به گزارش اصفهان زیبا؛ «روستای دوستدار کتاب»،«دارنده کتابخانهای همسن انقلاب» و «روستای برتر فرهنگ کتابخوانی کشور» عناوینی است که به روستای جلالآباد و کتابخانهاش نسبت میدهند؛ روستایی با ششهزارو500 نفر جمعیت و از توابع بخش مرکزی شهرستان و نزدیکترین روستا به شهر نجفآباد.
با برگزاری دهمین جشنواره روستاها و عشایر دوستدار کتاب و انتخاب «جلالآباد» بهعنوان برگزیده بخش روستایی، این روستا و فعالیتهای کتابخوانیاش شناختهتر میشود؛ مثلا قدمت کتابخانه روستا که به 1357 برمیگردد و اجرای طرحهایی مثل برگزاری حلقههای کتابخوانی مادران دانا بهصورت هفتگی، برگزاری کارگاههای کتابخوانی مادر و فرزند، برگزاری کارگاههای مهارتافزایی همراه با کتابخوانی، ساخت کاردستی و روزنامهدیواری، چیستانگویی و قصهگویی ویژه نوجوانان، طرح همیار کتاب ویژه نوجوانان و مهارتافزایی برای شغل کتابداری، طرح خبرنگار کتابخانه ویژه نوجوانان، طرح اهدای کتاب، برگزاری مسابقات کتابخوانی، طرح پیوند مدرسه و پیشدبستانی با کتابخانه و… ازجمله مواردی است که شهرت روستا را بیش از قبل میکند.
اما آنچه داستان این روستا را جذابتر میکند، کانون فرهنگی است که بستر بروز چنین فعالیتهایی را فراهم کرده است؛ کانون فرهنگی حضرتقائم(عج) و حتی پیش از آن، مسجدجامع جلالآباد که قدمتی بهمراتب بیش از کتابخانه و کانون فرهنگی روستا دارد.
آنطور که اهالی روستا میگویند، در روزگار پیش از انقلاب57، مسجد روستا ساختهشده و در قسمتی از آنهم کتابخانه کوچکی برپا بوده است؛ همراه با کلاسهای قرآنی، عقیدتی و سیاسی که در یکی از اتاقکهای مسجد برگزار میشده است.
بعدازآن با رونق فعالیت فرهنگی در کشور و اجرای طرح کانونهای مساجد، اهالی جلالآباد هم کانون فرهنگی روستایشان را با اسم «حضرتقائم(عج)» در حوالی دهه 80 ثبت میکنندو حالا با گذشت 20 سال، روزبهروز بر کثرت مخاطبان، فعالیتها و میزان تأثیرگذاریاش بر اهالی افزوده شده است.
فاطمه ابراهیمی، مدیر کتابخانه و کانون تخصصی حضرتقائم(عج)، از کموکیف برنامههای کانون به «اصفهانزیبا» میگوید.
بعد از تأسیس کانون، فعالیت مجموعه در مسجد ادامه پیدا کرد؟
یک مدتی همچنان در مسجد بودیم؛ بعدازآن یک زمانی را هم در خانهای وقفی بهسر بردیم؛ اما الان چند سالی میشود که چندنفری از خیران روشنفکر روستا مالشان را وقف فعالیتهای فرهنگی روستا کردهاند و ساختمانی برای کانون ساخته شده است.
اوایــل قصدمان این بود که یکطبقه از ساختمان برای کتابخانه باشد، یکطبقه برای کانون و یکطبقه هم سالن آمفیتئاتر؛ ولی کمبود مالی اجازه نداد و با همکاری و شراکت دهیاری روستا، ساختمان ساخته شد؛ بهاینترتیب الان فعالیتهای اجرایی کار در ساختمانی با فاصله 20-30 متری از مسجد برگزار میشود؛ ولی همچنان برخی کارها مثل ثبتنام، در مسجد است.
اینطور که دفتر کانون و کتابخانه در کنار هم قرار دارند، پس حتما تأثیرشان بر همدیگر و ارتباطشان باید زیاد باشد.
همینطور است. اصلا یکی از مهمترین دلایلی که باعثشده کتابخانه رونق بگیرد، به این خاطر است که زیرنظر کانون فعالیت میکند و مخاطب کانون، جذب آنجا هم میشود. نزدیک به 80درصد مخاطبهای کانون، از کتابخانه نیز استفاده میکنند؛ یا بهواسطه طرحهایی که برگزار میکنیم، کارگاههایی که هست یا حتی تبلیغات چهرهبهچهره کادر اجرایی کانون. مثلا بعضی وقتها بچهها در سالن منتظر هستند تا کلاسشان شروع شود. همان موقع مسئولان به بچهها میگویند فعلا بروید در کتابخانه که معطل نباشید؛ آنجا هم کتابهای جدید را به بچهها نشان میدهند، فلان کتاب را معرفی میکنند، از فلان نویسنده توضیحهایی میدهند… بههرحال این تعامل کانون و کتابخانه به هر دو آنها رونق داده است؛ مخصوصا در تابستان که مخاطب کلاسهای کانون زیاد است.
کلاسهایی که میگویید، بیشتر برای چه گروه سنی است و چه کلاسهایی؟
تقریبا مخاطب کانون از بچههای سهساله هستند تا مامانبزرگهای 70-80ساله. برای بچههای سهساله تا پیشدبستانی، عمده برنامهای که داریم حول مهارتهای ابتدایی زندگی است؛ در کنار بازی و قصهگویی و شعرخوانی. چند سال اول همکلاسهای اشاره قرآنی داشتیم؛ ولی بهنظر بازدهی خوبی نداشت؛ به همین خاطر الان مباحث قرآنی را با بازی به بچهها آموزش میدهیم.
برای سن نوجوان چطور؟
بازه سنی دیگرمان دانشآموزان دبستانی تا دبیرستانی یا متوسطه دوم هستند؛ مثلا درزمینه کلاسهای دینی برای دختران و پسران هفت تا 16 سال کلاس روخوانی، روانخوانی، تجوید، مداحی، اذانگویی و… داریم. بستگی دارد علاقه بچهها به کدام سمت بیشتر باشد یا مثلا ایام مدرسه باشد یا نه.
البته کلاسهای قرآنمان در همه فصلهای سال برپاست و در کمترین حالت ممکن هم باز 15 نفر در کلاس شرکت میکنند. از طرف دیگر، با بنیاد المهدی هم همکاری میکنیم. یکسری طرحها مثل نماز و ایران 45 و مواردی مثل اینها که به ما معرفی میشود، برای بچهها اجرا میکنیم.
در کنار این، آموزشگاه زبانی که در نزدیکی کانون تأسیس شده است، بهطور شراکتی با ما کار میکند و بچهها کلاسهای زبانشان را آنجا میگذرانند یا کلاسهای تقویتی که برای دروس مدرسه بچهها برگزار میکنیم و در تعامل با مدارس است؛ اما بهطور ویژه برای دختران کلاس گلدوزی، فـیروزهکـوبی، رزین، خیاطی، بافتنی و سبدبافی داریم؛ البته به خاطر همکاری با سازمان فنیوحرفهای، امکان برگزاری همه کلاسهای هنری را داریم و این بستگی به درخواست بچهها دارد که آنها چه کلاسی بخواهند.
کلاسهای کامپیوتر و خیاطیمان همراه با مدرک معتبری است که سازمان فنیوحرفهای میدهد؛ برای پسرها هم کلاس ماکتسازی، نقاشی، تئاتر، طراحی و کامپیوتر برگزار کردیم.
بازه سنی بعدی، بزرگسالهای روستا میشوند؟
عمدتا از 20 تا 40 سال، خانمهای روستا هستند که بیشتر با کانون همراه میشوند؛ آنهم در حلقههای کتابخوانی مادر و فرزندی، کلاسهای آشپزی و خیاطی (با همراهی سازمان فنیوحرفهای)، مجالس قرآنخوانی، کلاسهای نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه و تفسیر زیارت عاشورا یا برای آقایان تئاتر بزرگسال؛ همینطور محافل شعرخوانی با کارگاههای ادبی که در طول سال برای همه اهالی روستا برگزار میشود.
استادان این کلاس و برنامهها را چطور تأمین میکنید؛ مثلا کلاسهای صحیفه سـجادیه یا کلاسهای هنریتان؟
عمده مربیها از اهالی روستای خودمان هستند؛ افرادی که قبلا پرورش پیدا کردهاند و حالا اولویت ما این است که برای این اشخاص کارآفــریـن بــاشــیــم. الـبــتـه امکان اینکه از سازمان تبلیغات، بنیاد مهدویت و سازمان فنیوحرفهای مربی درخواست بدهیم هم هست؛ همانطور که بسیاری از اشخاص به دلیل موقعیت جلالآباد از شهر نجفآباد درخواست همکاری برای اشتغال در روستا را دارند؛ ولی هدف ما استفاده از نیروهای بومی خودمان است یا دستکم افرادی که ساکن در روستا باشند.
جدای از مربیها، نیروی اجرایی کارهای کانون و کتابخانه، چند نفر هستند؟
نیروهای اجرایی 11 نفر خانم هستیم؛ البته برای برخی حمایتهای مالی یا کارهای سنگین، چندنفری از آقایان هم مشارکت میکنند؛ ولی عمده کارها به عهده خودمان
است.
هزینههای کانون را چطور تأمین میکنید؟
طبیعتا هر کانونی برای اینکه دوام بیاورد، باید درآمدزایی داشته باشد. ما هم با کلاسهایی که برگزار میکنیم، 30درصد هزینه کلاس را به کانون اختصاص میدهیم؛ البته هزینه کلاس معمولا کم است؛ ولی برکت خودش را دارد؛ علاوهبراین، یکی از اعضای خیر کانون، سرمایهاش را به مغازه لوازمالتحریری (در کنار ساختمان کانون) تبدیل کرده است؛ البته مغازه آنچنان درآمدی ندارد؛ ولی به قولی، یک آبباریکهای هست که هزینههایمان را تأمین کند؛ کمکهای خیران هم هست. قبلا دهیاری روستا کمکحالمان بود؛ ولی الان به دلیل مشکلات اقتصادی و مهاجرانی که هرروزه به روستا اضافه میشوند، امکان پرداختن به کارهای فرهنگی را ندارند؛ علاوهبراین، رویکردمان هم استفاده از منابع حداقلی است. قرارمان این است که با کمترین منابع، بیشترین استفاده را بکنیم؛ بهعنوانمثال، اخیرا یک گروهی از کانون بازدید داشتند. گلی که در اتاقمان گذاشتیم، از خانههای همسایهها چیده بودیم و دوستان تزیینش کرده بودند؛ درحالیکه کسی فکر نمیکرد این کار، هنر دست خودمان باشد.
شما مجموعهای عریضوطویل از برنامهها و فعالیتها را بیان کردید که در این سالها عملیاتی شده است. پرسشم این است که چقدر این برنامهها در روستا فراگیر و تأثیرگذار بوده؟ بهنوعی بودونبود کانون فرهنگی حضرتقائم(عج) چه تأثیری بر شرایط روستا میگذارد؟
دررابطهبا پرسش اولتان، تقریبا تمام بومیهای ساکن در روستا، حتما یکبار هم که شده در تعامل با کانون بودهاند؛ مثلا در سامانه بچههای مسجد، اسامی بیشتر ساکنان هست؛ حتی مهاجران هم بعد از چند سال بهمرور در تعامل با کانون قرارگرفتهاند.
اما درباره پرسش دوم، نبود کانون یعنی برگشتن به شرایطی که ما دههشصتیها تجربه کردیم؛ همان مشکلات قبل. نبود کلاسهای فرهنگی که باعث میشد، مسافت زیادی را برای رفتن به شهر طی کنیم؛ خصوصا برای خانمها و مشکلات امنیتی که پیش میآمد. نبود کانون و فعالیتهای فرهنگیاش هم یعنی کمبود مهارتهایی که هر شخصی با هر جایگاه اجتماعی برای ادامه زندگیاش به آنها نیاز دارد.