به گزارش اصفهان زیبا؛ محله هفتون یکی از محلههای منطقه ۱۰ شهرداری اصفهان است که ازیکطرف به پل تمدن و از طرف دیگر به خیابان پروین و پل سرهنگ میرسد. هفتون هم مانند بسیاری از محلههای اصفهان از قدمت زیادی برخوردار است؛ گواه این صحبت نیز برج کبوتر و خانههای کاهگلی است که در بسیاری از کوچههای آن مشاهده میشود. پس از ورود به محله وارد خیابان فرهنگ میشوم و به سمت برج کبوتری که در انتهای محله قرار دارد، میروم. بعد از عبور از کوچهپسکوچههای قدیمی محله، مغازهای بسیار قدیمی توجه من را به خود جلب میکند.دو مرد تقریبا ۶۰ساله در مغازه نشستهاند و با یکدیگر صحبت میکنند. سلام میکنم و از آنها میخواهم در ارتباط با محله هفتون و گذشتههای آن برایم بگویند. حاج احمد و حاج محمود هر دو برادر هستند و از بدو تولد اینجا زندگی میکنند و به عبارتی، از جوانان قدیمی محله محسوب میشوند.
هفتون و بناهای مربوط به آبیاری
حاج محمود در ارتباط با علت نامگذاری این محله به نام هفتون میگوید: «علت اصلی نامگذاری آن را نمیدانم؛ اما آنطور که مشخص است در گذشتهها آب فراوانی در این منطقه جاری بود؛ نام محله را هم شاید به علت وجود آب و بناهای مربوط به آبیاری، هفتون گذاشتهاند.»
قلعه اسماعیلخان و برجهای کبوتر آن
از او در ارتباط با برجهای کبوتر میپرسم؛ میگوید: «اینجا در گذشته یک قلعه بسیار بزرگ قرار داشت که مربوط به اسماعیلخان یا به عبارتی، خان این منطقه بود و از این طریق قلعه از مزارع جدا میشد.» او ادامه میدهد: «برخی معتقدند که این برجها برای شکار کبوترها و تهیه کباب برای خان تدارک دیده شده است؛ اما عدهای میگویند که این برجها مکانی برای تجمع فضله کبوترها و درنهایت، استفاده آنها بهعنوان کود در مزارع کشاورزی بوده است.»وقتی از حاج محمود در ارتباط با سرنوشت قلعه میپرسم، میگوید: «زمانی که خان این منطقه از دنیا رفت، قلعه هم بهمرورزمان خراب شد؛ زمینهای آن را هم فروختند و درنهایت ساختوساز در آن انجام شد و تنها این برج کبوتر بهعنوان یادگار آن زمان باقیمانده است.» سرما را در گلویش فرومیبرد و با چشمانی براق از گذشتهها تعریف میکند: «از وقتی بچه بودم به خاطر دارم که پدرم کشاورزی میکرد و بیشتر چغندر میکاشت. یادم میآید آن زمان بیشتر اینجا زمین کشاورزی بود و فقط چند خانه مسکونی در محله قرار داشت.»
بیآبی و تغییر کاربری زمینهای کشاورزی
حاج محمود ادامه میدهد: «بعدها آب کم شد. اول چاه زدند. آب را با موتور خارج میکردند و به این وسیله زمینها آبیاری میشد. درنهایت وضعیت بیآبی آنقدر ادامه پیدا کرد که دیگر زمینهای کشاورزی کاربری خود را از دست دادند. حالا بسیاری از آنها به منطقه مسکونی تبدیل شده است.» او به محله بومینشین هفتون اشاره میکند و ادامه میدهد: «هسته مرکزی هفتون از مسجد الزهرا تا خیابان اصلی هفتون و حتی مسجد امامحسین(ع) را تشکیل میدهد. عده دیگری از جمعیت این منطقه را مهاجران از فریدن و گرجیها تشکیل میدهند که در نزدیکی پارک لطفی یا همان محله لرهاسکونت دارند.»
داستان حرکت مادی از طوقچی و زمینهای کشاورزی هفتون
حاج محمود در ارتباط با چگونگی تأمین آب محله در گذشته، میگوید: «اینجا مادی بزرگی قرار داشت که از طرف طوقچی میآمد و در مسیر خود تمام زمینها را سیراب میکرد. بعدها مادی آب خود را از دست داد؛ کشاورزان هم که دیدند آب ندارند، زمینها را فروختند و به روستاهای اطراف مثل روستاهای اطراف فرودگاه، مولنجان و… رفتند و مشغول کشاورزی شدند.حاج احمد که تاکنون به حرفهای برادر گوش میدهد، به برخی از مشکلات محله اشاره میکند و ادامه میدهد: «اینجا کارگر شهرداری ندارد و ما برای جمعکردن زبالهها خودمان اقدام میکنیم؛ علاوه بر این، آسفالت کوچهها و معابر بسیار مشکلزا بوده و رفتوآمد را برای عابران و خودروها با مشکل روبهرو کرده است.»
دو مسجد قدیمی محل و بازسازی آنها
او با اشاره به مسجدالزهرا و امامحسین(ع) (دو مسجد قدیمی محله هفتون) میگوید: «غیرازاین دو، مساجد دیگری نیز در محله قرار دارد؛ بااینحال این دو مسجد به علت قدمت فراوان از اهمیت زیادی نزد مردم برخوردار بوده و در سالهای اخیر نیز بخش بزرگی از این دو بنا بازسازی شده است.»
امامزاده گرکان و اعتقادهای مردم
او به امامزاده گرکان اشاره میکند و میافزاید: «این امامزاده که امروزه به نام امامزاده ابراهیم شناخته میشود، از قدیمیترین امامزادههای محل است. مردم اعتقاد زیادی به آن دارند و برنامههای مختلف مذهبی نیز در آنجا برگزار میشود.» از او در ارتباط با مراکز ورزشی قدیمی میپرسم و او میگوید: «چون مردم محل کشاورز بودند، زمانی برای ورزش نداشتند؛ بنابراین زورخانه یا سالن ورزشی خاصی در محل نبود؛ اما در حال حاضر یک باشگاه ورزشی در پل تمدن قرار دارد که مردم محل میتوانند از آن استفاده کنند.»زمان اذان مغرب فرا رسیده است. از آنها خداحافظی میکنم و راهی مسجد امامحسین(ع) میشوم.بعد از نماز حاجآقا زارعی، از قدیمیهای محل، به استقبالم میآید. از او در رابطه با محله هفتون میپرسم. میگوید: «۸۵ سال است که در اینجا اقامت دارم، همینجا به دنیا آمدم، ازدواجکردم و تمام اقوام و خانوادهام نیز در این مکان سکونت داشته و دارند.»
برجهای کبوتر و مراقبت از قلعه خان
او درخصوص برج کبوتر هفتون میگوید: «قبلترها اینجا دو برج کبوتر قرار داشت؛درواقع بخشی از دیوارهای قلعه به نام اشتران بود که محل زندگی خان محل بود. این برجها بخشی از دیوارهای قلعه بودند که از آنها برای نگهبانی و جلوگیری از ورود دزد به قلعه استفاده میشد؛ بعدها این برجها نیز تغییر کاربری دادند و از آنها برای جمعکردن فضله کبوترها استفاده شد.»او به خانههای اطراف اشاره میکند و ادامه میدهد: «قبلها اینجا زمین کشاورزی بود، آب بود و مردم از کشاورزی لذت میبردند، چغندر، گرمک معروف اصفهان و حتی پنبه میکاشتند و زندگی شادی داشتند؛ من هم در کنار بزرگترها به صحرا میرفتم و همراه آنها کار میکردم.»
چشمههای فراوان هفتون و خزینههایی که پرآب بود
بعد به اطراف مسجد امامحسین(ع) اشاره میکند و میافزاید: «اینجا چهار چشمه قرار داشت؛ در طرف مسجد الزهرا هم چهار چشمه بود و یک جوی آب از طرف طوقچی میآمد و آنها را پر آب میکرد؛ هنوز هم آثار آن در نزدیکی پل سرهنگ باقی مانده است. این آبها به مزارع میرفت و آنها را سیراب میکرد. در کنار چشمهها خزینههایی هم قرار داشت که بعدها به مدرسه تبدیل شد. یادم هست آن زمان باید سه من گندم میدادیم تا بتوانیم برای یک سال از این خزینهها استفاده کنیم. برای گرمکردن خزینه، سوخت را داخل دیگهای بزرگی میریختند و مردم محل میتوانستند از آن استفاده کنند.»
هفتون و گرمکهای معروف اصفهان
آهی میکشد و میگوید: «اینجا آنقدر آب بود که بعضیاوقات اگر دیر به زمینها میرسیدیم، زمینها را آب میبرد و محصولات کشاورزی خراب میشد؛ به خاطر همین گرمکهای زیادی در محله میکاشتند که در اصفهان بسیار معروف بود و برای خرید آن صف میکشیدند.»
آسیاب آبی و محصولاتی که در کنار زمینهای کشاورزی آسیاب میشود
سپس به زمینهای اطراف اشاره میکند و میگوید: «بالاتر از چشمهها آسیاب آبی قرار داشت که محصولات زراعی مانند گندم را در همانجا آسیاب میکردند. آنقدر این آب زیاد بود که چرخهای آسیاب را بهراحتی میچرخاند و گندمها را بهسرعت آسیاب میکرد.» او در ادامه صحبتهای خود با انگشت یک خط مستقیم را نشانم میدهد و میگوید: «آنجا امامزادهای قرار دارد که اهالی محل آن را به نام امامزاده ابراهیم میشناسند.
داستان این امامزاده هم جالب است. قدیمیها میگفتند اینها دو برادر بودند که برای سیزدهبهدر به این مکان آمدند؛ بعد هرکدام برای دیدن زمینهای کشاورزی به یک سمت راهی و در یک مکان غیب شدند و بعدها همان مکان به امامزاده تبدیل شد.» از او درباره نامگذاری محله میپرسم. میگوید: «اینجا تونهای حمام ساخته میشد. شاید نام هفتون از آنها گرفته شده است. حالا این فضا به مدرسه و فرهنگسرای سراج تبدیل شده است.»سرمای هوا شدید شده است. با وجود هوای سرد با تمام قوا ایستاده است و به پرسشهایم پاسخ میدهد و میگوید: «کشاورزان مردمان قوی بوده و هستند. هیچوقت بیمار و غمگین نمیشوند! امیدوارم با بازگشت آب به محله بتوانیم دوباره مانند گذشته شاد باشیم.»