به گزارش اصفهان زیبا؛ هر علمی را در هر زمانی نمیتوان وارد جامعه کرد و نمیتوان انتظار داشت که جامعه آن علم را بپذیرد. بسیار شده است که در دانشگاههای ما رشتهای در علوم انسانی تأسیس میشود؛ اما آن رشته هیچ راهی به عالم بیرون ندارد. یکی از اصلیترین عوامل این انسداد، آن است که جامعه نسبت به پدیدههایی که به آن وارد میشود، جهتگیری دارد و اینطور نیست که هر چیز جدیدی به جامعه وارد شود، جامعه از آن تأثیرپذیر باشد.
درواقع، در برابر پدیدههای جدید ازجمله علوم مختلف، جامعهپذیرشی دارد که بخش زیادی از این پذیرش را از هویت و تاریخ همان جامعه کسب کرده است. موارد دیگری چون احساس نیاز و آرمانها نیز در پذیرش و رونق یک رشته از علوم انسانی مؤثر است.
حال پرسش آنجاست که تاریخ اصفهان نسبت به کدام علم، بیشترین گیرایی را داشته است؟ با مروری سریع بر احوالات دانشمندان و اسامی و جایگاه آنان در اصفهان، متوجه میشویم که به مدت بیش از هزار سال از ورود اسلام به اصفهان، مهمترین و پررونقترین و گیراترین علم در این سرزمین «حدیث» بوده؛ یعنی در میان علوم، معارف اسلامی و در میان آنان حدیث، از همه مهمتر بوده است.
در نگاه اول وقوع چنین پدیدهای بدیهی به نظر میرسد؛ زیرا در قرون اولیه اسلامی، حرف اول و آخر را آن کسی میزند که کلامش سندی از پیامبر و ائمه اطهار داشته باشد. اوج این جریان به شخصیتی همچون علامه محمدباقر مجلسی میرسد؛ کسی که بزرگترین دایرةالمعارف حدیثی شیعی، یعنی بحارالانوار را در 110 جلد گردآوری کرد.
مجلسی محصول یک سال یا یک دوره نیست. شهر اصفهان با تمام کلیتش در طول تاریخش از علمای حدیثی استقبال کرده و میتوان گفت این شهر و فضای آن زمان جهان اسلام بوده که چنین عالمانی را پرورانده است. این جریان با توجه به فضای امن و علمدوست دوران صفویه، اوج میگیرد و با بحارالانوار مجلسی کاملترین شکل مجموعه احادیث اهلبیت تدوین میشود.
مجلسی محصول تاریخ پرفرازونشیب هزارساله عملی این شهر است و بهترین و مهمترین یادگار مکتوب صفوی برای آینده شیعه. درمجموع میتوانیم بگوییم که اصفهان شهری است که در درجه اول به مدت بیش از هزار سال علم حدیث را بر صدر معارف خود ارج مینهاد و پس از آن سیر تکاملی فقه را دنبال میکرد.
اگر بخواهیم شخصیتی را انتخاب کنیم که آن شخصیت عصاره مردمان اصفهان است، آن شخص محمدباقر مجلسی است. این جمله را با تسامح بپذیرید و در ادامه اگر بخواهیم کتابی را معرفی کنیم که عصاره و چکیده شخصیت اصفهانی است، آن کتاب «حلیةالمتقین» است.
مردم اصفهان مجلسی را به دوچیز میشناسند: یکی به بحارالانوار و دیگر به مقبرهاش. اینکه اصفهانیها قبر یک شخصیت حدیثی را زیارتگاه کردهاند، خود جای تأمل دارد. پررفتوآمدترین مقبره در اصفهان، مزار علامه مجلسی در گوشه مسجد جمعه است. این مزار با عمق مردم پیوند برقرار کرده است. اینکه قبر امامزادگان و یا عرفای بزرگ محل زیارت بشود، عجیب نیست؛ اما علاقه مردم اصفهان به علامه مجلسی مثالزدنی است. این علاقه با بحارالانوار و درواقع با تاریخ علم حدیث نویسی که نسلهای گذشته آن را حفظ کرده و ارتقا دادهاند، نسبت فراوانی دارد. هیچ علمی در اصفهان به چنین جایگاهی نرسیده است.
اگر هنر، علوم عقلی و معارف شهودی را تجلیات تمدن اسلامی بدانیم و اگر بخواهیم یک شاخه را شاخهای بدانیم که اصفهان مابهازای آن است، به نظر من، ما نمیتوانیم روح اصفهان را در یک شخصیت هنری و ادبی در این شهر پیدا کنیم. همچنین نمیتوانیم یک عارف را نماد و نمودی از اصفهان بدانیم. درباره فلسفه هم همینطور. اصفهانیها شاعر و فیلسوف و عارف زیاد دارند؛ اما هیچکدام از آنان در والاترین درجه نیستند و هیچکدام از این رشتهها تجلی تام و تمام مردم اصفهان نیست؛ بلکه اصفهان دارای تاریخی است که با حدیث جلو آمده و به فقه رسیده و اکنون از همین فقه خواستار تحولات سیاسی و اجتماعی است. بهعبارتدیگر، گویا علوم عقلی و شهودی توأمان مأموریت تمدنسازی را به فقه و فقیه واگذار کردهاند.
این اهمیتبخشی به حدیث است که نهایتا به نگارش حلیةالمتقین در زمان خود میانجامد. درواقع این کتاب دروازه ورود علوم اسلامی به حوزه سبک زندگی است. این مهم نیز زمینهسازی برای ورود علوم حوزوی به تمدنسازی است؛ اگرچه میان این جملههای فاصله بسیاری است و شاید هرکدام از این مراحل دهها سال زمان ببرد.
نگرش حلیةالمتقینی، نگرشی است که با روح ریاضیاتی و تحلیلگر و محاسبهپیشه اصفهان سازگار است؛ زیرا بهصورت دقیق برای شما مشخص میکند که هر چیز در کجا باشد و دقیقا در کدام نقطه چه عملی باید صورت بگیرد.
روح حاکم بر حلیةالمتقین نوعی از عقلگرایی و توجه همهجانبه به مقوله معاش است؛ هرچند شیوه مواجهه با متن احادیث موجود در آن میتواند اخباری باشد که این بستگی به وضع خواننده و احوال مخاطب دارد.
میتوان گفت حلیةالمتقین دقیقا بر سر یک گلوگاه متولد شده؛ جایی که حدیث به اوج خود رسیده؛ یعنی زمانی که بحارالانوار در حال خلقشدن است و جایی که شیعه پرسشهای اساس از متن زندگی دارد و پس از آن فقه میبایست در حوزههای مختلف ورود کند.