آرزوهای کودکی در مسیرهای زندگی

سال‌هایی که نومعلم بودم و زیست‌شناسی تدریس می‌کردم، یکم مهر، جلسه اول، قبل از اینکه بگویم مجتبی بنی‌اسدی هستم، دبیر زیست، از بچه‌های دهم تجربی‌ امتحان می‌گرفتم.

تاریخ انتشار: 10:05 - سه شنبه 1403/09/6
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
آرزوهای  کودکی در مسیرهای زندگی

به گزارش اصفهان زیبا؛ سال‌هایی که نومعلم بودم و زیست‌شناسی تدریس می‌کردم، یکم مهر، جلسه اول، قبل از اینکه بگویم مجتبی بنی‌اسدی هستم، دبیر زیست، از بچه‌های دهم تجربی‌ امتحان می‌گرفتم. چند سؤالی از بخش زیست‌ِ کتاب‌های علومی که سه سال پیش خوانده‌ بودند و سؤال پنجم‌ یا ششم می‌پرسیدم: «چرا آمدید رشته‌ تجربی؟!» بعضی‌ها می‌خواستند پزشک شوند، چند نفری دندان‌پزشک و تک‌وتوک داروساز و فیزیوتراپ و از این‌ دست رشته‌ها. چندتایی هم جلو سؤال‌ را خالی می‌گذاشتند. الآن که مدیرم، این فرصت را دارم که از ریاضی‌ها هم بپرسم که «چرا ریاضی؟» و می‌شنوم آینده‌ای که برای خودشان می‌بینند: «مهندسی» و «هوافضا» و همین‌ها.

سه روز پیش از سه تا دانش‌آموز کلاس‌اولی هم همین سؤال را پرسیدم. بیرون از مدرسه بودم. وقتی رسیدم جلو مدرسه، سه تا دانش‌آموز روبه‌روی بَنِر برترین‌های کنکور ۱۴۰۳ مدرسه ایستاده بودند. وقتی دست ‌دراز می‌کردند به سمت عکس‌ها هم نمی‌رسیدند به بنر. پرسیدم: «این عکس‌ها رو می‌شناسین؟»
سرشان را بردند بالا. یکی که جای دوسه دندان توی دهانش خالی بود انگشت اشاره گرفت سمت یکی از عکس‌ها و گفت: «این همسایه‌مونه.»
دیگری که تازه رویش باز شده بود، گفت: «برای چی عکس‌شون رو زدید؟»
– پارسال توی مدرسه ما درس می‌خوندن. چون دانشگاه قبول شدن، عکس‌شون رو زدیم به دیوار مدرسه.
انگشت گذاشتم روی یکی از عکس‌ها: «این چند سال بعد مهندس می‌شه، این پرستار.» و دیگری «این معلم می‌شه.»
– دوست دارید عکس شما رو هم بزنیم؟
خندیدند. پرسیدم: «اسمت چیه؟ دوست داری چکاره بشی؟»
مِن‌ومِن کرد و گفت: «امیر. می‌خوام پلیس بشم.»
دوستش گفت: «من حسین. دوست دارم خلبان بشم.»
– چه شهری می‌خواید درس بخونید؟
– شیراز.
– الآن کلاس اول هستید. وقتی‌ رفتید چهارم، مدرسه‌تون دیگه توی این محله نیست. بعد می‌رید هفتم. وقتی به دهم رسیدید، دیگه می‌آیید مدرسه ما. سه سال درس می‌خونید.
اشاره کردم به عکس‌ها.
– بعد عکس امیر رو می‌زنیم اینجا، زیرش هم می‌نویسم: امیر، قبول شده در دانشگاه پلیسی در شهر شیراز.‌ یا زیر عکس حسین می‌نویسیم: قبول شده در دانشگاه خلبانی شیراز.

بچه‌ها خندان از مدرسه دور شدند. حتما وقتی به سر کوچه رسیدند، یادشان رفته که آن کاره‌ای که دوست داشتند بشوند چه بود. اینکه چند تا مدرسه باید تغییر بدهند تا به دانشگاه برسند هم از ذهنشان رفته و بحثشان دوباره کشیده شده به این سمت که چرا امیر زنگ فارسی مدادش را برداشته و یا حسین بوده که زنگ تغذیه، پاک‌کن امیر را جویده که این‌قدر کوچک شده!

بچه‌ها می‌روند و خیره می‌شوم به عکس‌های بهترین‌ها. نمی‌دانم همین سعید که حالا معلمی علوم قبول شده، سه سال پیش سر کلاس زیست‌شناسی به سؤال «چرا آمدی رشته تجربی؟» چه جواب داده. بعید می‌دانم ابوالفضل که هوش‌بری بندر آورده، اصلا وقتی دهم بود، زیروبم هوش‌بری را مثل الآن می‌شناخته و یا حسین که چهارسال بعد پرستاری مریض خواهد کرد، اصلا سال دهم تا سال کنکور به پرستاری فکر کرده باشد! دنیا همیشه با آدم روراست نیست. برنامه می‌ریزی، پیش‌بینی می‌کنی؛ اما نمی‌شود.

خودم را بگویم؛ وقتی سر کلاس ریاضی اول دبیرستان نشسته بودم و معلم تابع درس می‌داد، آرام‌آرام خودم را در قامت معلمی تصور می‌کردم. تا سوم دبیرستان آنچه دقیقا می‌خواستم بشوم را نمی‌دانستم واقعا. اصلا نمی‌دانستم چرا آمدم رشته تجربی! چون از خون می‌ترسیدم؛ ولی وقتی پیش‌دانشگاهی بودم و توی سالن مطالعه کانون طه تست‌های زیست خیلی سبز و شیمی مبتکران را می‌زدم، فقط به معلمی فکر می‌کردم؛ چون گزینه جایگزین نداشتم و چه معلمی بهتر از معلمی شیمی. ولی انتخاب اولم که شیمی بود را نیاوردم و کنکور، سرنوشت من را با زیست‌شناسی گره زد. دوهفته پیش که دانش‌آموزی روبه‌رویم ایستاد و گفت «چرا بعضی اتفاق‌ها نمی‌افته؟» یا «چرا بعضی اتفاق‌ها می‌افته؟»، یادم آمد سال‌های اولی که معلم زیست بودم و مغز گوسفند و چشم گاو تشریح می‌کردم برای بچه‌ها، توی ذهنم محال می‌دانستم جز تدریس زیست، که با هیجان درسش می‌دادم، کار دیگری بکنم. اما کرونا آمد و از تدریس مجازی دلزده شدم. وقتی دوسال اداری‌بودن را تجربه کردم، هیچ نمی‌دیدم به این زودی مدیر شوم؛ اما شدم. در این دنیا، خیلی از اتفاق‌ها می‌افتد که آدم فکرش را نمی‌کند.
راستی! شمایی که این روایتِ منِ مدیر را می‌خوانید، آن کاره‌ای که کودکی و نوجوانی آرزویش را داشتید، شده‌اید؟‌

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

1 × 1 =