به گزارش اصفهان زیبا؛ «شنگولومنگول» داستانی است از مجموعه قصههای برادران گریم و متعلق به ادبیات فولکلور آلمان که نهتنها در میان ایرانیها، بلکه در دنیا داستانی محبوب برای کودکان بوده و هست؛ داستانی که میتوان گفت تقریبا تمامی مادران برای کودکانشان تعریف میکنند و کودکان هم باوجود اشراف کامل بر فرازوفرودهایش، از تماشای انیمیشنهای کوتاه یا فیلمهای برگرفته از این داستان لذت میبرند. شاید همین موضوع برادران دالوند را واداشت تا این پویانمایی را برگرفته از ماجرای بزبزقندی و بزغالههایش بسازند و با فضاسازی شاد و کودکانه تماشاگر خود را چه در داخل و چه در خارج از کشور سرگرم کنند.
اقتباس آزاد برادران دالوند از داستان قدیمی
در واقع این اولین بار نیست که به داستان شنگولومنگول در سینمای ایران پرداخته میشود. پیش از این در سال 1368 پرویز صبری فیلم موزیکال «شنگولومنگول» را به شیوه عروسکی ساخته است. در این فیلم افسانه بایگان نقش معلمی را دارد که داستان حیوانات جنگل را با محتوایی آموزنده برای شاگردانش در اردوی مدرسه بازگو میکند؛ لیکن وجه تمایز پویانمایی دالوندها علاوه بر فرم اثر، اقتباس آزاد نویسندگانش از همان داستان قدیمی است.
ماجرا دنباله همان داستانی است که بارها شنیدهایم: گرگ خانهنشین شده است و در حسرت رسیدن به گوسفندها نقشه میکشد. او به جای آنکه در پی رفتن به خانه آنها باشد، این بار قصد دارد بزغالهها را فریب بدهد تا به خانهاش بروند؛ بنابراین بهغیراز شنگولومنگول و برادر کوچکترشان، شخصیتهای دیگری نیز به فیلمنامه افزوده میشوند تا با ایجاد پیرنگهای فرعی، هم روایت را بپرورانند و هم فرصتی برای بیان نکات آموزنده و درعینحال سرگرمکننده برای کودکان ایجاد کنند. هرچند از دیدگاه مخاطبان بزرگسال انیمیشن «گولز» کمی قابل پیشبینی بهنظر میرسد، در کل این روایت ساده برای بچهها دوستداشتنی است.
کیانوش دالوند و بهرام حیدری در فیلـمنامــه زمینــهای بــرای اثبـــات شجاعت و قهرمانی سه خواهر و برادر و دوستانشان را ایجاد کردهاند که در حین مبارزه و ماجراجویی مهیج و خندهآور و در لحظات حساس درگیری با گرگ و همدستانش برای کودکان نفسگیر است. این موارد به همراه تعلیقی که در فیلمنامه متناسب با گروه سنی تماشاگران دارد، موجب میشود تا آخرین لحظه کودکان روی صندلی بنشینند و فیلم به پایان برسد.
حال و هوای شنگولومنگول
این جذابیت به داستان فیلم محدود نمیشود؛ استفاده از رنگهای شاد و پرجنبوجوش، طراحی کاراکترها، انیمیت منعطف شخصیتها، روانی تصویر و بدونسکتهبودن انیمیشن و بیان احساسات روان بهوسیله حالات چهره تکتک شخصیتها در این امر مؤثرند.
بهطورکلی با توجه به آثار قبلی برادران دالوند همچون «رستم و سهراب»، ریگ و انیمیت کاراکترها به نحوی است که موجب شده حرکات شخصیتها نرمتر و درنتیجه طبیعیتر باشند و انجام حرکات پیچیده را میسر میکند.
اما نکتهای که توجه ما را به خود جلب میکند و ممکن است قبل از آنکه درگیر روایت فیلم بشویم ما را دلسرد کند، نبود وحدت و انسجام میان نشانهها و عناصر موجود در فضاسازی این پویانمایی است. در نگاه اول به نظر میرسد در حال تماشای «پاندای کونگفوکار» هستیم.
معبـد آمـوزش ورزشهـای رزمی و خانـههایی به سبــک آنچــه در پویانماییهای شرقی دیدهایم، با طراحی لباس ایرانی کاراکترها و همینطور خانه لاکچری آقای گرگ در تضاد و ناهماهنگ است. به نظر میرسد سازندگان «گولز» قصد داشتهاند با این کار همه تماشاگران خود در سراسر دنیا را راضی نگه دارند؛ بنابراین تنها جولانگاه عناصر فرهنگی برای کودکان ایرانی صداگذاری و دوبله فیلم است که باید تمام این خلأها را با هنر دوبلاژ افرادی چون هوتن شکیبا، حامد آهنگی، هومن حاجیعبداللهی، بهنوش بختیاری، هادی کاظمی به سرپرستی محمدرضا علیمردانی پر کند. این مسئله باعث ایجاد پرسشی در ذهن میشود که آیا پویانمایی «گولز» در ابتدا برای جامعه هدف ایرانی ساختهشده است یا حضور در بازار جهانی در اولویت قرار دارد و اینکه آیا این دو با یکدیگر در تناقضاند؟
صداپیشگی
موسیقی متن، صحنههای موزیکال و افکتگذاری همگی در حد قابلقبول بودند و به هرچه روانترشدن اثر کمک کردهاند. همانطور که قبلتر هم اشاره شد، صداپیشگان باتجربهای به تکتک شخصیتها جان بخشیدهاند؛ اما با وجود اختصاصدادن گویشهای مختلف به هریک از شخصیتها بازهم احساس میشود شیوههای بیان همانند سایر آثاری است که از این هنرمندان شنیدهایم و انتظار میرود از خلاقیتهای بیشتری در این زمینه بهره میبردند.
ازجمله موارد قابلتوجه دیگر که هم مربوط به فیلمنامه و هم مربوط به دوبلاژ است، استفاده از الفاظی است که گرچه رکیک نیست، برای آنکه تکیهکلام کودکان بشوند چندان پسندیده نیستند. علاوه بر این، شخصیتها و افعالشان بهاندازه کافی برای کودکان جذابیت دارد که استفاده از چنین تمهیداتی برای جلبتوجه را غیرضروری مینماید.
شنگولومنگول در مقایسه با سایر پویانماییها
«شنگولومنگول» و «رستموسهراب» هر دو از تولیدات برادران دالوند هستند؛ با این تفاوت که «رستمو سهراب» بیشتر مناسب مخاطب نوجوان و «شنگولومنگول» برای مخاطب کودک ساخته شده است. اثر جدید برادران دالوند سرگرمکنندهتر و پرجنبوجوشتر از «رستموسهراب» است و به دنبال بیان داستانی ساده و آموزنده برای سرگرمی کودکان است.
افزودن بخشهای کمدی به داستان
نیز در همین راستا انجام شده است؛ اما در «رستم و سهراب» داستانی تراژیک از شاهنامه به شیوه اقتباسی آزاد بیان میشود. در «شنگولومنگول» برخلاف انیمیشنی چون «مسافری از گانورا» پیرنگهای فرعی متعدد که ذهن کودک را سردرگم کند، به چشم نمیخورد و برخلاف آن به دنبال واقعگرایی در فرم نیز نیست. در حال حاضر این انیمیشن به رقابت با «ببعی قهرمان» میپردازد و باید دید کدام یک از دیدگاه مخاطبان جذابتر خواهد بود.
چشم امید کودکان به پویانماییها
باوجود تمامی نکاتی که گفته شد، اگر پیام «شنگولومنگول» را دوستی، شجاعت، همدلی و مقابله با ترس در نظر بگیریم، باید گفت این پویانمایی موفق بوده است؛ همچنین با توجه به تولیدات انیمیشن سالهای اخیر و همینطور علاقه بیشتر کودکان نسبت به انیمیشن، توقع تماشاگران کودک و نوجوان و بزرگسال از توانمندی کارگردانها و انیماتورهای ایرانی نسبت به گذشته بیشتر شده است؛ بنابراین سازندگان پویانماییها باید با درنظرگرفتن جزئیات بیشتر بتوانند به تولیدات خود ادامه دهند و با سایر آثار جهانی رقابت کنند.