به گزارش اصفهان زیبا؛ مراسم عزاداری در ایران یکی از اصلیترین مؤلفههای فرهنگ دینی است که بهطور معمول در ایام عزاداری اباعبدالله، زندگی هر فرد ایرانی را با خود همراه میکند. اینکه اساساً مراسمهای عزاداری در طول تاریخ چه سرگذشتی را پشت سر گذاشتهاند و چه کسانی متولی آنها بودهاند، بحثهای متعددی را به خود اختصاص داده که نیازی به پرداختن دوباره به آنها نیست.
آنچه مهم است، مراسم عزاداری در معنای کنونی آن است. مراسمهایی که با یک دستهبندی تقلیلگرایانه در سطح خرد با عنوان «روضههای خانگی» شناخته میشود و در سطحی وسیعتر و همهجانبهتر با عنوان «کلان هیئتها».
آنچه مدنظر ماست، بهطورکلی همه اقسام عزاداری و بهطور خاص هیئتهای بزرگی است که در سالهای گذشته روزبهروز بر تعدادشان و گستره مخاطبانش افزوده شده است. مراسمهایی که طبق الگوی نظری مرتون، میتوانند شامل کارکرد آشکار، پنهان، کژکارکرد، پیامدهای پیشبینینشده و بیکارکرد باشند یا متناسب با یک چارچوببندی دیگر شامل کارکردهای اصلی و فرعی.
با این حساب اگر مراسمهای مذهبی و بهطور خاص هیئتهای عزاداری در ایران را یک پدیده اجتماعی بشناسیم، میتوان کارکردهای آشکار هیئتهای مذهبی را نقشآفرینی سیاسی، اسوهسازی و تقویت باورهای دینی دانست. همچنین در بعد کارکردهای پنهان و فرعی نیز میتوان تقویت همبستگی اجتماعی، تثبیت نظام اخلاقی، حفظ الگوی جامعه، کارکرد فراغتی و تسکین آلام و تخدیر مصائب فردی و اجتماعی را برشمرد. حال ازآنجاکه که هیئت را مصاحبه یک پدیده اجتماعی در نظر گرفتیم، لازم است تا ساختارهای فعلی آن را نسبت به جامعه بررسی کنیم تا ببینیم آیا با فرم فعلیاش توان پاسخگویی به کارکردهای فوق و حرکت روبهجلو را دارد یا نه؟
کثرت در وحدت
اگر نگاهی فلسفی به بنیاد هستی داشته باشیم، در فلسفه اسلامیایرانی، جهان وحدتی است که از کثرتها تشکیل شده است. یعنی در عین تکثر وجود زنان و مردان که هریک ویژگیها و نیازهای متفاوتی دارند، ماحصل تعامل صحیح آنها در جامعه، وحدت و تعادلی را رقم میزند که درنهایت رشد و تکامل را ممکن میسازد. بر اساس این نگاه نیاز است تا ساختارهای جامعه بهگونهای شکل گیرد که زن و مرد هریک متناسب با ویژگیهای فطریشان امکان برقرارکردن با ساختارها را داشته باشند.
بهعبارتیدیگر اگر ویژگیهایی همچون عقلانیت و نظم را ویژگی مردانه بشمریم و خلاقیت، احساس و شور را صفاتی زنانه بخوانیم، جامعه باید بتواند در چارچوببندی خود جامع این صفات باشد. اما منظور از این تقسیمبندی این نیست که زنان را به ویژگیهایی خاص منحصر کنیم و مردان را به ویژگیهایی دیگر؛ چراکه متناسب با همان نگاه وحدتگرا نهتنها جامعه با وحدت زن و مرد به تکامل میرسد، بلکه شخص هم در درون خویش با مجموعهای از ویژگیها مواجه هست که اگرچه برخی نسبت به دیگری پررنگتر است، اما باز در تعامل و وحدت با یکدیگر است که انسان کامل ممکن میشود. به همین خاطر است که میگوییم روح حاکم بر ساختارها هم باید به ویژگیهای غالب فرد توجه کند و هم او را از برقرارکردن با دیگر ابعادش محدود نکند.
حال اگر همین نگاه را به یک جامعه کوچکتر یعنی هیئت تعمیم دهیم، آنچه موجب رشد و پویایی و حرکت آن میشود، تعامل همین دو بال عقلانیت و احساس است. همین جامع بودن و پرهیز از جنسیتزدگی است که یکی کارکردهای اصلی هیئت را که تربیت برشمرده شد، محقق میکند. همانطور که هیئت امروزی نیز تا حدودی بر همین مبنا حرکت میکند؛ یعنی اگرچه نمیتوان بهطور کامل عقلانیت را از احساس جدا کرد، با یک تقلیلگرایی میتوان گفت که بعد عقلانیت در سخنرانی و وعظ مجالس عزاداری پررنگتر است و بعد احساس در روضهخوانی و سینهزنی مجالس. پس ازاینجهت در وضعیت مناسبی هستیم؛ اما مهم این است که ببینیم آیا امکان بهرهمندی بانوان و مردان از این دو بال به یک اندازه است؟ یعنی مبتنی بر نگاه وحدتگرا که ویژگیهای ذاتی در مردان و زنان را مشترک اما ضریب آن در هر جنس را متفاوت میداند، هر دو جنس ارتباط و نسبت برابری با مجلس عزاداری برقرار میکنند؟
اگر نگاهی به زیست زنان و مردان و نسبتشان با مجلس عزاداری داشته باشیم، میبینیم که مردان هم با سخنرانی و هم با روضهخوانی و سینهزنی نسبت برقرار میکنند و حتی بهخاطر اینکه بعد عقلانیت در وجودشان پررنگتر است، از حاضرشدن در مجلسی که شور و احساس بر آن غلبه دارد، یعنی روضهخوانی و سینهزنی لذت مضاعفی میبرند؛ اما در مقابل رغبت زنان به سخنرانی و روضهخوانی اینطور نیست. یعنی اگرچه هیئت در بعد ساختاری خود متناسب با ویژگیهای هر دو جنس است و انتظار میرود زنان هم حس مثبتی از این تعادل داشته باشند، نحوه صورتبندی آن در جامعه ایرانی بهگونهای است که بانوان نمیتوانند نسبت کاملی با آن برقرار کنند؛ مثلا بهطورمعمول یکی از گلایههای سخنرانان این است که چرا در بخش زنانه مجلس همهمه است؟ این در حالی است که اتفاقا زنان به سخنرانی و خطابه بیاهمیت یا کمرغبت نیستند؛ بلکه فرم ظاهری مجالس به گونهای است که زنان ارتباط مستقیمی با سخنران ندارند و بهنوعی احساس میکنند که در مرتبه برابری با مردان قرار نگرفتهاند. حتی گاهی این فرم معیوب از این هم فراتر میرود و امکان بهرهمندی غیرمستقیم از صوت و تصویر سخنران هم با نقص مواجه است. این در حالی است که عموما مسئولیت فرزندان هم با بانوان و کنششان معطوف به مراقبت از کودکان میشود.اینها مجموعه عواملی است که مانع بهرهمندی زنان از بعد عقلانی مجلس عزاداری میشود.
در بعد دیگر نیز زنان ناگزیر به مشارکت انفعالی میشوند؛ یعنی حتی در آن بعد شورانگیز و عاطفی مجلس نیز زنان امکان مشارکت فعالانه ندارند؛ چراکه نگاه غالب در عمل سهم برابری برای آنها قائل نمیشود؛ بهطور مثال اگر ریشههای تاریخی فعل سینهزنی در مجالس عزاداری را بررسی کنیم، میبینیم که نخستینبار چنین حرکتی را زنان آغاز کردهاند. درحالیکه سینهزنی در مجالس عزاداری امروز بهطورمعمول امری مردانه شناخته میشود، زنان نقشی حداقلی در همراهی آن دارند و اتفاقا زمان زیادی از مراسم را هم به خود اختصاص میدهد. یعنی نهتنها زن نمیتواند در هیئت بعد عقلانی خود را به کمال برساند، حتی نسبتش با مقولات ضریبیافته در شخصیتش هم قطع میشود. مجموعه این عوامل است که سبب میشود برخی از زنان، هیئتهای عزاداری را پدیدهای مردانه بدانند. درحالیکه هیئت به ما هو هیئت مبتنی بر هر دو بعد است و در عمل است که چنین چالشهایی به وجود میآید.
کارکرد هیئت فراموش نشود
اما آنچه باعث شد تا با نگاهی وحدتگرایانه به هیئت نگاه کنیم و از این منظر چالشهای آن را بیان کنیم، کارکردی بود که از هیئت انتظار داشتیم. اینکه هیئت بتواند با تعادلی که بین میان احساس و عقل، میان خلاقیت و نظم فراهم میکند، زمینه حرکت روبهجلوی جامعه را فراهم کند. بتواند افزون بر اینکه هر ساله خودش را بازتولید میکند، «تربیت» نیروی انسانی تمدنساز را هم فراهم کند. این مهمی است که علاوه بر کارکردهای بیانشده از هیئت انتظار میرود و اتفاقا امری است که با ویژگیهای برجسته زنان همخوانی بیشتری دارد. با چنین نگاهی نهتنها هیئت باید در حالت تعادل ویژگیها باشد تا نیازهای زن بهواسطه آن برطرف شود؛ بلکه باید زمینه بهرهمندی از حضور زن را هم فراهم کند تا بتواند کارکردهای خودش را بهدرستی انجام دهد.
بدین منظور لازم است تا هیئت را از انحصار مناسبتها خارج کنیم. یعنی اینطور نباشد که در طول ماه محرم و صفر یا ایام فاطمیه چندین هزار هیئت در سطح کشور برپا شود، ولی در دیگر ایام سال خبری از آنها نباشد. بلکه مبتنی بر یک چارچوب تربیتی منسجم و اصولی، جلسات منظمی در طول زمان برگزار شود. آن وقت است که شبکه گستردهای از ارتباطات شکل میگیرد که نهتنها نیازهای فطری زنان را پاسخ میدهد، بلکه رشد و حرکت و پویایی جامعه نیز به این طریق ممکن میشود. در آن صورت است که ظرفیت هیئت به ما هو هیئت نمایان خواهد شد.