به گزارش اصفهان زیبا؛ چهلویکمین جشنواره فیلم کوتاه تهران از ۲۷ مهر تا ۲ آبان در پردیس ملت تهران برگزار شد. در این جشنواره طیف وسیعی از فیلمسازانی از سراسر کشور با آثارشان حضور یافته بودند و در بخشهای سینمـای داستانی، مستنـد، تجـربی، پویانمایی و بینالملل رقابت کردند.
ترکیب همیشهبرنده کمدی و فانتزی
شاید بشود گفت یکی از اتفاقهای مهم این دوره جشنواره فیلم کوتاه، حضور مؤثر فیلمهای کمدی و فانتزی در میان آثار بود؛ فیلمهایی با داستانی ساده که اتفاقاتی خارقالعاده را در بطن زندگی واقعی روایت میکرد. یکی از این فیلمها، فیلم «بهش میگن منمنداس» ساخته محمد معتمد بود که با نگاهی به قصههای فولکلور بوشهر، توانسته بود قصهای کمیک و جذاب را به مخاطب ارائه دهد. پسر جوانی از تهران به جنوب کشور میآید تا نیمهشب به ساحل برود و بتواند «چاکرا» های خود را باز و انرژیهای نهفته درون خود را آزاد کند؛ اما این پسر که اندکی هم اضافهوزن دارد و همین باعث گیراتر و جذابترشدن نقشآفرینی او شده است، در ادامه قرار نیست اتفاقی برای چاکراهایش بیفتد! هرچند که ممکن است توسط دختری زیبارو در میانه جاده کشته، عاشق یا دلشکسته شود.
فیلم «مَرخ» نیز از دیگر فیلمهای با حالوهوای سورئال در جشنواره بود که درباره رابطه احساسی یک محیطبان با درختهای مرخ بود و جاننثاری شاعرانه او برای نجات این درختان کهنسال و کمنظیر.
کودکان فراانسان
در برخی دیگر از فیلمهای فانتزی و کمدی نیز کودکان حضور مؤثری داشتند و شخصیت محوری بودند. فیلمهایی مثل «بدرود پاریس»، «گاوکش»، «کشکهای شور عزیز» و «چولیبولی». در یک شمای کلی، کودکانگی در این فیلمها تبدیل به نیرو و قدرتی فراانسانی شده بود؛ قدرتی که بزرگترها فاقد آن هستند یا آن را باور نمیکنند یا اگر هم باور کنند، به صرافت سوءاستفاده و منفعتطلبی از طریق آن میافتند؛ مثلا در فیلم «گاوکش»، ساخته فرهاد محمدزاده، دخترک ناشنوا با آرزو و دعای خود، باعث شفایافتن گاو بیمار میشود و او را از مرگ میرهاند. اهالی روستا بعد از اینکه متوجه قدرت شفابخشی دخترک میشوند، میخواهند از او استفاده کنند تا گاوهای خود را شفا یا حتی ارتقا دهند! همین تلاش بزرگسالان برای کشف و بهکارگیری معجزه بهمثابه یک مکانیزم، معجزه کودک را تبدیل به نفرین و نفرت میکند. بزرگترها قصد تکثیر و تولید مضاعف امری رازآلود را دارند و این با ذات معجزه که ناگهانی و پیشبینینشده و بیسابقه است، تضاد دارد. درنهایت با وجود رگههای کمدی اثر، پایان این فیلم تراژیک و تأملبرانگیز است.
«گاو»، سوژهای جذاب برای سازندگان!
حضور حیوان گاو در میان فیلمهای جشنواره، محدود به فیلم «گاوکش» نیست. در فیلم «گاوکش»، گاوها ابژه معجزهاند و در فیلم «چولیبولی» گاو سوژه اتفاق غیرمنتظره است. در فیلم «چولیبولی»، ساخته مانا پاکسرشت، گاو به خواست انتقامجویانه کودکی که تنها نگهدار و نگران اوست، گوش میکند و اتفاق عجیبی رقم میزند که خودش و کودک را دچار مشکلاتی میکند. گاو وفادار برای گرفتن انتقام پسرک به پا میخیزد. در اینجا شاهد ارتباطی طنزآمیز بین کودک و گاو هستیم و کارگردان بهخوبی توانسته این تعامل را از طریق دیالوگها و نریشنهای پسرک و کنترلی که بر حرکات و حضور گاو دارد، شکل دهد. دنیای ترسیمشده در این فیلم از قواعد مرسوم دنیای واقع پیروی نمیکند؛ بهطوریکه یک گاو میتواند مجرم شناخته شود و یک افسر بامزه پلیس، او را به زندان بیندازد. این فیلم همچنین موفق شد جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره را از آن خود کند.
همبازیشدن با فرشتگان سندروم داون
در فیلم «بدرود پاریس»، ساخته محمدابراهیم شهبازی که برنده برگ زرین دستاورد هنری جشنواره هم شد، ماجرا درباره نوجوانی مبتلا به سندروم داون است که قرار است به همراه پدرش به فرانسه مهاجرت کند. او عاشق پاریس است و پوسترهای آلن دلون، شارل آزناوور و دیگر مشاهیر هنر فرانسه را روی درودیوار اتاقش چسبانده است. اما خبر میرسد که پدر فعلا تنها باید به فرانسه برود. اینجا شاهد یک دوراهی سخت برای شخصیت پدر هستیم. او باید انتخاب کند که بماند و از فرزند دلبندش که خیلی هم به او وابستگی دارد مراقبت کند یا به فرانسه برود و برای مدت زیادی او را تنها بگذارد؟ مسئله مهاجرت و ابعاد آن در فیلم بهشکل نسبتا خوبی صورتبندی شده است. انسانها باید دست به انتخاب بزنند که بمانند یا بروند؟ هرکدام از این مسیرها مشکلات و منافع خود را دارد.
بازی فوقالعاده بازیگر مبتلا به سندروم داون در این فیلم چشمگیر است. علاوهبر این، خیالپردازیهای او که با جلوههای ویژه خوب فیلم برای ما هم دیدنی شده است، بسیار خوب از آب درآمدهاند. استقبال مخاطبان نیز از این اثر بسیار خوب بود.در کل، کارگردان در فضاسازی اثر موفق ظاهر شده است؛ هرچند میشد برخی از سکانسها کوتاهتر باشند یا حتی حذف شوند؛ چون بر فهم مخاطب چیزی نمیافزودند.
در «کشکهای شور عزیز»، ساخته محسن صالحیفرد هم نوجوانی سرکش و بازیگوش ناخواسته منشأ اتفاقی خارقالعاده و غمانگیز میشود. این فیلم با اینکه بهشکلی شعاری قصد تربیت و تأدیب را ندارد و فقط میخواهد قصه سرراست و بامزه خود را روایت کند، موفق میشود از بدیهای دروغگویی و تأثیرات آن در زندگی نوجوانان بگوید و تأثیرگذار باشد. این فیلم زبان و دنیای نوجوانان را بهخوبی میفهمد و همچنین برای بزرگسالان میتواند فیلمی سرگرمکننده و جذاب باشد.
حضور مؤثر اصفهانیها در تهران
در میان فیلمهای استان اصفهان، چهار فیلم در بخش داستانی، یک فیلم در بخش تجربی و یک فیلم در بخش استعداد نو حضور داشتند. فیلم «تونل» از احسان امینی، «ژیلهمو» از زیور حجتی، «کشکهای شور عزیز» از محسن صالحیفرد و «حدود سیزده کیلوگرم» از مهدی برزکی در بخش داستانی و فیلم «بازتاب نوستالژیهای سبز» از علیرضا کرمی در بخش تجربی و «زیر خط میزان» از سیدرضا امیری نائینی در بخش استعداد نو به رقابت پرداختند.فیلم «تونل» از احسان امینی موفق به دریافت جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی برای احسان امینی و بهترین فیلمبرداری برای علی حسینزاده شد و بهعبارتی، پرافتخارترین فیلم جشنواره ازنظر تعداد برگ زرین شد.
این فیلم که اقتباسی از داستان «تونل» در مجموعه داستان «همین امشب برگردیم» به قلم پیمان اسماعیلی است، روایتی از زیرزمین را تصویر میکند. اولین جذابیت این فیلم مکانی است که داستان در آن جریان دارد. ایستگاه مترو و تونلهایی که قطارها با سروصداهای خاص خود از آن بیرون میزنند، شاید برای بسیاری از آدمها رازآلود و مبهم باشد. در این تونلهای دراز و تاریک چه اتفاقاتی ممکن است رخ بدهد؟ کارکنان مترو، کسانی که روزها و شبها در این تونلها و ایستگاهها قدم میزنند و کار میکنند، شاهد چه ماجراهایی هستند؟ فیلم تونل با اتمسفر مرموز خود سعی میکند یکی از هزاران روایت ممکنی را که میتواند در دل زیر زمین و تونلهای آن اتفاق بیفتد، برای ما زنده کند. فیلم «تونل» درباره آدمهایی است که در زیر زمین زندگی میکنند و در زیر زمین میمیرند.
از دیگر فیلمهای نماینده اصفهان، فیلم «ژیلهمو» اثر زیور حجتی بود. حجتی که از فیلمکوتاهسازان پرکار اصفهانی است، این بار هم با فیلمی چالشی در جشنواره فیلم کوتاه تهران حاضر شد. فیلم «ژیلهمو» روایتی است از حسادت و چهبسا برادرکشی. نوجوانی در فینال مسابقات انتخابی تیم ملی کشتی شکست میخورد و حالا میخواهد به هر قیمتی شده به تیم ملی راه پیدا کند. طمع و میل به قدرت و پیروزی باعث میشود شعله حسادت و قساوت در پسر گُر بگیرد. ساخت فیلم در آن جغرافیای کوهستانی و برفی احتمالا چالش بزرگی برای گروه فیلمساز بوده است؛ هرچند که توجیه یا علتی برای برگزاری مسابقات در آن جغرافیا و نه جای دیگر، ارائه نمیشود.