به گزارش اصفهان زیبا؛ معمولا در برهههای مختلف تاریخی برحسب شرایطی توجه متولیان فرهنگی و مذهبی جامعه به مساجد جلب شده و بر آن شدهاند تا از این ظرفیت برای حل مشکلات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه استفاده کنند. البته نگاه و توجه به ظرفیت مساجد هیچوقت مغفول نبوده، اما همانطور که بیان شد، هرچندوقت یکبار در صدر اولویتها قرار میگیرد و گاهی اتفاقات خوبی هم در این راستا افتاده است. همچون ماههای اخیر که با تدوین و طرح سند «مسجد طراز»، متولیان این حوزه به دنبال ارتقای جایگاه مسجد در جامعه هستند.
در این شرایط تصمیم گرفتیم تا نگاهی به گذشته نهچندان دور شهرمان داشته باشیم. ببینیم در سالهای گذشته چه نمونه از مسجدی میتوانیم پیدا کنیم که فارغ از حمایتهای خاص و بهدوراز الگوهای یکسان، نقش مؤثری دستکم در محله خود داشته است. ببینیم کدام مسجد، میتواند مصداقی از پویایی و کارآمدی در محله باشد و بهتبع در طول این سالها خروجی فعالیتهای آن نیز قابل ارزیابی باشد. دراینبین یکی از برجستهترین نمونههایی که به آن برخوردیم، مسجد فاطمیه در خیابان لاله بود. مسجدی که در سال 1342 با مشارکت مردم محله و توسط سید احمد عماد الساداتی بنا شده و تاکنون با همه فراز و نشیبهایش پابرجا مانده است آقای محسنی که خود کودکیاش را در این مسجد گذرانده و مسئولیت فعالیتهای فرهنگی مسجد را هم به عهده داشته است، از روزگار پیشین مسجد میگوید.
معمولا جریانهای فرهنگی باسابقه در کل کشور سه برهه زمانی متفاوت را تجربه کردهاند. روزهای پیش از انقلاب، روزهای انقلاب و دفاع مقدس و روزهای بعد از جنگ. اگر این تقسیمبندی شامل فعالیتهای مسجد فاطمیه هم میشود، از همان ابتدا بفرمایید.
بنده پیش از انقلاب سن پایینی داشتم و معمولا همراه پدر در مسجد حاضر میشدم. اما بهخاطر دارم که مسجد کانون برگزاری تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی و برخی از اعضای مسجد در همین تظاهرات به شهادت رسیدند.اما بعد از پیروزی انقلاب در سال 57، فعالیت اعضا بیشتر شد و یکی از پررنگترین آنها تشکیل «کمیته 29 شهری» بود. درواقع پیش از فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل بسیج در سال 58، بچههای مسجد این کمیته را با هدفی همچون کارکردهای بسیج تشکیل دادند.
ازجمله وظایف این کمیته مبارزه با گروههای منافقان، مجاهدین خلق و کومله در مناطق مختلف کشور مثل سیستان و بلوچستان و کردستان بود. یکی دیگر از فعالیتهای این کمیته با توجه به شاکله نظامی که داشت، حفاظت و حراست از محلات شهری بود. خصوصا که همانطور که گفتم در این برهه زمانی، حضور منافقان در شهرها پررنگ بود.فعالیت این کمیته ادامه داشت تا زمانی که فرمان امام خمینی(ره) برای تشکیل ارتش 20 میلیونی با عنوان «بسیج» صادر شد و آن زمان اولین بسیج منطقه در مسجد فاطمیه تشکیل شد.
حتی به این خاطر که هنوز در سایر مناطق پایگاههای بسیج تشکیل نشده بود، بسیاری از جوانان به عضویت بسیج مسجد فاطمیه درمیآمدند و همینجا آموزشهای نظامی میدیدند. همین باعث شد که با شروع جنگ تحمیلی تعداد رزمندگان و شهدای مسجد هم زیاد باشد.اما مورد بعدی که میتوان برای فعالیتهای مسجد بیان کرد، حضور در جبهههای دفاع مقدس است. با آغاز جنگ برخی از اعضای مسجد، بهطور خودجوش راهی جبههها شدند. حتی در آن ابتدا اسلحهای هم نداشتند و در مبارزه با عراقیها، سلاحهایشان را میگرفتند. اما کمکم کار سازماندهی شد و در خرداد 1360 اولین گروه 16 نفره، از مسجد به سمت آبادان اعزام میشوند.
پس متناسب با شرایط جامعه که فعالیتهای نظامی در رأس امور بوده، مسجد هم در همین راستا حرکت میکند.
بله همینطور است و البته چند مورد خاص هست که مسجد در اینها پیشگام بود. اول اینکه مسجد فاطمیه جزو نخستین و معدود مساجدی بود که حوالی سال 59 برای خواهران آموزش نظامی برگزار کرد.
اما بههرحال این آموزشهای نظامی چه برای خواهران و چه برای برادران و همینطور عضویت در بسیج، یک محدودیت سنی داشت. آنهایی که سنشان پایین بود، امکان حضور نداشتند. یکی دیگر از مواردی که مسجد در آنها پیشتاز بود، جذب چنین خردسالان و کودکانی بود.
در همان سال 59 یک گروه به اسم «نیروی مقاومت جمهوری اسلامی ایران» تشکیل شد و ارتباط کمسنوسالهای محله هم با مسجد فراهم شد. این واحد در مسجد فاطمیه تشکیل شد؛ ولی باتوجهبه ظرفیت مهمی که برای جذب کودکان داشت، بعدا در مساجد دیگر هم برپا شد. درواقع شعبه اول در مسجد فاطمیه بود، شعبه دو در مسجد خاتمالاوصیا، شعبه سه مسجد فخر، شعبه چهار مسجد حجتیه و شعبه پنج مسجد عسگریه. معمولا یک گروه چهارنفری از اعضای مسجد به شعبههای دیگر میرفتند، واحد نیروی مقاومت را راه میانداختند و بعد اعضای خود مساجد واحد را اداره میکردند که بچههای خردسال محلهها مجبور نباشند مسافتی را طی کنند و به مسجد فاطمیه بیایند.
درواقع تشکیل این واحد نیروی مقاومت، همان بُعد فرهنگی بسیج است که بعد از جنگ پررنگتر شد. سؤال این است تشکیل چنین هسته فرهنگی ایده چه کسی یا چه گروهی بود؟ هیئتامنا یا امامجماعت مسجد؟
چنین فعالیتهایی بیشتر متوقف بر اعضای مسجد بود. مثلا شهید عباسعلی جلالی که اولین شهید مسجد هم بود، یکی از مؤثرترین شخصیتهای فرهنگی مسجد بود. در آن زمان که اوج فعالیتهای نظامی بود، این شهید کتابخانه مهدی موعود را برپا کرد و بچهها را با آزمون به کتابخوانی تشویقی میکرد. یا یک مورد دیگر شهید حاج سید مرتضی امیدیان که وقتی همه دغدغه جنگ داشتند، او دغدغه کار فرهنگی داشت. به بچههای مسجد کتاب امانت میداد و کتابهای شهید مطهری را با نوجوانها همخوانی میکرد. از طرفی مؤسس بسیج مدارس که الان به اسم «بسیج دانشآموزی» شناخته میشود، این شخص بود. تظاهرات دانشآموزی قبل از انقلاب را خودش مدیریت میکرد. شهید اکبر آقابابایی هم یکی دیگر از اعضای مسجد بود که باوجود روحیه نظامیاش، نقش پررنگی در فعالیتهای فرهنگی مسجد داشت. مثلا اعضای مسجد توجه فوقالعادهای به برگزاری مراسم یادبود شهدا داشتند. اینکه الان مرسوم است در مراسمها به طراحی دکور و سن و… توجه میکنند، از همان موقع در نگاه بچهها چنین مسائلی مهم بود.
به این خاطر که قرار شد مطابق با تقسیمبندی سهگانه پیش برویم، اینها را هم اضافه کنم که در زمان جنگ، در کنار حضور در جبههها و فعالیتهای فرهنگی در مسجد، جوانان و نوجوانان مسجد فاطمیه به امنیت محلهها هم رسیدگی میکردند. به خاطر موشکبارانی که شهرها میشد، برخی از مردم به روستاها یا یک جای امن میرفتند و معمولا اموالشان رها میشد. بچههایی که از جبهه به مرخصی میآمدند یا به هر دلیلی در شهر بودند، وظیفه حراست از این اموال را به عهده داشتند.همینطور به کمک اهل محل نیازهای جبهه را هم تأمین میکردند یا به مجروحان رسیدگی میکردند. اصلا یکی از اقدامات شهید امیدیان این بود که مسئول بسیج اعلا در محله بود و کمک اعراب محل را برای خدمت به جبههها سازماندهی میکرد. همین اعراب بعدا لشکر 9 بدر را تشکیل دادند و رزمنده جبههها شدند.
در دوران بعد از جنگ چطور فعالیتها پیش رفت؟ رزمندههایی که برگشته بودند از جنگ و بهتبع یک سری تعارضهایی پیشآمده.
زمانی که قطعنامه پذیرفته شد و بچهها از جبهه برگشتند، روحیهشان بیشتر روحیه جنگی بود. این روحیه باعث شد کمی در مواجهه با برخی مسائل تندی داشته باشند. مشکلاتی که متوجهش بودند بهحق بود، ولی نحوه مواجهشان باسلیقه بچههای نوجوانتر همخوانی نداشت. به همین خاطر کمکم نسل جبههرفته و نرفته مسجد از هم جدا شدند و در فروردین سال 70 مجمعی تحتعنوان هیئت دانشآموزی محبان ائمه شکیل شد. این یک هیئت خانگی بود که ازیکطرف چون مسجد، مهم بود، میخواستیم در مسجد باشد و ازیکطرف همخوانی میان اعضا نبود. این شد که هیئت، شبهای جمعه خارج از مسجد برپا میشد؛ ولی کاملا با مرجعیت مسجد. سایر فعالیتها نیز در مسجد برگزار میشد.
درباره این سایر فعالیتها که میگویید در مسجد برگزار میشده، بیشتر توضیح دهید.
ببینید آن زمان هدف ما این بود که در حد وسعمان همه نیازهای مشروعی را که نوجوان دارد، برطرف کنیم. بههرحال وقتی شما میخواهید شخص را از یک عملی منع کنید، باید مابهازای آن، چیزی برای ارائه داشته باشید. به همین خاطر در همه حوزههایی که در حد توانمان بود و بچهها هم مستعد بودند، ورود کردیم و بچهها هم رشد خیلی خوبی داشتند.یکی فعالیتهای نظامی بود که با عضویت در بسیج و آموزشهایی که میدادیم، مسئله سربازی اعضا حل میشد. حتی بعضی کانونها مثل کانون شهید مسعود فروتن یا آنهایی که بسیج نداشتند، اعضایشان به مسجد ما میآمدند و کارکرد حضورشان از این طریق ثبت میشد.
مورد بعدی فعالیتهای علمی مسجد بود. آن زمان یکی از اعضا که معلم ریاضی بود، هرسال به نمایشگاه کتاب تهران میرفت و جدیدترین کتابهای درسی را برای بچهها تهیه میکرد. یکبخشی از مسجد را هم کتابخانه کرده بودیم و شبانهروز برای مطالعه بچهها باز بود. برای تدریس هم یا خود بچهها تدریس میکردند یا همین شخص، معلمهای زبده را دعوت میکرد تا آموزش دروس را برای بچهها داشته باشیم.در حیطه مسائل اعتقادی هم مهمترین برنامه مسجد همان هیئت هفتگی بود. ازیکطرف سخنرانهای تأثیرگذاری حاضر میشدند. مثل حجتالاسلام مهدوی، نیلیپور، معمار، جعفر علی، دانشمند، کشکولی و طاهرزاده.یعنی سخنران ثابتی نداشتیم و هفتگی تغییر میکرد. ازیکطرف تلاشمان این بود که ذیل این جلسات، بچهها هم نقشی داشته باشند.
مثلا علاوه بر سخنرانی اصلی، یک سخنران داخلی هم داشتیم که پیشسخنران بود. میخواستیم با این کار بچهها قدرت صحبتکردن در جمع را پیدا کنند و از طرفی راجع به موضوعی که دوست دارند، مطالعه کنند تا بتوانند صحبت کنند. یکی از این سخنرانان حجتالاسلام داستانپور بود که شکر خدا رشد خوبی هم تاکنون داشت. یا مثلا مداحی هیئت به عهده خود بچهها بود. سید رضا نریمانی، محمد یزدخواستی و سید رسول نریمانی، از بچههای مسجد بودند که مداحی هیئت را به عهده داشتند. یا حمید علیمی که مؤذن مسجد و هیئت بود. بهطورمعمول برنامه هیئت این بود که سوره واقعه را میخواندیم، نماز جماعت حتما برگزار میشد به همراه سخنرانی و مداحی که عرض کردم. به یاد دارم که گاهی 140 نفر در برنامه هیئت شرکت میکردند. بچهها هم برای دعوت به مراسم، دعوتنامههای هیئت را در مدارس پخش میکردند.
یکی دیگر از فعالیتهای مسجد مربوط به واحد خواهران بود. همانطور که گفتم از ابتدای انقلاب هم خواهران برای آموزشهای نظامی و کمک به رزمندگان و جبههها در مسجد حضور داشتند؛ ولی در دهه هفتاد حضورشان بیشتر معطوف به فعالیتهای فرهنگی، قرآنی و هنری بود. خدا رحمت کند، حاجخانم…، مادر آقا رضا نریمانی مسئول واحد خواهران مسجد بودند. ایشان خودشان واحد خواهران را اداره میکردند و مربی برخی کلاسهای هنری هم بودند.
یک بخش دیگر رونق فعالیتهای هنری مسجد بود. گروه تئاتر مسجد در آن سالها، رتبه اول در جشنواره تئاتر بسیج استان را به دست آورد. الان هم از اعضای همان جمع کارگردان هنری برنامههای مطرح صداوسیمای اصفهان هستند. برخی دیگر از بچهها در رشتههای مشابه تحصیل کردند و مؤسسههای غیرانتفاعی آموزش عالی در اصفهان تأسیس کردند. گروه سرود فعالی هم داشتیم. کلاسهای خط هم داشتیم. نشریه مسجد هم بسیار درخشان ظهور کرد و آقای وحید ملتجی که مسئولش بودند، بهخاطر دارند که با چه شرایطی، چاپ رنگی میزدیم.
برای ورزش بچهها هم دو باشگاه را هماهنگ کرده بودیم که بچهها بتوانند رایگان استفاده کنند. سه روز در هفته کلاس رسمی تکواندو میرفتیم و جمعه صبحها کلاسهای فوتبال برگزار میشد. مشهور بود آن زمان که بچههای مسجد فاطمیه با یکی از اساتید مجرب کوهنوردی، برنامه صعود به کوههای کرکس دارند، تلاشمان این بود زمینه آن فعالیت ورزشی که بچهها دوست دارند را فراهم کنیم.اما دراینبین، قطعا سهم کارهای اردویی بسیار پررنگ بود. معتقد بودیم بهترین جایی که میتوانیم کار تربیتی داشته باشیم، اردوست. به همین خاطر حتما سالی یکبار اردوی زیارتی مشهد را برگزار میکردیم. در کنارش حتما اردوهای تفریحی داشتیم، شیراز، کرمان، اطراف اصفهان و هرجایی که امکاناتش بود. از طرفی در کنار این برنامه، هرکدام از بچهها مسئول بخشی شده بودند که در عین تفریح و آموزش، در حیطه مدیریت هم توانمند شوند.
از نقش امامجماعت مسجدتان بگویید. نسبت برنامههای بیانشده با امامجماعت چطور بود؟
حضور ائمهجماعات در مسجد فاطمیه با فرازونشیب همراه بوده است. همان ابتدای انقلاب، امامجماعت وقت و مؤسس مسجد به دلیل اینکه با آرای انقلابی اعضا همراه نبودند و تفکرات سنتی بر ایشان غلبه داشت، مسجد را ترک کردند. امامجماعت بعدی هم که سکان مسجد را به دست گرفتند، ازنظر بینشهای سیاسی با تفکرات قاطبه اعضای وقت مسجد متفاوت بودند. منتها نگاه ما این بود که تعامل سازنده با امامجماعت درصورتیکه به مشکل جدی برنخوریم، باید حفظ شود. اتفاقا همینطور هم شد و در دهه هفتاد که فعالیتهای مسجد در اوج شکوفایی بود، همکاری خوبی با هم داشتیم. منتها در اواخر این دهه چند عامل باعث شد که رونق پیشین مسجد ادامه پیدا نکند. از یکسو بنده به دلیل مأموریت شغلیام کمتر حضور فیزیکی در مسجد داشتم. از سوی دیگر برخی جریانهای سیاسی در کشور پررنگ شد و همین باعث شد اختلاف امامجماعت با فعالان فرهنگی مسجد بیشتر شود. درنتیجه عموما بچهها از مسجد جدا شدند و به تأسیس هیئات مذهبی رفتند. در ابتدا هیئت عاشورائیان پا گرفت و بعد هم که بهمرور هیئت فدائیان، باران و…
به نظرتان این اتفاق مثبتی بوده؟ به نظر میآید که مسجد نیروهایی را پرورش داده و در جایی دیگر به ثمر نشستهاند.
بله حتما اتفاق خوبی بوده. بههرحال مسجد یک ظرفیتی داشت. الان هرکدام از اعضای مسجد برای خودشان هیئتی برپا کردهاند. هرکدام در شبهای محرم از بیش از پنجهزار نفر پذیرایی میکنند. خب این ظرفیت را که مسجد نداشت، ولی این بچهها گسترشش دادند. هرچند تا مدتی مسجد بهعنوان پاتوق اولیه حفظ شد و هنوز هم فعالیتهای فرهنگی مسجد برجاست. ولی با آن زمان متفاوت شده است.
فرض کنید در شرایط آن روز مسجد، امامجماعت وقت همکاری بیشتری با اعضا داشتند و جهتگیری فکری یکسانی داشتید. به نظرتان تغییری در نحوه عملکرد مسجد پیش میآمد؟
درصورتیکه دست امامجماعت و هیئتامنا و اعضای مسجد دست در دست هم بگذارند، قطعا سرعت حرکت مسجد چندبرابر میشود. منتها بحث این است که به نظرم بهندرت چنین شرایطی پیش میآید. یعنی حتی اگر امامجماعت و دیگر متولیان ازنظر فکری باهم همجهت باشند، در روش کاریشان مشکل پیش میآید. این تجربه زیسته من است.
جمعبندی من از صحبتهای شما این است که حوالی دهه شصت و هفتاد، جمعی از بچههای مستعد در مسجد فاطمیه حاضر شدهاند و در کنارش مسئولان مسجد هم زمینه را برای رشدشان فراهم کردهاند. ثمره این موقعیت این است که اعضای قدیم مسجد، الان بهعنوان نخبگان فرهنگی اصفهان و حتی کشور شناخته میشوند. این صورتبندی را قبول دارید؟
ببینید اولین نکته این است که خاک این مسجد بهواسطه شهدای بسیاری که داشت، بابرکت بود. نکته بعد اینکه حقیقتا آن زمان هرکس کاری انجام میداد، بسیار خالصانه بود و رنگ خدایی داشت. اما همانطور که گفتید بسیار مهم بود که اعضای مسجد، بچههای مستعدی بودند. از سوی دیگر هم نگاه ما این بود که مسجد جای کار فرهنگی است. برایمان مهم بود که آدمهای خوبی تربیت کنیم که دینشان درست باشد و پایبند به اصول نظام باشند. میگفتیم اگر آدمهای خوبی تربیت کنیم، هرکجا که باشند، با هر طرز تفکری، راه درست را انتخاب میکنند. برای همین هیچ موقع به دنبال تربیت دکتر و روحانی و مهندس و معلم و غیره نبودیم. هدف ما تربیت انسان خوب بود.