بررسی اصول و مبانی تعاملات میان‌فرهنگی در منظومه اندیشه‌ علامه طباطبایی

دیگرستیزی یا دیگرشناسی؟

یکی از چالش‌های مهم جوامع بشری از آغاز تاکنون، عدم مفاهمه و تعامل مطلوب انسان‌ها با یکدیگر است.

تاریخ انتشار: 08:20 - پنجشنبه 1403/08/24
مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه
دیگرستیزی یا دیگرشناسی؟

به گزارش اصفهان زیبا؛ یکی از چالش‌های مهم جوامع بشری از آغاز تاکنون، عدم مفاهمه و تعامل مطلوب انسان‌ها با یکدیگر است. ناتوانی بشر در برقراری ارتباط با دیگران، یکی از مهم‌ترین مشکلات شناختی انسان محسوب می‌شود؛ واقعیت ناخوشایندی که امروزه در حوزه‌های مختلف ارتباطات جامعه انسانی و خصوصا جوامع اسلامی قابل‌مشاهده است.

منازعات میان‌نسلی، میان‌‌‌‌قومی، میان‌مذهبی و میان‌دینی که در جهان معاصر به وقوع می‌پیوندد نمایانگر عدم توانایی انسان‌ها در تحقق گفت‌وگو‌های میان‌فرهنگی است. این منازعات ناشی از آن است که ضرورتا مردمانی با فرهنگ یا خرده‌فرهنگ‌های متفاوت با یکدیگر مواجهه می‌شوند و در این وضعیت، فرد از یک‌سو، خود را متمایز از دیگری می‌بیند و ازسویی‌دیگر، در تلاش برای تفاهم و مبادله معنا و شناخت با دیگری بر‌می‌آید. اما هیچ اطلاعی از رموز ارتباطات میان‌فرهنگی نداشته و آموزشی دریافت نکرده تا دیگرستیزی را جایگزین دیگرشناسی کند.

هرچند مواجهه مطلوب و عقلانی با تعارضات فرهنگی و گفت‌وشنود میان فرهنگ‌ها از دستاوردهای اندیشه مدرن بشری محسوب می‌شود؛ اما حقیقت آن است که موضوع پذیرش و باور به تفاوت‌های فرهنگی و به رسمیت شناختن آن‌ها ریشه دینی دارد. اسلام به‌صراحت اهمیت این تفاوت‌ها را ذکر کرده و تمام مردم را به‌سوی شناخت متقابل دعوت می‌کنند. انبیا و کتاب‌های آسمانی نخستین شناخت را درباره ارتباطات میان فرهنگی ارائه داده‌اند. به‌عنوان نمونه، در قرآن کریم سخنان، گفته‌ها و اعتقادات کفار و مخالفان توحید و شریعت در مخالفت با پیامبران به‌صراحت بیان‌شده تا همگان به آزادی اندیشه و امکان بحث مناظره و گفت‌وگوی درست برای شناخت حقیقت تشویق شوند. گفت‌وشنود شیطان با خدا، هابیل با قابیل، حضرت ابراهیم با نمرود، حضرت نوح با قوم خویش و حضرت موسی با فرعون، نمونه‌هایی از این آزاداندیشی و امکان بحث و مناظره است.

بادقت در آیات الهی درمی‌یابیم که همه پیامبران الهی با کسانی که شناخت درستی از راه خدا نداشته، در کمال ملایمت و با حکمت، اندرز نیکو و جدال احسن روبرو می‌شدند. همچنانکه خداوند در آیه ۱۲۵ سوره نحل چنین فرمان داده است: «با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت نما و با آن‌ها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن. پروردگارت از هر کسی بهتر می‌داند که چه کسی از راه او گمراه شده‌ و او به هدایت‌یافتگان داناتر است.»

تعاملات میان‌فرهنگی از منظر علامه طباطبایی

علامه طباطبایی از متفکرانی است که به نقش برجسته گفت‌وشنود در ارتباطات مطلوب میان فرهنگ‌ها واقف بود. ایشان آیه ۲۰۰ سوره آل‌عمران را دلیلی بر گفت‌وگوی میان فرهنگ‌ها می‌دانست. آنجا که خداوند بر برقراری رابطه بین مردمان چنین تأکید کرده است:

«ای اهل ایمان! [در برابر حوادث] شکیبایی کنید و دیگران را نیز به شکیبایی وادارید و با یکدیگر [چه در حال آسایش، چه در بلا و گرفتاری] پیوند و ارتباط برقرار کنید و از خدا پروا نمایید تا رستگار شوید.»

علامه بر لزوم هم‌فکری و همکاری عموم افراد بشر برای حل مشکلات جامعه و دستیابی به سعادت اجتماعی چنین بیان می‌کند: «سعادت کامل دنیوی و اخروی منوط به وجود رابط در جامعه است. بدین‌معنا که باید اقدامات تک‌تک افراد به هم وصل شود تا نیرویی بیشتر و قوی‌تر حاصل شود.» بر این اساس، ایشان انسان را موجودی می‌دانست که در مسیر تعامل با دیگران و مواجهه با مناسبات اجتماعی، رشد و پرورش می‌یاید.

علامه با تبعیت از گفتمان تعاملی موجود در قرآن معتقد است که می‌توان با هر فردی وارد گفت‌وگو شد و ازآنجاکه هیچ‌کس نمی‌تواند در مقام معرفت‌شناسی، خود را مالک تمام حقیقت بداند، لازم است گفت‌وشنود برای نزدیک شدن به حقیقت و معرفت انجام شود؛ لذا علامه هیچ پیش‌شرطی برای انجام گفت‌وشنود نمی‌گذارد و بر این اعتقاد است که می‌توان در مورد هر موضوعی، با دیگران به بحث و گفت‌وگو نشست.

ازنظر علامه، درک انسان از واقعیت، فهمی فی‌الجمله است که دستگاه‌های ادراکی بشری در چگونگی این دریافت نقش به سزایی دارند. موقعیت جغرافیایی زندگی، عوامل محیطی به‌ویژه محیط، نوع اشتغال، میزان ورود اندیشه به مغز انسان از طریق توارث، افکار، تلقین و تبلیغات، در فهم، ادراک، معرفت و دریافت انسان مؤثر است؛ بنابراین تمام حقیقت در انحصار شخص یا گروه خاصی نیست. درواقع حقیقت مطلق منحصرا در اختیار وجود مطلق است. براساس چنین باورهای مبنایی است که علامه طباطبایی به ایجاد روابط میان‌فرهنگی معتقد شد و رشد فرد و جامعه را در گرو تأمین شرایط ضروری برای عملی شدن این موضوع دانست. ایشان دراین‌باره می‌گوید: «انسان با غریزه خدادادی خود می‌فهمد که همواره کلید سعادت و خوشبختی زندگی، فرهنگ بوده و پیشرفت زندگی با پیشرفت فرهنگ توأم است و هرگز پیشرفت فرهنگی بدون استدلال منطقی و گفت‌وشنود آزاد میان فرهنگ‌ها صورت‌پذیر نیست و چنانچه در روزگاری، جامعه انسانی به‌واسطه تاریکی محیط یا عوامل غیرطبیعی دیگری، از این مسئله مهم، آن‌طور که بایدوشاید آگاه نبوده، امروزه دیگر این مسئله جزو بدیهیات به شمار می‌آید و کمترین ابهامی در آن نمانده است.»

اصول گفت‌وگوی میان‌فرهنگی در منظومه فکری علامه طباطبایی

کدام مبانی معرفتی انسانی در منظومه فکری علامه، سبب اتخاذ رویکرد گفت‌وگوی میان‌فرهنگی شده‌است؟ کدام باورهای انسان‌شناختی و معرفت‌شناختی پشتیبان این رویکرد علامه است! چگونه و طی چه فرایندی، این مبانی می‌توانند چنین رویکردی را ارائه دهند! در ادامه این یادداشت به گوشه‌ای از این اصول و مبانی اشاره خواهد شد.

پذیرش تطور فرهنگی و گشودگی نسبت به تنوع آن

بر اساس اندیشه علامه طباطبایی، با صحه گذاشتن بر تفاوت‌های فرهنگی، می‌توان منویات را به عمل درآورد. طبق این اصل انسان از راه گفت‌وشنود با دیگران به ادراکات اعتباری جدید می‌رسد و زمینه برای پیشرفت و ترقی فرهنگی او هموار می‌شود. برهمین اساس، علامه فرهنگ را حاصل تجربیاتی می‌داند که با اعتبارسازی دائم در طول تاریخ یک قوم ظهور پیدا می‌کند. هر یک از انسان‌ها، در فرهنگی خاص متولد شده‌اند و در طول زمان با فرهنگ‌های جدید برخورد می‌کنند که باعث اکتساب و پذیرش معرفت جدیدی در زندگی آن‌ها می‌شود که منشأ افعال بروز افکار است.

علامه معتقد است هرکسی نیازهای انسانی خود را با تلبس به فرهنگی خاص و با توسل به اعتباریاتی برآورده می‌کند. ایشان بر این باور است که انسان در طول زمان، احتیاجات متنوع بسیاری داشته و به تناسب همین نیازها، اعتباریات تازه‌تر و پیچیده‌تری ساخته و آفریده است. یکی از این اعتبارات، کلام و سخن است که ازجمله پیچیده‌ترین توانایی‌های انسان بوده و او را قادر ساخته که بسیار فراتر از دلالت عقلی و طبیعی، اصوات و الفاظ را برای دلالت بر معناهای مختلف اعتبار کند. بنابراین از منظر علامه، جامعه باید محل تلاقی ادراکات اعتباری جدید در طول زمان باشد و انسان‌ها در آن از طریق گفت‌وشنود با همدیگر تجارب خود را به اشتراک بگذارند. این اشتراک تجارب، افق جدیدی را فراروی فراگیران هر فرهنگ قرار می‌دهد. در چنین گفت‌وشنودی دیگر هیچ فردی، دارای فرهنگ خاص و صاحب اندیشه و معرفت کاملی نیست. بلکه شناخت، امری بین‌الاذهانی است که درنتیجه تعامل و گفت‌وشنود با دیگران در طول زمان حاصل شده و منجر به تطور فرهنگی می‌شود. ارتقای مدار نسبت‌به اقلیت‌ها و هم‌بستگی بیشتر در جامعه، از ثمره‌های این رویکرد است.

به رسمیت شناختن تغییر و تحول در ادراکات و علوم اعتباری

علامه علوم را به دو دسته علوم اعتباری و حقیقی تقسیم می‌کند. علوم اعتباری که شامل فرهنگ و ارزش‌های فرهنگی است، در گذر زمان و تحت تأثیر رخدادهای مختلف بیرونی و درونی تغییر می‌کند. علامه بر این نکته اذعان دارد که ایجاد تغییر و دگرگونی در یک جریان تربیتی و فرهنگی باید جهتی روبه‌رشد داشته باشد و نیل به معرفت را تسهیل کند. مردم می‌بایست با موقعیت‌های جدید علمی و ادراکات اعتباری نو مواجه شوند تا بتوانند در بافت‌های مختلف، ایده‌ها و ادراکات خود را تصحیح کنند.

انتفاع طرفین

گفت‌وشنود باید در پی کسب منافع طرفین صورت گیرد. علامه مدنیت و زندگی اجتماعی را مقتضای طبیعت انسان نمی‌داند و معتقد است که انسان ذاتا برای جلب منافع خود، دیگران را به استخدام می‌گیرد و منفعت‌طلب است. او برای آن‌که اهداف حیاتی خود را تأمین کند، امور طبیعی، گیاهان، و حیوانات را به خدمت می‌گیرد و در این مسیر از همنوعان خویش نیز نمی‌گذرد؛ بلکه در استخدام آنان درجهت کسب منافع خود می‌کوشد؛ اما درعمل متوجه می‌شود که دیگران هم‌چنین میلی دارند. حال در این شرایط، اگر طرفین گفت‌وگو، صرفا به دنبال کسب منفعت خود باشند، کار گفت‌وشنود به جدال و مخاصمه می‌انجامد؛ لذا انسان به این نتیجه می‌رسد که به دست آوردن سود، مستلزم حرکت در مسیر تأمین منفعت خود و طرف مقابل است. پس روش تعامل مسالمت‌آمیز را انتخاب می‌کند و با احترام متقابل، همدلی و همراهی به گفت‌وشنود میان‌فرهنگی می‌پردازد.

گفت‌وشنود منصفانه و عادلانه

علامه معتقد است که گفت‌وشنود میان‌فرهنگی، باید از موضعی برابر و منصفانه باشد. به‌طوری‌که در جریان گفت‌وشنود، هیچ‌کدام از طرفین احساس نکنند که موضعی پایین‌تر دارند یا کمتر به رسمیت شناخته می‌شوند. این اصلی مهم است که طرفین به این درک برسند که با تأیید فرهنگ طرف مقابل، فرهنگ خود را نیز اعتبار بخشیده‌اند. براساس اصل عدالت و انصاف، باید برای دیگر فرهنگ‌ها در گفت‌وشنود، حقوقی همانند آنچه برای خود می‌پسندیم، در نظر گرفته شود. علامه معتقد است در چنین جامعه‌ای است که تلاش هر یک از افراد در میان همه توزیع می‌شود و او نیز از نتیجه تلاش دیگران، به‌قدر استحقاق بهره‌مند می‌شود.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

سیزده − 8 =