روایتی از رشادت‌های شهید نعمت‌الله صفری از زبان برادر رزمنده‌اش

جای من زیر این چادر است

پدرش از نیروهای ژاندارمری سابق بود و به خاطر شغل پدر به شهرستان رفته بودند.

تاریخ انتشار: 13:04 - سه شنبه 1403/08/29
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
جای من زیر این چادر است

به گزارش اصفهان زیبا؛ پدرش از نیروهای ژاندارمری سابق بود و به خاطر شغل پدر به شهرستان رفته بودند. پدر رئیس پاسگاه بود و مأمور شده بود عقدا. او فردی مذهبی، ولایتی و اهل نمازشب بود و سال‌های قبل از پیروزی انقلاب برای اینکه مقابل مردم نباشد، از شغلش استعفا داد. سال ۱۳۳۴نعمت‌الله در عقدا به دنیا آمد. او اولین فرزند خانواده بود. بعد از آنجا به شهرستان سامان شهرکرد رفتند و پنج سال بعدی را در بندرعباس، شهرستان حاجی‌آباد گذراندند و پس‌ازآن به اصفهان آمدند.

تا سوم راهنمایی خواند و رفت باتری‌سازی

برادر شهید می‌گوید: «نعمت‌‌الله از شش‌سالگی تحصیلاتش را شروع کرد. او سوم راهنمایی را در دبیرستان امیرکبیر اصفهان به پایان رساند و بعد در حرفه فنی به باتری‌سازی مشغول شد. او هم‌زمان با شروع انقلاب اسلامی فعالیت مذهبی و سیاسی خودش را شروع کرد. پخش اعلامیه و نوارهای صوت امام خمینی و شرکت در راه‌پیمایی ازجمله این فعالیت‌ها بود.»

به درخواست خودش پاسدار سپاه شد

اکبر صفری اضافه می‌کند: «بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برای فراگیری فنون نظامی و اسلحه‌شناسی در کلاس‌های مسجد محل (مسجدالرضای محله کساره) شرکت کرد و در اردیبهشت ۵۹ به عضویت بسیج درآمد. پس از گذراندن دوره مقدماتی و به درخواست خودش، پاسدار سپاه شد؛ سپس به کردستان اعزام شد. در کردستان در گروه ضربت سپاه تا شش ماه کار را ادامه داد؛ تا اینکه در یکی از مأموریت‌ها مورد هجوم ضدانقلاب‌ها قرار گرفت و مجروح شد. هنوز بهبودی کامل پیدا نکرده بود که به اصرار خودش دوباره به کردستان برگشت و بار دیگر در درگیری با منافقان مورد اصابت پنج گلوله به ناحیه شکم قرار گرفت.»او ادامه می‌دهد: «نعمت‌الله اول در تهران و سپس در بیمارستان عیسی‌بن‌مریم اصفهان بستری شد؛ ولی مثل همیشه هنوز به‌طور کامل بهبودی حاصل نکرده بود که شهریور ۶۰ از طرف سپاه و به اصرار خودش به جبهه دارخوین اعزام شد.»

نعمت‌الله، چهار بار مجروح شد

برادر شهید تأکید می‌کند: «نعمت‌الله در عملیات فرمانده کل قوا برای بار سوم مجروح شد و پس از سپری‌شدن دوره درمان در آذر۶۰ به جبهه دارخوین رفت. ۲۴ ساعت در محاصره دشمن بعثی قرار گرفت و در این محاصره گلوله‌ای به سرش اصابت کرد. این چهارمین مجروحیتش بود؛ ولی مثل همیشه هنوز دوره درمان کامل‌نشده به جبهه سوسنگرد رفت و در عملیات طریق‌القدس شرکت کرد.»

گردان زرهی امام‌حسین(ع) را با شهید عسگری تأسیس کرد

ا‌کبر صفری اضافه می‌کند: «اوایل جنگ بود و ایران ازنظر تجهیزات نظامی محدودیت‌های زیادی داشت. با توجه به اینکه نعمت‌الله فنی بود و باتری‌سازی می‌دانست، با شهید رضا عسگری اقدام به تأسیس گردان زرهی امام‌حسین(ع) کرد.تانک‌هایی را که از دشمن غنیمت می‌گرفتند، تعمیر می‌کردند و کارهای فنی‌اش را انجام می‌دادند. با همین تانک‌ها گردان زرهی تشکیل شد.»

در عملیات بیت‌المقدس به شهادت رسید

برادر شهید اشاره می‌کند: «در مدت‌زمان کوتاهی گردان زرهی را سروسامان دادند و در بحث آزادسازی خرمشهر فعالیت ویژه و خاصی داشتند. سرانجام در جبهه دارخوین در عملیات بیت‌المقدس (سال ۶۱) با مسئولیت معاونت زرهی لشکر امام‌حسین(ع) و در ۱۹سالگی به شهادت رسید. بدنش سوخته بود. با شهید عسگری داخل تانک بوده و تانکشان را زده بودند‌.»

جای من زیر این چادر است

برادر شهید به یکی از خاطره‌های نعمت‌الله اشاره می‌کند و می‌گوید: «در یکی از مرخصی‌هایی که از جبهه آمده بود، با خانواده رفتیم گلستان‌شهدا. آن زمان تازه شروع به آماده‌سازی گلستان‌شهدا کرده بودند. چادری بدو ورود گلستان‌شهدا زده بودند و کارگرهای ساختمانی مشغول جدول‌بندی و آماده‌سازی قبرها بودند. نعمت‌الله رو کرد به خانواده و گفت: “جای من زیر این چادر است.” همین‌طور هم شد. بعد از شهیدشدنش مقابل در ورودی گلستان‌شهدا در قطعه شهدای عملیات بیت‌المقدس به خاک سپرده شد.»

‌کبوتری که فرشته نجات شد

برادر شهید ادامه می‌دهد: «نعمت‌الله تعریف می‌کرد، در یکی از عملیات‌ها در سنگری در حال نبرد با دشمن بودند‌ که کبوتری می‌آید و لب سنگر می‌نشیند. نعمت‌الله از سنگر بیرون می‌رود تا کبوتر را بگیرد و خمپاره و ترکش به آن اصابت نکند. دقیقا همان‌لحظه که نعمت‌الله برای نجات کبوتر از سنگر بیرون می‌آید، خمپاره‌ای به سنگر می‌خورد. کبوتر فرشته نجاتش شده بود.»

در عملیات بیت‌المقدس۷ شرکت کردم

در ادامه صحبت از برادر شهید می‌خواهم از خاطره‌های جبهه‌رفتن خودش هم برایم بگوید. اکبر صفری متولد 1350است. او موقع شهادت برادر، کلاس‌اولی بوده است. سال ۶۶ دوره‌های آموزشی نظامی را می‌گذراند و فروردین ۶۷ به جبهه اعزام می‌شـود. در عملیات بـیـت‌المقدس۷ (در لشکر امام‌حسین(ع)، گردان غواصی حضرت یونس) شرکت می‌کند.

صفری به حال‌وهوای خاص جبهه اشاره می‌کند؛ به رزمنده‌هایی که شهادت نصیبشان می‌شد و می‌گوید: «بیشتر آن‌ها از قبل می‌دانستند که شهید می‌شوند‌. قبل از شهادت یک حالت نورانی به آن‌ها دست می‌داد. رفتار، کردار و چهره‌شان گویای شهادت بود.» او از هم‌رزم شهیدش سید عباس کاظمی می‌گوید که شب عملیات به بچه‌ها عطر می‌زد و از زیر قرآن ردشان می‌کرد و خودش سیراب از عطر شهادت شد.

او بعد از جنگ در کنار کار، درسش را در رشته برق ساختمان ادامه می‌دهد و کارشناسی حقوق و مدرک مدیریت کارآفرینی می‌گیرد و حالا دو سال است بازنشسته شده.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

سه + 4 =