به گزارش اصفهان زیبا؛ یکی از مباحثی که پیشازاین به آن پرداختیم، زنانه شدن شهرها بود. در شمارههای قبلی بیان کردیم که نظرات مختلفی حول این موضوع وجود دارد و برخی با اتکا به نشانههایی فضای امروزه شهرها را زنانه میدانند و برخی آن را رد میکنند.
یکی از نظریاتی که در تأیید زنانه شدن شهرها مورداستفاده قرار میگیرد، نظریه «آگاهی شهری» پیتر برگر است. او میگوید شهری شدن نوعی زنانه شدن را ایجاب میکند. پیتر برگر و همکارانش در کتاب «ذهن بیخانمان، نوسازی و آگاهی» توضیح دادهاند شهر مهمترین ماشین مولد تحولات مدرنیته در جهان معاصر است. شهر از این دیدگاه مولد نوعی آگاهی به نام آگاهی شهری است. در آگاهی شهری شهروندان ازجمله زنان بهنوعی از ساختار احساسات، عواطف، اندیشهها و باورهای جدید میرسند که بر اساس آن تلقی شهروند از خود جهان هستی زمان، مکان و هویت دگرگون میشود. شهروند در این آگاهی شهری انگیزههای قویتری برای مشارکت در زندگی اجتماعی بهمنظور بهبود و پویایی زندگی فردی، نیل به موفقیت و بهطورکلی حرکت بهسوی آینده دارد.
ازآنجاکه در حال حاضر از ۸۵ میلیون نفر جمعیتی که در ایران زندگی میکنند، ۶۵ میلیون در شهرها هستند، میتوان زنانه شدن شهرها در جامعه ایرانی را هم استنباط کرد. اما مسئلهای که در اینجا مطرح میشود، چگونگی وقوع این پدیده است. اینکه از چه زمانی میتوان شیب صعودی زنانه شدن شهرها را مشاهده کرد و چه عواملی سبب آن شده است، محمدفاضلی در کتاب «زنانه شدن شهرها» به برخی دلایل آن اشاره کرده است.
تاریخ زنانه شدن فضای شهری
اگر به گذشته بازگردیم و به جامعه ایرانی نگاه کنیم، در عهد ناصری یعنی تا صدسال پیش زنـان جــز برای شرکت در مراسم عزاداری یا شرکت در آیینهای دینی، امکان و حق حضور آزادانه در شهر را نداشتند؛ مگر همراه با شوهر یا مردی از محارم خود. حضور زنان در شهرها در آن ایام محدود به حمام و مزار و مسجد بود.
در مقابل این وضعیت نکتهای که باید به آن اشاره کنیم، «پیشروی آرام» است. به گفته آصف بیات، پژوهشگر جامعهشناسی و نویسنده ایرانی، انسان ایرانی در طول تاریخ معاصر لزوما نه منفعل بوده و نه انقلابی؛ بلکه نوعی «پیشروی آرام» را شکل داده است. بر اساس این نظریه مردم و شهروندان عادی در زندگی روزمره خود از طریق فعالیتها و مقاومتهایشان تلاش میکنند تا زندگی بهتری را شکل دهند. برایناساس آنچه از کنشگری زنان در طول یک سده گذشته بیان میشود، کنشگریهای آرام و پیوستهای است که در طول زمان نتایج آن مشخص شده است.
نقش انقلاب مشروطه و سیاستهای پهلوی در زنانه شدن شهرها
وقوع تحولات انقلاب مشروطه یکی از نخستین دلایلی بود که پای زنان را به شهرها باز کرد؛ برای مثال زنان نقش مهمی در «جنبش تنباکو» در سال ۱۲۷۵ داشتند. همچنین در بحران نان در سال ۱۲۷۷ زنان در تهران و تبریز به بیرون از خانهها آمدند و برای مدتی در فضای شهر ابراز وجود و ایفای نقش کردند. همینطور حضور زنان در راهپیماییهای خیابانی تا جایی بود که عینالدوله، صدراعظم مظفرالدینشاه دستور داد از بیرون آمدن زنان در پایتخت جلوگیری شود و هر سربازی که زنی را در خیابان ببیند باید او را به قراولخانه تحویل دهد.
علاوه بر مشروطه یکی دیگر از مهمترین تحولاتی که باعث گشودن نسبتا کامل فضاهای شهری به روی زنان شد، سیاستهای فرهنگی دولتهای پهلوی مبنی بر نوسازی و غربیسازی بود. همچنین ظهور و گسترش مؤسسهها و نهادهای جدید مانند نظام اداری جدید نهادهای آموزشی و آموزش عالی، ایجاد فرصتهای شغلی جدید، گسترش رفتوآمدها و ارتباطات جهانی و بینالمللی و توسعه فناوریهای ارتباطی جدید، همه عواملی بودند که زنان ایرانی را ناگهان به نحو گستردهای به درون فضاهای شهری مختلف کشاند و این فضاها را به روی آنها باز کرد. اگرچه این سیاستها بر زنان گروههای سنتی و مذهبی جامعه ایرانی کمتر اثرگذار بود؛ اما نمیتوان از تأثیرات طولانیمدت آن غافل شد.
انقلاب اسلامی و پیشروی انقلابی زنان
انقلاب اسلامی، انقلاب بزرگی برای زنان شهری ایران بود. باید گفت انقلاب اسلامی بیش از تمام دوران گذشته فضاهای شهری را به شکلهای مختلف به روی زنان گشود. با وقوع انقلاب اسلامی و شکلگیری راهپیماییهای بزرگ شهری برای اعتراض به رژیم پهلوی زمینه برای مشارکت زنان در فضاها و خیابانها گسترش بیشتری یافت. در واقع این راهپیماییها معنای تازهای از خیابان را برای زنان ایران به همراه داشت. در این راهپیماییها بود که زنان مذهبی و سنتی نیز توانستند تجربه تازهای از خیابان در شهر را شکل دهند؛ همان گروهی که در دوره قبلی به دلایلی ازجمله سیاستهای فرهنگی و مذهبی حکومت پهلوی، اتفاقا در انزوای بیشتری به سر میبردند.
مدارس و دانشگاهها و زنانه شدن شهرها
از میان عواملی که برشمرده شد، نهادهای آموزشی را میتوان بزرگترین فضای زنانه شهری دانست. همچون مهدکودکها، مدارس، دانشگاهها، آموزشگاهها، سخنرانیها و… . به چند جهت میتوان نقش فضاهای آموزشی را در این راستا پررنگ شمرد؛ از یکسو با گسترش آموزش در سالهای اخیر، آگاهی بانوان نسبت به وضعیت فعلیشان بیشتر شده و این آگاهی آنها را از انفعال در برابر ساختارها خارج کرده است.
از سویی فضاهای آموزشی هر یک در مکانی تأسیسشده و استقرارشان در آن مکان همراه با آبادانی و توسعه و امنیت محل همراه بوده است. پس بهنوعی زمینه حضور امن زنان را در خیابانهای منتهی به آن فراهم کرده است. همچنین رفتوآمد زنان و دختران به مکانهای آموزشی به بیشترشدن حضورشان در خیابانها منجر شده است. نکته مهم اینکه در همین رفتوآمدها و تعاملات است که فرایند جامعهپذیری دختران رقم میخورد. پس درواقع اگرچه گاهی از کارکردهای رسمی مدرسه ناراضی هستیم، اما یکی از مهمترین کارکردهای ضمنی آن در ایران معاصر، ایفای نقش میانجی برای پیوند زنان و دختران با جامعه و شهرها بوده است.
البته چنین کارکردهایی از مدارس، در سالهای بعد از انقلاب اسلامی بیشتر تحقق یافته است. پیش از این حـق استفاده از مدرسه برای دختران حتی در سالهای بعد از مشروطیت نیز با چالشهای جدی روبهرو بود. شاید بزرگترین تحولی که در دوران پهلوی برای زنانه شدن فضاهای شهری رخ داد، همین حق استفاده از شهر از طریق مدارس بود. در این دوران اگرچه نهاد آموزش عالی شکل گرفت و گسترش یافت، این نهاد نتوانست نوعی فرصت همگانی و تودهای برای زنان ایجاد کند. دوران پهلوی را بیشتر باید به سبب انقلابی که در آموزش عمومی ایجاد کرد در نظر بگیریم. اگرچه این تحول نیز در دوران بعد از انقلاب اسلامی توانست به معنای دقیق آن همگانی و سراسری شود، در دهههای اخیر همگام با افزایش جمعیت و توسعه شهرها و شهرنشینی مدارس نیز گسترش یافتند.
مراکز مذهبی و فرهنگی و پیشروی آرام زنان
یکی دیگر از پیامدهای بزرگ انقلاب اسلامی برای زنانه شدن فضاهای شهری، گسترش فضاهای مذهبی و تحول این فضاها متناسب با نیازها و علایق امروزی زنان شهری است. طی سالهای گذشته امامزادهها، مساجد و حسینیهها و مجموعههای فرهنگی درنتیجه سیاست فرهنگیمذهبی حکومت نوسازی گسترش و رونق پیدا کردهاند. این مراکز در سالهای اخیر بیش از هر زمانی در گذشته زنانه شدهاند. برای درک این واقعیت کافی است در یکی از این مراکز مذهبی مدت کوتاهی قدم بزنیم یا همچنین در یکی از هیئتهای مذهبی حضور پیدا کنید. بیشک اگر محدودیتی برای حضور زنان نباشد، بیش از نیمی از جمعیت به بانوان اختصاص دارد.
یکی دیگر از نمونههایی که میتوان به حضور روزافزون زنان در آنها اشاره کرد، گروهها و کانونهای فرهنگی هستند؛ بهطور مثال در شهر اصفهان تا 20 سال گذشته، بیشتر کانونهای فرهنگی مختص پسران بود. اما در سالهای اخیر بیشتر این مراکز بخشی از فعالیت خود را به زنان اختصاص دادهاند؛ یا حتی برخی از کانونها محور اصلی کار را معطوف به حضور بانوان کردهاند و بهعنوان کانونی دخترانه شناخته میشوند. اینکه حضور زنان در مکانهای مذهبی، هیئت و کانونهای فرهنگی چه دلایلی دارد و چرا از آن استقبال کردهاند، مسئله دیگری است که بهطور تخصصی میتوان به آن پرداخت. آنچه مهم است، شناختن تعاملات زنان با چنین فضاهایی است و تأثیری که بر حضور بیشترشان در شهرها گذاشته است.
اوقات فراغت و زنانه شدن شهر
افزون بر این باید از مسئله فراغت نیز بهعنوان عامل دیگری برای زنانه شدن فضاهای شهری نام برد فضاهای فراغتی در شهرهای امروز بسیار گسترشیافتهاند. پارک، سینما، فرهنگسرا، شهربازی و غیره تنها بخش کوچکی از فضاهای فراغتی هستند. فراغتی شدن یکی از فرایندهایی است که همه فضاها را در برمیگیرد. حتی فضاهای مذهبی، سیاسی، اقتصادی و مسکونی به اشکال مختلف در حال فراغتی شدن هستند.
از طرفی امروزه به دلیل تغییر باورهای جامعه مبنی بر حضور زن در خانه و همینطور پیشرفتهای تکنولوژیکی که به مدد زنان در مدیریت خانه آمده است، زمان فراغت بیشتری برای بانوان فراهم شده است. اگرچه زنان این فرصت را میتوانند در امور مختلفی صرف کنند؛ ولی به دلیل همان نقشهای سنتیشان برای مدیریت خانه، عواطف و دیگر کارکردهایشان، به حضور بیشتر در فضاهای شهری مانند فضاهای خرید و تجارت فضاهای فراغتی مثل شهربازیها و فضاهای عمومی مثل خیابان و میدان و پارک و پیادهرو نیاز دارند.
زنان و فضای مجازی
یکی از مسائل نوظهور سالهای اخیر، گسترش کنشگری شهروندان در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی است. بیشک همچون سالهای قبل نمیتوان فضای مجازی را نادیده گرفت و بگوییم ارتباطی با زندگی روزمره مردم ندارد. همانطور که برخی از مسائل زندگی واقعی از فضای رسانهای نشئتگرفته است. با این حساب یکی از سؤالاتی که مطرح میشود، این است که آیا حضور پررنگ زنان در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی را میتوان نمودی از زنانه شدن جامعه دانست؟
زنانه شدن شهر، چه مدیریتی را به دنبال دارد؟
بر اساس آنچه بیان شد و همینطور با تکیه بر مطالعات دیگری که نشان از شهری شدن جوامع و به دنبال آن زنانهشدن شهرها دارد، مسئله مهمی که مطرح میشود این است: زنانه شدن یا بودن فضاهای شهری چه دلالتها و الزاماتی برای مدیریت شهری دارد؟
پذیرش زنانه شدن به معنای این نیست که زنان در کلانشهرها با چالش روبهرو نیستند، عدالت جنسیتی وجود دارد و نیازهای زنان تأمین شده است. حضور گسترده زنان در فضای شهری مسئولیت مدیریت شهری را بیشتر از گذشته میکند. مدیریت شهری باید بیش از گذشته نسبت به جنسیت حساس باشد و در اجرای برنامههای توسعه شهری همواره این حساسیت جنسیتی را ملاحظه کنند. این حساسیت به معنای آن است که توسعه شهری باید متناسب با نیازها، علایق و حضور زنان در فضاهای شهری باشد.