اصفهانِ همدل!

جنگ شاید متن باشد؛ اما حاشیه‌هایی هم دارد؛ حاشیه‌هایی که بدون‌شک از خود متن مهم‌تر و درخورتوجه بیشتری است و حس کنجکاوی را به آن سمت می‌کشاند.

اصفهانِ همدل! - اصفهان زیبا

به گزارش اصفهان زیبا؛ جنگ شاید متن باشد؛ اما حاشیه‌هایی هم دارد؛ حاشیه‌هایی که بدون‌شک از خود متن مهم‌تر و درخورتوجه بیشتری است و حس کنجکاوی را به آن سمت می‌کشاند. رسیدن به آدم‌هایی که نامشان در هیچ جای دفتر جنگ به چشم نمی‌آید؛ به مردان و زنانی که بی‌ادعا و بی‌شهرت، واجبات جبهه و جنگ را راست و ریست می‌کنند.

کارزاری که این زنان و مردان میدان‌دارش هستند، «پشت جبهه» نام دارد که اهمیتش اگر بیشتر از خط مقدم نباشد، کمتر از آن هم نیست. فرماندهان این جبهه همان مردم کوچه و بازار هستند که فرسنگ‌ها دورتر از آتش دشمن، بخشی از بار جنگ را به دوش می‌کشند. در این میان اما زنان نقش پررنگ‌تری را ایفا کرده‌اند؛ زنانی که نه‌تنها مردان شجاع را در دامان خود بزرگ کرده‌ و به میدان‌های نبرد فرستاده‌اند؛ بلکه با راه‌اندازی ستادهای پشتیبانی و خانگی، سعی کرده‌اند به سهم خود در این بزم، بال بچرخانند و کاری کرده باشند کارستان.

بیراهه نیست اگر انگشتمان را به سمت سال‌های جنگ و هشت سال دفاع مقدس ببریم و از زنانی بگوییم که آستین همت را بالا زدند و با راه‌اندازی ستادهای پشتیبانی، دست در دست هم لباس دوختند، ترشی درست کردند و شیشه شیشه مربا را با عشق به دست رزمندگان رساندند. این صحنه‌ها اما امروز هم در حال تکرار است. امروز که جنگ، لبنان و فلسطین و غزه را درگیر کرده است؛ اما ایرانِ همدل، سفره همدلی و انسان‌دوستی را در خانه‌های زیادی از ایرانیان پهن کرده است. پویش «ایرانِ همدل» بزرگ‌ترین حرکت جمعی و مردمی مردم ایران برای کمک مؤمنانه است. این روزها چهارمین دوره این پویش بعد از لبیک به ندای رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر حمایت از مردم مظلوم فلسطین و لبنان و کمک به آن‌ها در حال اجراست. ما در این گفتار به سراغ برخی از خانم‌های اصفهانی رفتیم تا راوی روایت همدلی‌شان برای جبهه مقاومت باشند؛ خانم‌هایی که این روزها به سهم خود گوشه‌ای از این سفره همدلی را گرفته و پای آن نشسته‌اند.

فاطمه آخوند مهدی یکی از بانوان اصفهانی است که هفته گذشته تجربه حضور در جمع خانم‌هایی را داشته که به نیت کمک به جبهه مقاومت دور هم جمع شده بودند و هرکسی به وسع خودش بساطی را برای کمک پهن کرده است. او همدلی این جمع را این‌طور روایت می‌کند: «امروز وقتی وارد خانه سادات خانم شدم، از جمعیتی که جمع شده بودند، یه لحظه جا خوردم. فکر نمی‌کردم این‌قدر شلوغ شود.

شاید آخرین بار که چنین جمعی را تجربه کرده بودم، ایام نوجوانی بود. برای بسته‌بندی شکلات‌های جشن میلاد حضرت ابالفضل مسجد حاج محمدجعفر توی عبدالرزاق. وارد خانه شدم، عطر شوید همه جا را گرفته بود، صدای صوت قرآن صاحب خانه هم لابه‌لای صدای بچه‌ها می‌آمد. دخترم را گذاشتم زمین و همین‌طوری که با دقت و مبهوت به صدای قرآن گوش می‌داد، رفتم ببینم کجا می‌توانم کاری انجام بدهم. نشستم کنار پارچه‌ها و شروع کردم به الگوکشیدن روی سفره. دوتا از مادرها پای چرخ نشسته بودند و تندتند دستورات حاج‌خانم کاربلد و باسلیقه را انجام می‌دادند. اولین کش سر با خرده پارچه‌ها که به سرانجام رسید، خیلی ذوق کردیم. حاج‌خانم می‌گفتند یک سری الگوها را می‌برند خانه که بعد خودشان درست کنند. وقتی کیسه تنقلات که شکل ماهی بود درست شد، خود حاج‌خانم هم خوشحال شده بودند و به اطرافیان نشان می‌دادند. موقع برش کیسه سبزی‌ها بود که زمزمه حدیث کسا هم بلند شده بود و همه داشتند از اهل‌بیت مدد می‌گرفتند و با ذکر صلوات کوک‌ها را یکی بعد از دیگری روی کیسه‌ها می‌زدند. پیمانه حضور من سر ظهر به سر رسید؛ اما سبزی‌ها و جمعیت همچنان پرقدرت پابرجا بود. جمع هنوز جمع بود و سبزی‌ها، آخرین نفس‌های همراه با ساقه را می‌کشیدند… چهره سادات خانم خسته اما خندان بود. سبزی‌ها در حیاط خانه در انتظار خشک‌شدن بودند و جمع یکی‌یکی به امید یک رزق بابرکت و به عشق کمک به جبهه مقاومت و مردم مظلوم لبنان، خانه را خلوت کردند.»

لیلا محمدی یکی دیگر از این خانم‌هاست که بانی خیر در خانه‌اش شده و با گذاشتن یک پیام در گروه دوستانه‌شان، اطلاع‌رسانی کرده که می‌خواهد سفره درست‌کردن ترشی را در خانه خود پهن کند و سود حاصل از فروش ترشی‌ها را به جبهه مقاومت تقدیم کند. همین می‌شود که با استقبال خوبی از طرف دوستانش مواجه می‌شود و هرکسی بانی خرید یکی از مواد موردنیاز برای درست کردن ترشی می‌شود. یکی کلم می‌خرد، یکی هویج، یکی خیارشور و دیگری سبزی‌های معطر. یکی هم لگن‌های بزرگ با کفگیرهای دسته‌بلند کرایه می‌کند. سفره انداخته می‌شود. صدای زیارت عاشورا خانه را پر می‌کند. خانم‌ها یکی‌یکی از راه می‌رسند. یکی مسئول پختن ناهار برای خانم‌ها می‌شود و یکی هم مسئول نگهداری از بچه‌ها. مواد شسته و خرد می‌شوند و در ظرف مخصوص جا می‌گیرند.

حاج‌خانمی که به ظاهر سنش از بقیه خانم‌ها بیشتر است، در این میان از تفسیر زیارت عاشورا می‌گوید و خانم‌های دیگر همین‌طور که حواسشان به کار است، گوششان را به او می‌دهند.

مواد ترشی آماده می‌شوند و سرکه خانگی که آن هم بانی جداگانه‌ای دارد، روی مواد ریخته می‌شود و با سلام و صلوات خانم‌ها، درهای شیشه‌ها بسته می‌شود. خانمی هم برچسب‌های آماده‌شده را یکی‌یکی روی شیشه‌ها می‌چسباند و کم‌کم پیام فروش ترشی‌ها توی گوشی‌ها می‌رود.

لیلا محمدی می‌گوید: «شاید باورتان نشود؛ ولی در چشم به‌هم‌زدنی‌ ترشی‌ها به فروش می‌رفت و ما با استقبال عجیبی برای خرید ترشی‌ها روبه‌رو شدیم. من فکرش را هم نمی‌کردم که انقدر سریع همه‌چیز جمع شود و نیت من به این سرعت به نتیجه برسد.»

آن‌طور که خانم محمدی می‌گوید سود حاصل از فروش ترشی‌ها به پویش ایران همدل و با نیت کمک به جبهه مقاومت و مردم مظلوم لبنان و فلسطین تقدیم شد.