیات و کتابهای نوجوان چقدر به آثار سینمایی این ژانر کمک میکند؟
حوزه ادبیات نوجوان اصلا حوزه فقیری نیست، چه در ایران و چه در جهان. ما نسبت به گذشته رشد چشمگیری کردهایم و در سوالهای قبلی توضیح دادم. بهعنوان کسی که این حوزه را تقریبا بهطور مستمر رصد و مطالعه میکند، ادبیات نوجوان ما در مقایسه با گذشته رونق خوبی یافته است. در چند دهه اخیر بهویژه ده سال اخیر، در ادبیاتمان شاهد رشد و گسترش تولید کتاب کودک و نوجوان هستیم.
طبق آمار رسمی منتشرشده، در سال 1401 نوزده هزار عنوان کتاب کودک و نوجوان منتشر شده؛ درحالیکه در سال 1402 نزدیک 23هزار که عنوان تقریبا 13 هزار عنوان تألیفی است و این بسیار قابل تأمل است، نشان میدهد توجه جامعه به کودک و نوجوان جلب و اهتمام ناشران هم به تألیف نسبت به ترجمه بیشتر شده است؛ بهویژه در عرصه رمان نوجوان، نسبت به گذشته دوران بهتری است. گرچه جمعیت ما نسبتا جوان محسوب میشود و این جمعیت به خوراک ادبی زیادی نیاز دارد، تولید آثار برای نوجوانانمان باید زیاد شود. همین طور باید متنوع شود؛ چرا که نوجوان امروز نسبت به نوجوان چند سال پیش تغییر یافته است. البته رمان کودکمان هم نسبت به گذشته رشد کرده و ظرفیت در این زمینه بسیار وسیع شده است.
در خصوص بخش دوم سوال، من نمیتوانم بهعنوان کارشناس نظر بدهم؛ ولی من هم خیلی آثار مناسب نوجوان را در سینمای ایران نمیبینم، یا لااقل اینقدر نبوده که ما هم از آن مطلع باشیم. بین سینمای ایران و ادبیات نوجوان باید رابطه برقرار شود. ما منابع فراوانی برای اقتباس داریم؛ اما بههرحال سینما یک صنعت بوده و این صنعت بسیار تحتتأثیر سیاستهای فرهنگی حکومت است.
باید دید حکومت چه تصمیمی برای قشر نوجوان دارد. آیا آنها را فراموش کرده، یا برای آنها سیاستگذاری میکند؟ سیاستگذاری الزاما به معنای این نیست که چوب زیر بغلی برای این صنعت باشد. میتواند بسترسازی کند و اجازه رشد به این صنعت را بدهد تا چرخ این صنعت کار کند و بهطور طبیعی به نیاز مخاطب امروز پاسخ دهد. پس باید سری به سیاستهای فرهنگی در سطح کلان زد و دید آیا این سیاستها مشوق تولید آثار سینمایی هستند، یا مانع آن هستند؟ باید در این زمینه بازنگری جدی بشود. جشنواره امسال محصول سیاستگذاری دو یا سه سال گذشته است. این محصول چه کیفیتی دارد؟ کیفیتش بالاست یا پایین؟ هرچه هست، محصول سیاستهای فرهنگی است.
نقش جشنواره فیلم کودک و نوجوان بر این موارد چیست و اگر نقشی دارد، چقدر موفق است؟
باید دید رویدادهای بزرگ جشنوارهای با چه هدفی برگزار میشود. همیشه رویدادهای بزرگ در سیاستگذاری فرهنگی به این دلیل پیشبینی میشود که بتواند تمام ذینفعان آن رشته فرهنگی و هنری را گرد هم بیاورد و سیاستهای جدید را ابلاغ کند، برای یک دوره کاری جشن بگیرد و تلاش کند آن دستاوردها را در ویترینی برای عموم به نمایش بگذارد؛ خواه این عرصه عمومی بینالمللی باشد، خواه ملی.
اما جشنواره فیلم کودک و نوجوان در بخش تولید چندان موفق نبوده و نتوانسته سیاست جدیدی را اعمال کند و از سوی دیگر، ذینفعان بخش تولید را دور هم جمع بکند و مشوق آنها برای تولید باشد. این جشنواره به میهمانی آدمهای معدودی تبدیل شده و این خلاف سیاستهایی بوده که در گذشته وجود داشته است؛ کمااینکه در گذشته شاهد حضور شاعران و نویسندگان کودک در جشنواره بودیم و همه ذینفعان جشنواره دور هم جمع میشدند.
طبیعتا در کنار آنها، مخاطبان هم جمع میشدند، بلیت میخریدند و به تماشای آثار مینشستند؛ درحالیکه جشنواره فعلی ذینفعانش را نمیشناسد و متاعی برای ارائه ندارد که این ذینفعان با اشتیاق در جشنواره حضور یابند. طبیعتا پیامدش این میشود که جشنواره در سرنوشت فرهنگی ما تأثیری ندارد. این جشنواره ازآنجاکه یک سنت است، همچنان برگزار میشود.
روشش نیز به تکرار افتاده؛ چون برگزارکنندگان چیزی از تأثیر این جشنواره در سرنوشت فرهنگی این کشور نمیدانند و آگاه نیستند از اینکه که اندک رمقی که در فضای فرهنگی ما هست، میتواند با چنین جشنوارههایی به شکوفایی برسد. این افراد چنین تجربهای ندارند و طبیعتا در بحث مدیریت هم نمیتوانند سیاستگذاری بکنند. در حال حاضر، اگر جشنواره برگزار هم نشود، تأثیر منفیای نخواهد گذاشت و احساس خلأ نمیکنیم؛ تغییری برای رونق تولید فرهنگی ایجاد نمیکند. شاید هم سیاست همین است که جشنواره انگیزهبخش تولیدکنندگان نباشد؛ بلکه روشهای دیگری مد نظر است. این را باید سیاستگذاران توضیح دهند.
در ادوار گذشته، جشنواره فیلم کودک و نوجوان چقدر از ادبیات این طیف سنی بهره برده و اساسا عوامل جشنواره و حتی نویسندگان و فیلمسازان این رویداد چقدر به آن توجه کردهاند؟
اول اینکه جشنواره رأسا نمیتواند اقتباس را رونق دهد؛ ولی میتواند تشویقکننده باشد؛ چنانکه سینمای کودک از دهه شصت و در سالهای 64 تا 66 که کمی شکل حرفهای به خود گرفت و در سال 68 با رشد فروش فیلم روبهرو شدیم؛ اما دهه هفتاد در واقع دهه «کلاهقرمزی» بود. با این فیلم رخدادهای خوبی ایجاد شد و کمکم بخش خصوصی حضور جدیتری پیدا کرد؛ ولی فیلمسازهایی مثل امیر نادری و عباس کیارستمی از سینمای کودک جدا شدند. در دهه هشتاد و نود نیز حضور بینالمللی سینمای کودک افت پیدا کرد. در سالهای اخیر آمارمان ارتقا یافته؛ ولی رشد کیفی نداشتیم.
اکنون منتقدان معتقدند سینمای کودک ایران بخشی از بدنه اصلی سینمای ایران محسوب نمیشود و این مشکل بسیار بزرگی است. جشنواره فیلم کودک و نوجوان نیز نتوانسته در این خصوص کمککننده باشد. به همین دلیل هم سینمای کودک پررونقی نداریم.
خوب است که شورای سیاستگذاری این جشنواره، سیاستهای فرهنگیاش را واضحتر اعلام کند و بگوید چشماندازی برای این سینما قائل است یا خیر و برای اینکه این سینما جزئی از سینمای بدنه محسوب شود و به روزهای پررونقش بازگردد و خوراک مناسبی برای مخاطبانش تولید کند، چه کرده است.